پشت پرده ماجرای مخالفان حجاب
عملیات حجابزدایی و حیازدایی از جامعه ایران یک پروژه مشترک میان اپوزیسیون خارجنشین معاندان چپگرای داخلی و جاسوسان خارجی است
صفیه رضایی، روزنامهنگار
حجاب بهعنوان یک عنصر فرهنگی گذرگاه خوبی است برای اسلامستیزانی که میخواهند عناد آشکار با جمهوری اسلامی داشته باشند. درواقع وقتی دشمنان قسمخورده ایران نمیتوانند از روزنههای گوناگون ضربه بزنند و حمله کنند، جنبشهای فمینیستی را انتخاب میکنند و حجاب را بهعنوان عنصر مؤثر در اسلام مورد حمله قرار میدهند. بهتازگی نیز حجم این رویدادها زیاد شده است؛ تا جایی که شاهد ایجاد کمپینهایی هستیم که تنها هدف آنها سیاسی جلوه دادن حجاب است. با این حال خوب است بدانیم چه کسانی با چه ابزارهایی تلاش دارند پروژه اسلامستیزی و ایرانستیزی را با پوشش ضربه به حجاب در قالب «نه به حجاب» دنبال کنند.
جنگ ترکیبی
رد پای اپوزیسیون خارجنشین همراه برخی چپهای داخلی معاند در همکاری با سرویسهای جاسوسی برخی سفارتخانهها در پروژههای مختلفی که با هدف مبارزه با حجاب و تشویش افکار زنان ایرانی انجام میشد، دیده میشود. ماجرای دختران خیابان انقلاب، تهیه کلیپهای غیرواقعی از پلیس گشت ارشاد، پخش تصاویر غیرواقعی از وضعیت زنان، ایجاد کمپینهای «نه به حجاب اجباری» یا کمپین محجبهام، اما با گشت ارشاد مخالفم با مهرههایی انجام شده و میشود که دقیقا در چارچوب عناد با جمهوری اسلامی قدم میگذارند.
کیف پر پول فتنهگران!
دختران خیابان انقلاب نام پروژه هنجارشکنانه و ضدحجابی بود که در آن دختران و زنان در خیابان روسری خود را برمیداشتند. این پروژه در 26دیماه 1396 کلید خورد و بعدها مشخص شد که فردی با ارسال پاکت پستی همراه با مقدار قابلتوجهی تراولچک از یک فتنهگر حمایت کرده است. البته ماجرای ارسال بستههای پول توسط سران فتنه برای برخی عوامل میدانی در شبکه اباحهگری خیلی زود لو رفت. ماجرا از آن قرار بود که یکی از افرادی که با واسطه قرار بود پاکت پول را دریافت کند، از مبلغ واریزی اظهار نارضایتی کرده و همین موضوع باعث شد تا بسیاری از داستان باخبر شوند. یک عضو ارشد حزب چپگرا و منحله سازمان مجاهدین انقلاب برای رفع و رجوع این افتضاح سیاسی بزرگ، خود را قربانی کرده و به نوعی خود را دخیل در این پروژه میداند و میگوید که فلانی از مبلغ آن خبر نداشته است. این اتفاق باعث شد که پشت پرده بر سر چوب زدن روسری توسط برخی افراد ناشناس در خیابان افشا شده و رد پای یک گروه سیاسی، چند سفارتخانه اروپایی، یک سرویس اطلاعاتی غربی در آن ماجرا آشکار شود. بعدها دادستان وقت تهران اعلام کرد که ویدا موحد یکی از اعضای شبکه دختران خیابانی مشکل روانی داشته و برخی افراد از او برای اجرای طرح تجاهر به فساد سوءاستفاده کردهاند. البته پروژه آمریکایی موسوم به دختران خیابان انقلاب پس از شناسایی سرشبکههای آن در داخل و خارج از کشور متلاشی شد و گرداننده کمپین آن در شبکههای اجتماعی اعتراف کرد که هدفش از کشف حجاب در خیابان آن بوده است که براندازی نظام را پیش ببرد. البته در آن زمان برخی افراد مسئلهدار با پروژه اجتماعی سازمان سیا آنطور که باید و شاید مورد بررسی قرار نگرفت و تا حدی نیز فراموش شد!
چپهای معاند قسمخورده!
