• یکشنبه 7 مرداد 1403
  • الأحَد 21 محرم 1446
  • 2024 Jul 28
شنبه 24 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 160583
+
-

سمفونی سیاه‌چاله و فلافل دو لواشه

سمفونی سیاه‌چاله و فلافل دو لواشه

مسعود میر - روزنامه‌نگار

همان فایل صوتی کمتر از یک دقیقه را بارها گوش داده‌ام. چند روزی هست که صدای عجیب بلعیده‌شدن ستاره‌ها توسط سیاه‌چاله‌ها را که ناسا منتشر کرده گوش می‌کنم. حالا بماند که همان روز اول پخش‌شدن این صدا یکی از رفقا در صفحه شخصی‌اش نوشته بود این صدا چقدر شبیه صدای خواب‌هایش است و باعث شد من به‌جز حیرت از این صدای مخوف، ساعت‌ها به‌خاطر صدای خواب‌های دوستم میخکوب باشم. در گوش‌سپاری به این سمفونی حیرت‌انگیز فقط خیره مانده‌ام به سقف و مدام تکرار می‌کنم ما ذره‌ای بیش نیستیم در این کائنات.
  
بساطم را جمع کرده‌ام و برای اینکه از گیر سیاه‌چاله و صدای عجیب ساطع از فضای رسانه‌ای درباره وضعیت اقتصادی رها شوم، برای راه‌رفتن به بازار تهران می‌روم. دروغ چرا؟ از دیدن مغازه‌های پر از مشتری و فروشنده‌هایی که جنس‌شان را می‌فروشند، خوشحالم. حس می‌کنم بالاخره شوک اقتصادی در همه سرزمین‌ها و حکومت‌ها وجود دارد و البته می‌توان آن را مدیریت کرد. تماشای مردمی که توان خرید دارند، حالم را خوب می‌کند اما این، همه قصه نیست. ظهر شده و ردیف باربرها و کارگران بازار که جلوی ساندویچ‌فروشی‌‌های شلخته و شلوغ بازار لقمه‌ای ناهار دست خلق‌الله می‌دهند، توجهم را جلب می‌کند. اینجا قوت غالب فلافل است و سیب‌زمینی سرخ‌کرده برای خودش دورچین لاکچری وعده غذایی به شمار می‌آید. در چند اغذیه‌فروشی سرک می‌‌کشم و متوجه می‌شوم که مغازه‌دارها برای تاب‌آوری در شرایط موجود و البته حفظ مشتری‌ها هم سیب‌زمینی سرخ‌کرده را حذف کرده‌اند تا از شر دردسرهای روغنی که گران شده نجات یابند و هم به‌جای باگت گران‌شده، فلافل‌ها را لای نان لواش فتیله پیچ می‌کنند. تاب‌آوری و خلاقیت این چرخه غذایی را با خودم مرور می‌کنم و البته به‌جای سرسام جمعیت و موتورهای بازار فقط صدای سیاه‌چاله در گوشم طنین‌انداز است.
  
از حال هم بی‌خبر نباشیم و یادمان نرود که هموطن یعنی خانواده، یعنی فامیل، یعنی دوست. چرا این را می‌نویسم؟ دلیلش را باید در صدای ترسناک دعواهای مردمی یافت که برای خرید چند قوطی بیشتر روغن به روی یکدیگر هوار می‌کشند. دوباره یک طرح اقتصادی رخ نشان داد و جنسی تغییر قیمت یافت و ما دوباره آن خصلت بی‌وفایی و بی‌توجهی خودمان را پشت ویترین رفتارمان به هم نشان دادیم؟ 
این صدای دعوا و هجوم برای فتح اقلام فروشگاه‌ها شبیه صدای همان سیاه‌چاله‌های در حال بلعیدن ستاره‌ها‌ست؛ شبیه صدای خواب‌های دوستم...

این خبر را به اشتراک بگذارید