روزی خواهد آمد که هیچکس نتواند از شما دفاع کند
زندهیاد آیتالله محمد محمدی ریشهری و مدیریت رسیدگی به پرونده دو کودتا
انوشه میرمرعشی، روزنامهنگار
روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر اربعین رحلت آیتالله محمد محمدی ریشهری است، شخصیتی که با روحیه انقلابی، عمری همراه با مجاهدت را، از دوران مبارزه با رژیم پهلوی تا تأسیس نظام جمهوری اسلامی و خدمت به آن، سپری کرد. زندهیاد ریشهری از دهه 60تا اواخر 80شمسی، مسئولیتهای گوناگونی برعهده داشت که هم به نیکی توانست از پس انجام آنها برآید و هم اصول انقلابی خویش، بهسان سادهزیستی و آلوده نشدن به مظاهر دنیا، باند و جناح گرایی و نهایتا ایستادگی بر اجرای قانون را، رعایت کند. یکی از نقاط عطف زندگی سیاسی آیتالله ریشهری، بهعنوان نمادی از بصیرت و مدیریت صحیح وی، به دوران ریاست بر دادگاه انقلاب اسلامی ارتش برمیگردد، بهویژه در جریان دستگیری و بازجویی متهمین دو کودتای نافرجام نقاب و صادق قطبزاده. مدیریت قابل تقدیری که موجب شد، هم نظام از خطری بزرگ نجات پیدا کند و هم تا سرحد امکان، شأن مرجعیت آیتالله شریعتمداری بهعنوان یکی از عناصر دخیل در کودتای قطبزاده حفظ شود. در مقاله پی آمده، ضمن برشمردن اتهامات آیتالله شریعتمداری در این کودتا و خطری که از ناحیه وی متوجه نظام جمهوری اسلامی بود، به بررسی نقش زندهیاد ریشهری در دفع آن پرداختهایم. امید آنکه مفید آید.
به دور از انقلاب و مبارزه
آیتالله العظمی سیدمحمدکاظم شریعتمداری، از علما و مراجع تقلید حوزه علمیه قم، در فاصله دهههای 30تا 60شمسی بود. وی تحصیلات مقدماتی خویش را، در زادگاه خود تبریز آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۰۴شمسی، به قم رفت و درس حوزوی را در این شهر، تا سطوح بالا ادامه داد. آیتالله شریعتمداری بعدها، به همراه چهرههایی چون: امامخمینی(ره)، آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی، جزو معتمدان آیتالله بروجردی مرجع اول شیعیان بود.
با این همه برخی عقاید آیتالله شریعتمداری، وی را از سایر علما و مراجع حوزه علیمه قم، متمایز ساخته بود. زیرا او از ابتدای جوانی، طرفدار «سلطنت مشروطه» بود و بهدلیل همین اعتقاد نیز، در سال۱۳۲۶ش همراه با چند روحانی دیگر و با وجود مخالفت برخی علمای بزرگ تبریز در آن دوره، از قبیل آیتالله شهیدی و آیتالله دوزدوزانی، به دیدار محمدرضا پهلوی رفت! این اعتقاد در سالهای بعد، به ارتباط بیشتر آیتالله شریعتمداری با دربار منجر شد و همین مراوده، در نهایت شکافی بزرگ میان او با سایر علمای معاصر ایجاد کرد. در واقع اگرچه شریعتمداری با شروع نهضتاسلامی به رهبری امام خمینی(ره) ابتدا به همراهی با نهضت پرداخت، اما در اردیبهشت۱۳۴۳ در اطلاعیهای خطاب به روحانیون طرفدارش در تبریز اعلام کرد: «من کاری به فعالیتهای ضددولتی ندارم و بیطرف میباشم». به هر روی در طول سالیان مبارزه و تبعید رهبر کبیر انقلاب، ارتباط آیتالله شریعتمداری با رژیم پهلوی، ابعاد گستردهتری بهخود گرفت؛ رویهای که موجبات اعتراض طلاب، انقلابیون و حتی مردم عادی علیه مواضع وی را، فراهم میکرد.