بعد از شکست فتنهگران، اسلامستیزان باز هم بیکار ننشستند! این بار طبقه متوسط و روشنفکران معاند، گزینه خوبی بودند تا با همصدایی با اپوزیسیون خارجنشین و جاسوسان خارجی تلاش کنند تا پروژه حجابزدایی و حیازدایی را در جامعه ایران دنبال کنند. یکی از این افراد، کسی بود که در دوران دولت اصلاحات با حکم یکی از وزیران مسئولیت یافته بود تا پروژه حمایت از توسعه پایدار و توانمندسازی سیاسی را در ایران اجرایی کند. یکی از اهداف وی در پروژه واگذارشده آن بود که به همسانسازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار بپردازد. او از رابطان بنیاد هلندی هیفوس در ایران بود. این فرد با این مأموریت پا به تهران گذاشت که بهتدریج سنتهای اسلامی موجود در جامعه را تغییر داده و بهاصطلاح ایران را سرتاپا سکولاریزه کند. هیفوس نیز (HIVOS) مخفف نام «مؤسسه توسعه همکاریهای انساندوستانه» است که ۵۴ سال پیش در شهر لاهه هلند بنا نهاده شد؛ بنیادی که با شعار «انسان بدون مرز»، هدف خود را گسترش همکاریها و کمکهای مالی انساندوستانه به کشورها و سازمانهای آفریقایی، آمریکای لاتین و آسیا اعلام کرده است. بیشترین تمرکز این کمکها و حمایتها در حوزه تغییرات اجتماعی، فعالان فضای مجازی و ابتکارات محلی است. ترویج تفکرات فمینیستی و کشف حجاب یکی از مهمترین برنامههایی بود که وی با ایده گرفتن از هیفوس ذیل عنوان پروژه توسعه پایدار برای کشور تنظیم کرده بود. هدف آن بود که با برگزاری پنلها و کارگاههای مختلف در کشور نیروی لازم برای تبلیغ لیبرال فمینیسم تربیتشده و شبکهای از نیرو و امکانات ایجاد شود. البته این فرد قبل از آنکه پروژه خود را به مرحله اجرا بگذارد در چتر اطلاعاتی افتاده و دستگیر شد.
بنیادهای به ظاهر حقوق بشری!
با وجود حذف این فرد از عملیات هیفوس در ایران، این بنیاد همچنان بهکار خود ادامه داد! برنامههای هیفوس در ایران بیشتر بر حوزه «حقوق بشر» متمرکز و در 3محور حقوق زنان، حقوق همجنسبازان و زندانیان با مشارکت 2گروه دنبال میشود؛ یکی از طریق شبکه رسانهای وابسته به هیفوس در خارج و برخی دنبالههای داخلی آن و دیگری با استفاده از اپوزیسیون داخلی و برخی فعالان مدنی. البته پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۲ بار دیگر بازار هیفوسیها در ایران رونق گرفته و سروکله اعضای آن در تهران پیدا شد. اینگونه شد که در سال ۹۴ ماریچه اسخاکه، نماینده هلندی پارلمان اروپا از فضای پسابرجامی استفاده کرده و در پوشش دیپلماتیک به ایران سفر میکند. او در این سفر با افرادی خاص ارتباط گرفته و چند کارگاه آموزشی نیز برگزار میکند. اسخاکه در میانه این سفر، علاوه بر دیدار با چند محکوم امنیتی در فتنه ۸۸، در ساختمان یکی از سفارتخانههای اروپایی یک کارگاه آموزشی برگزار کرده تا بار دیگر شبکه اسلامزدایی در پوشش فمینیسم را احیا کند. او در این جلسه به این افراد توصیه میکند که قدرت کمپینسازی در شبکههای اجتماعی را دستکم نگرفته و روی براندازی با اینترنت حساب ویژه باز کنند. جالب است بدانید که 2سال پس از سفر اسخاکه به تهران ماجرای کشف حجاب دختران خیابانی همزمان با بروز آشوب در برخی شهرها کلید میخورد. اسخاکه در کارگاه آموزشی خود به لیدرهای بدحجابی گفته بود که تکانههای اجتماعی در جامعه ایران در اقشار بالای شهری ایجاد نمیشود؛ از اینرو باید کاری کرد که کف جامعه با آنها همراه شود. اسخاکه همچنین گفته بود که برای استقرار فمینیسم در ایران باید حتی برخی چادریها را نیز به خط کرد! درواقع هدف اسخاکه از سفر به ایران آن بود که پروژه این شخص برای برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی را بار دیگر راه بیندازد؛ البته پس از لو رفتن پروژه هیفوس در ایران، این بنیاد برانداز برخی از مهرههای داخلی خود را از دست داده و برخی دیگر نیز قطع ارتباط شده بودند؛ از اینرو هیفوس برای اجرای طرح خود در ایران احتیاج به مهرههای بومی داشت! زیرا در ارزیابی صورت گرفته در سازمانهای جاسوسی غربی پروژههای اسلامزدایی و تغییر ماهیت در نظام جمهوری اسلامی ایران تنها با تکیه بر اپوزیسیون خارجنشین پیش نرفته بود و نیاز به یک عامل یا عوامل ویژه در داخل نیز داشت. در این راستا نیز بود که پوشش دیپلماتیک اسخاکه بهترین گزینه برای بازیابی شبکه در آن زمان بود.
