دشت هویج
کتاب «دشت هویج» کاری است از حسین شیردل که با قلمی زیبا و روان آن را به رشته تحریر درآورده است. او در این کتاب به موضوع آسیبهای جنگ پرداخته و داستانش را در فضایی انتزاعی و نمادین به نام «دشت هویج» پیش میبرد. ماجرای داستان به شخصی به نام حیدر که از بازماندگان جنگ تحمیلی است برمیگردد. او باغی در نزدیکی نقاط مرزی برای خود و خانوادهاش درست میکند و در آن هویج میکارد. هویجها در باغ، آلوده به مینهایی میشوند که از زمان جنگ باقی ماندهاند. همین مسئله باعث میشود حیدر همسرش «نبات» را از دست بدهد و زندگیاش را با تنها دخترش «غنچه» ادامه بدهد. در بخشی از کتاب آمده است: «من پشت به دژ روی خاکریز لم داده بودم. پلاکم را از گردنم درآوردم. هنوز پلاکهایمان زنجیر ندارند. به جای زنجیر سیم تلفن بستهایم به گردن. سیم هم گردن را اذیت میکند. سوزش میآورد. سیم را مچاله کردم و با پلاک فرو کردم توی جیب اورکتم.» و در بخشی دیگر میشنویم: «بوی خون مرا بهخودم برمیگرداند. بخشی از درون مرا خون گرفته. خون قسمتی از همه گذشته من است. گذشتهام طرز خون دارد. آلوده به لختههاست. گویی زندگی من سیاهرگی است در عبور خوندلهایی که خوردهایم.» پایگاه جامع کتاب گویا ایران صدا کتاب «دشت هویج» را در قالب 7فصل و 266دقیقه ارائه کرده است. روایت این اثر بر عهده «مظفر سلیمی» بوده و تهیهکنندگی آن را «مجید میرزایی» برعهده داشته است.