وقتی حزب خلق مسلمان تأسیس شد
با پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله شریعتمداری در ابتدا، مخالفتی علنی با انقلاب و رهبری آن نداشت اما پس از اعلام موجودیت حزب «جمهوریاسلامی» در تاریخ ۱۹بهمن۱۳۵۷، طرفداران او با برخورداری از حمایت کامل نامبرده، حزب «جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» را در روز ۲۴ اسفند۱۳۵۷ تأسیس کردند. اعلام موجودیت این حزب، آن هم تنها یکماه بعد از اعلام تأسیس حزب جمهوری اسلامی که توسط روحانیون نامدار انقلاب تأسیس شده بود، نوعی مقابله و رودررویی با رهبران شناخته شده مبارزات را تداعی میکرد. بیشتر اعضای حزب خلق مسلمان، در 2شهر قم و تبریز ساکن بودند اما فعالیت اعضا و طرفداران این حزب، در شهر تبریز بیشتر بود. چه اینکه از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، طرفداران آیتالله شریعتمداری با سوءاستفاده از عرق قومیتی مردم آذربایجان، در آن منطقه اینگونه تبلیغ کرده بودند که چون در آذربایجان بیشتر افراد مقلد آیتالله شریعتمداری هستند، دیگر نباید در سطح مرجعیت، نام امام خمینی(ره) در آن خطه آورده شود!
به هر روی بهدلیل فتنهگریهای حزب خلق مسلمان در قم و تبریز و نشر اخبار آن، مردم بهشدت منتقد این گروه شده و خواهان انحلال آن بودند. با ادامه این فتنهانگیزیها و بالا گرفتن اعتراضات نسبت به عملکرد حزب خلق مسلمان، آیتالله شریعتمداری مجبور شد تا انحلال آن را اعلام کند.
شریعتمداری و کودتای نقاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بهدلیل ضربهای که به منافع غرب و بهویژه آمریکا وارد شده بود، ابتدا گزینه حمله نظامی آمریکا به ایران مطرح شد که با شکست کامل آن در جریان «طوفان شن» در طبس، گزینه انجام کودتا با کمک ضدانقلاب داخلی، در دستور کار قرار گرفت. کودتایی که قرار شد با مسئولیت شاپور بختیار و همراهی عدهای از ارتشیان سلطنتطلب، با هدف تصرف چند پادگان اصلی از جمله پادگان هوایی شهید محمد نوژه و پس از آن بمباران جماران و مراکز حساسی چون کمیته مرکزی انقلاباسلامی و مقر اصلی سپاه، انجام شود. بهدلیل نیاز کودتاگران به یک رهبر مذهبی برای مرحله بعد از موفقیت کودتا، ارتباط نمایندگان بختیار با آیتالله شریعتمداری آغاز شد. بعد از اعلام موافقت وی، قرار شد تا حزب خلق مسلمان وارد عمل شود. با این همه به این دلیل که کودتای نقاب، قبل از شروع عملیات خنثی شد و همه اعضای شرکتکننده آن در داخل کشور دستگیر شدند، پس از مراحل بازجویی و سپس در مرحله برپایی دادگاه، ارتشیان دخیل در جریان کودتا، ازجمله سلامت، نوری مقدم و ایزدی، به موافقت و همراهی آیتالله شریعتمداری با کودتاگران اعتراف کردند. بهرغم این و برای حفظ شأن آیتالله شریعتمداری، اخبار مربوط به دخالت وی در کودتا، توسط مسئولین وقت و ازجمله آیتالله ریشهری، در رسانه انعکاس پیدا نکرد و با او هیچ برخوردی نشد! امام خمینی(ره) چند روز بعد از کشف و خنثیسازی کودتای نقاب و در تاریخ 24تیر 1358ش، درباره ماهیت حزب خلق مسلمان اظهار داشتند:«گروهی که به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور میکنند و به اسم خلق، زندگی خلق را به تباهی میکشند، میتوان آنها را جزو هواداران اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست...». این رویداد اما، موجب تأثیرپذیری آقای شریعتمداری از رویکرد رحمانی نظام جمهوری اسلامی نیز نشد!