مهرههای دستپرورده معاندان!
واقعیت آن است که تجربه سالهای گذشته به سیستمهای اطلاعاتی غربی آموخته است که تکیه بر ضدانقلاب فراری در خارج از کشور بیفایده بوده و آنها به تنهایی امکان اجرای طرحهای ضدامنیتی را ندارند. درواقع اپوزیسیون خارجی به دلایل مختلف توانایی سازماندهی در داخل را نداشته و تنها توانایی ایجاد موجهای گذرا را داشتند؛ بهعنوان مثال تمام قدرت آنها در حد تجمعی چون ماجرای کشف حجاب زنان در میدان هفتم تیر در سال ۸۵ بود؛ ازاینرو کمپینهایی چون یک میلیون امضا برای تغییر در قانون حجاب (کمپین شیرین عبادی در سال ۸۰ تا ۸۶) و نیز کارزارهایی چون چهارشنبههای سفید (سال ۹۲ تا ۹۶) بهتنهایی موتور محرک تغییرات اساسی برای اسلامستیزان نبوده و باید یک نیروی مؤثر درونی با هدف اجتماعیسازی نیز به میدان فراخوانده میشدند. اینگونه شد که در ارزیابی نهایی صورت گرفته اصلاحطلبان با همان چپهای ستادی مستعدترین نیرو برای این اقدام بودند. آنها از یکسو انگیزه سیاسی، تبلیغاتی و انتخاباتی را داشتند و از سوی دیگر استعداد لازم را نیز برای پذیرش اندیشههای لیبرالیستی کسب کرده بودند. این گروه با پوستاندازیهای مکرر بهمرور رادیکالتر شده و نیروی بالقوه برای تحرکات میدانی بهحساب میآمدند. بر این اساس مهمترین بخش از پروژه تجاهر و اسلامزدایی نه به افرادی چون شادی صدر، شادی امین، علینژاد یا شیرین عبادی، بلکه به یک نیروی متخصص و کارکشته در جنگ روانی و سیاسی در داخل واگذار شد. اجرای کمپین تبلیغاتی با عنوان «من محجبه هستم، اما با گشت ارشاد مخالفم» با بهکارگیری مهرههایی شناسنامهدار در احزاب سیاسی، برخی از اعضای ستادهای انتخاباتی فتنهگران سال۸۸، اعضای حزب منحله مشارکت، شاخه جوانان حزب اتحاد باتجربه بهدستآمده در کمپین موج سوم در فتنه ۸۸ بخش نهایی پروژه هیفوس در ایران بود که کلید خورد؛ پروژههایی که بهنظر میرسد بهصورت رادیکالتر امکان بروز داشته باشند؛ هر چند نیاز به بازشناسی بیشتر آنها بیش از پیش ضرورت دارد.
مکث
چند نکته
تئوریزه کردن مباحثی چون «اصلاحات ساختاری» در برخی سفارتخانههای اروپایی پس از سفر اسخاکه به ایران نخستین فاز از عملیاتی است که در ۴ سال گذشته بهتدریج به چپهای ستادی واگذارشد. ماجرای دختران خیابانی در دیماه سال ۹۶ نیز درواقع امکانسنجی این گروه از ظرفیتهای موجود برای عملیات اسلامستیزی در کشور بود؛ فاز دوم این اقدام هفته گذشته و پس از انتشار سازمانیافته یک ویدئو کلیپ کوتاه از نحوه برخورد پلیس در طرح ارتقای امنیت اجتماعی کلید خورده است. هدف نهایی این طرح غیرمسلح کردن پلیس در امکان برخورد با قانونشکنان است؛ از اینرو بهنظر میرسد که در این جنگ ترکیبی، دشمن، پیادهنظام خود را بهخوبی مسلح کرده است! ضمن اینکه دشمن بهخوبی میداند که از کدام روزنهها وارد شود که بیشترین تأثیر را بگذارد. برترین سلاحی که میتوان در این راستا مورد استفاده قرار داد، بازدارندگی رسانهای و شناسایی و معرفی عناصری است که در پوششهای مختلف سعی در عناد با نظام را دارند. یادآوری جمله آن سیاستمدار فرانسوی چندان خالی از لطف نیست که گفته بود اگر میخواهید جامعهای را استثمار کنید زنان آن را مورد هدف قرار دهید!