شریعتمداری و کودتای قطبزاده
دو سال و نیم بعد از شکست کودتای نقاب و با مقاومت جانانه رزمندگان اسلام مقابل ارتش بعث صدام، دوباره گزینه کودتا از طرف غربیها، برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی مطرح شد. این بار صادق قطبزاده (اولین مسئول رادیو و تلویزیون در نظام جمهوری اسلامی) برای انجام این کار انتخاب شد! در این طرح قرار بود تا با نقشآفرینی عدهای از ارتشیهای ضدانقلاب، به رهبری قطبزاده و دوستانش، ابتدا جماران و چند مرکز استراتژیک منفجر شود و سپس با تسلط کودتاگران بر نقاط حساس، کار سقوط نظام جمهوری اسلامی به نتیجه برسد! اما با کشف یک خانه تیمی مملو از مواد منفجره و سلاح توسط پاسداران در منطقه جماران و نزدیک به منزل امام(ره)، کودتای قطبزاده کشف و عوامل آن دستگیر شدند. پس از طی مراحل بازجویی از سران کودتا، روشن شد که آیتالله شریعتمداری، در این ماجرا نقش داشته است! قطبزاده و دوستانش در اعترافات خود اذعان کرده بودند، که از ابتدای شروع فعالیت برای انجام کودتا، توسط «سیدمهدی مهدوی»، شریعتمداری را در جریان امر قرار دادهاند و بنا بر اعتراف «عباسی» داماد آیتالله شریعتمداری، مشخص شد که وی نهتنها در جریان کودتا بوده است، که مبلغ 500هزارتومان هم به مهدوی پرداخت کرده است! هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال 61خود (6اردیبهشت 1361ش)، درباره نقشآفرینی آیتالله شریعتمداری در کودتای قطبزاده مینویسد:
«بعدازظهر آقای سید [عبدالکریم] موسوی اردبیلی و آقای [سیدحسن] طاهری خرمآبادی آمدند و گفتند: آیتالله [حسینعلی] منتظری میخواهد که به امام گفته شود، مسئله آقای شریعتمداری را از این شور بیندازید و در مورد پرونده، از ایشان بازپرسی شود. آقای [محمد محمدی] ریشهری هم اطلاع داد که در بازجوییهای مجدد، ایشان اعترافهای جدید کرده و پرداخت پول به آقای [سیدمهدی] مهدوی و مذاکره با آقای [عبدالرضا] حجازی را هم پذیرفته است...».
از اینکه فکر صحیح در این کار نکردهام، بسیار پشیمانم!
بعد از انتشار اخبار مربوط به اعترافات سران کودتا و باخبر شدن مردم از ارتباط کودتاچیان با آیتالله شریعتمداری، اعتراضها به وی افزایش یافت، بهطوریکه در چندین شهر، علیه کودتاگران و بهویژه آیتالله شریعتمداری، راهپیمایی برگزار شد. از آنجا که ریشهری در آن مقطع، مسئول رسیدگی به این پرونده بود، تصمیم گرفت که برای صحبت با آیتالله شریعتمداری، به قم برود. آقای ریشهری درباره نخستین جلسه گفتوگو با آیتالله شریعتمداری در مورد کودتا، در کتاب خاطرات خود مینویسد: «احترام به شخصیت وی اقتضا میکرد که اینجانب برای تحقیق از وی به قم بروم. از اینرو به منزل ایشان رفتم و در قسمت بیرونی منزل ایشان نشستم و پیغام دادم، که به این قسمت بیاید. آمد و نشست. به ایشان گفتم: آقای قطبزاده تصمیم داشت تا حرکتی را علیه جمهوری اسلامی انجام دهد، شما را هم در جریان گذاشت، آیا شما این مطلب را قبول دارید؟ آقای شریعتمداری پاسخ داد: این نسبت دروغ است من هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارم! گفتم: بسیار خوب، شما همین مطلب را بنویسد که آنچه به من نسبت دادهاند، دروغ است. در این هنگام من ورقه بازجویی را به ایشان دادم، سؤالهایی را بهتدریج و بهصورت کتبی، مطرح کردم و ایشان پاسخ داد...». با این حال جالب است که بعد از طرح چند پرسش، آیتالله شریعتمداری در پاسخ سؤال ریشهری، درباره صحبتهای مهدوی در مورد کودتا با وی میگوید:«صحبتهای ایشان در زمینه تعویض دولت بود، نه براندازی حکومت اسلامی». وی در مواجهه با پرسشهای بعدی، در مورد اینکه آیا اطلاع داشته است، که این به قول وی تعویض دولت، قرار بوده با حمله و جنگ و ترور باشد؟ مجبور میشود به ارتباط با کودتاچیان و اطلاع از اهداف آنها اعتراف کند! در نهایت آقای شریعتمداری در جلسات بعدی بازجویی که توسط آقای ریشهری انجام میشود، ابراز پشیمانی کرده و مینویسد:«از اینکه فکر صحیح در این کار نکردهام و گزارش اینها را شنیدهام و به مقامات بهموقع اطلاع ندادهام، خودم را در پیشگاه خداوند مقصر میدانم و بسیار پشیمانم...».(8)
تأثر رهبر انقلاب، پس از بازجویی از شریعتمداری
بعد از اعتراف رسمی آیتالله شریعتمداری به اطلاع از برنامه کودتاچیان و همراهی وی با آنها، ریشهری به دیدار امامخمینی(ره) میرود و گزارشی از جزئیات مراحل بازجویی مزبور را، خدمت ایشان ارائه میکند. امام بعد از شنیدن گزارش ریشهری، با حالتی از تأسف و تأثر میگویند:«من به ایشان گفتم [اشاره به ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی] این راه که انتخاب کردهای، برای شما روزی پیش خواهد آورد که هیچکس نتواند از شما دفاع کند، آن روز امروز است...».(9) به هر روی پس از اطلاع جامعه از نقشآفرینی و همراهی آیتالله شریعتمداری با کودتای قطبزاده، جامعه مدرسین حوزه علیمه قم در بیانیهای، عدمصلاحیت وی برای مقام مرجعیت را اعلام کرد و پس از آن، شریعتمداری روزگار را تا زمان فوت در سال 1365ش، در انزوا گذراند.
مباهله برای اثبات دروغگویی ضدانقلاب!
بعد از درگذشت آیتالله شریعتمداری، برخی از عناصر و جریانات ضدانقلاب در خارج از کشور، شایع کردند که وی هنگام بازجویی، مورد ضرب و شتم قرار گرفته است! این شایعه بهتدریج به داخل منتقل شد. محمدی ریشهری در کتاب خاطراتش، ضمن روایت تمام مراحل بازجویی و ارائه سند از آن جلسات، خطاب به کسانیکه دروغهای ضدانقلاب را در این زمینه نشر میدهند، مینویسد: «واقع مطلب [حفظ شأن مقام مرجعیت آیتالله شریعتمداری در تمام مراحل بازجویی] همان است که عرض شد و با هرکسی که ادعای دیگری دارد، اینجانب آماده مباهله هستم.»
به هر روی در ماجرای کودتای قطبزاده و همراهی آیتالله شریعتمداری با آن، ریشهری با درایت و مدیریت صحیح، کاری کرد که هم ابعاد کودتا مشخص و کودتاگران رسوا شوند و هم تا سرحد امکان، شأن آیتالله شریعتمداری حفظ شود و مهمتر اینکه توانست خطربزرگی که میتوانست نظام را با چالشی جدی مواجه کند، دفع کند.
* پی نوشتها در گروه تاریخ موجود است.