بعضی دردهای جسمانی ریشه در روان دارند
روحی که جسم را بیمار می کند
نیلوفر ذوالفقاری
تا وقتی نام یک بیماری مشخص و آشناست، لااقل نگرانی درباره ناشناختهبودن آن وجود ندارد و فردی که به آن بیماری مبتلا شده، امیدوار است که راههای درمانی، او را از دام بیماری نجات دهد. اما گاهی آزمایشهای بالینی نمیتوانند رد هیچ بیماری مشخصی را در جسم پیدا کنند، درحالیکه فرد از دردی مشخص گلایه دارد. اینجاست که متخصصان احتمال میدهند جسم بیمار، تاوان مشکلات روحی و روانی فرد را پس میدهد و باید جای دیگری دنبال مشکل بگردند. شاید آشناترین این دردها، معدهدرد یا سردرد موقع عصبانیت باشد. این نقاط درد در افراد مختلف متفاوت هستند.کورش قرهگزلی، متخصص مغز و اعصاب، درباره اتفاقی که منجر به احساس درد در یک نقطه خاص از بدن میشود توضیح میدهد و میگوید چگونه مشکلات روانی، نمود جسمانی پیدا میکنند.
کنترل دست مغزمان است
همهچیز در کنترل مغز ماست. بدن ما انسانها، سیستم پیچیدهای است که رهبری آن را، مغز بر عهده دارد. مغز ما دائم در حال فعالیت است و بسیاری از فرمانها را بدون آنکه ما چرایی و چگونگی آن را بدانیم، به نقاط مختلف بدن ارسال میکند. اینکه شاهد وجود تفاوت در واکنشهای فیزیکی افراد در برابر شرایط روانی هستیم، ناشی از تفاوت پیامی است که مغز دریافت و ارسال میکند. در مغز انسان یک نقطه مرکزی و اصلی وجود دارد که از همه قسمتهای دیگر پیام دریافت میکند، پیامها را آنالیز میکند و براساس آنها، در بدن واکنشهای مختلف ایجاد میکند. بد نیست بدانیم این نقطه مرکزی، از محیط اطراف هم پیام دریافت میکند؛ در واقع این نقطه، نقطهای است که باعث میشود ما زندگی نباتی خودمان را به نمایش بگذاریم یعنی علائمی مانند گرسنگی، خشم، علاقه و... را نشان دهیم. دریافت پیامهای محیطی توسط نقطه مرکزی مغز باعث میشود واکنشهای غیرارادی بروز پیدا کنند؛ واکنشهایی که گاهی به شکل مشکل جسمی خودشان را نشان میدهند.
ردپای روح بر جسم
واقعیت این است که وقتی کسی به پزشک مراجعه و بهطور مثال عنوان میکند که بر اثر فشار عصبی، در قلبش احساس درد میکند، پزشک حتما ابتدا علائم بالینی فرد را بررسی میکند. این یعنی نمیتوان اصل را بر این گذاشت که مشکل، روحی بوده است و نیازی به بررسی جسم نیست. به هر حال در چنین شرایطی معمولا پزشکان بدترین احتمال را درنظر میگیرند تا بدانند آیا واقعا بیماری جدی وجود دارد یا نه؟ بعد از این مرحله است که پزشکان به سراغ بررسی یک احتمال دیگر میروند، آیا این واکنش، حاصل یک وضعیت روانی مانند استرس یا عصبانیت است؟ در این صورت، فرد دچار یک بیماری روانتنی شده است. بیماریهای روانتنی آن دسته از بیماریهایی هستند که تأثیر متقابل جسم و روح بر یکدیگر را نشان میدهند. در این بیماریها اگرچه جسم فرد درگیر یک مشکل است اما مسائل روحی و روانی در تشدید علائم جسمی یا سیر درمان بیماری تأثیرگذار هستند. متأسفانه این امکان وجود دارد که واکنشهای جسمی حاصل از یک فشار روانی، در فرد باقی بماند؛ یعنی ممکن است فرد به مرور دچار زخم معده شود، درحالیکه قبلا این مشکل را نداشته و فقط هنگام استرس یا عصبانیت در معدهاش احساس درد داشته است. به هر حال برای ایجاد یک بیماری، عوامل مختلفی وجود دارند که مانند قطعات یک پازل در کنار یکدیگر قرار میگیرند و منجر به بروز علائم بیماری میشوند.
دردی که باید درمان شود
وقتی فردی به پزشک مراجعه میکند و پزشک برای بیماری او، دلیل بالینی تشخیص نمیدهد، بدترین کار اطرافیان این است که شروع به انکار مشکل کنند یا مدام بگویند: «من که گفتم تو هیچیت نیست!». در واقع چیزی هست! اما اینکه مشکل را انکار کنیم، باعث میشود فرد خودش را سرزنش کند و عذاب بکشد. یادمان باشد که به هر حال ریشهای عصبی برای بروز مشکل فرد وجود دارد که باید حل شود. در چنین شرایطی وقتی موضوع هنوز خیلی جدی نشده است، به فرد پیشنهاد میشود فکر خود را به مسائلی غیر از آنچه مشکلش را شدیدتر میکند معطوف کند. مثلا کتاب بخواند، فیلم ببیند، ورزش کند یا هر فعالیتی را که به آن علاقه دارد شروع کند. توصیه ثابتی برای این وضعیت وجود ندارد و این خود فرد است که تشخیص میدهد چه کاری در شرایط روانی سخت، آرامش را به او برمیگرداند. توصیه بعدی این است که فرد مورد مشاوره روانشناسی قرار بگیرد. یک متخصص بهتر میتواند دلایل بروز مشکل را پیدا کند و راهکارهای درمانی غیردارویی را به فرد پیشنهاد دهد تا فرد مشکل خود را تا حد امکان به کنترل خودش دربیاورد.
جسمهای متفاوت و واکنشهای مختلف
هرچند تفاوت بین جسم افراد در تجربه درد تأثیرگذار است اما بدن همه انسانها، آن نقطه حساس را که در مواقع خاص واکنش نشان میدهد، دارد. مثلا بعضی افراد در شرایط استرس و اضطراب، سردرد میگیرند، بعضی دیگر در قلب یا معده احساس درد میکنند و در بعضی افراد علائم پوستی بروز پیدا میکنند. دامنه این واکنشها آنقدر وسیع است که حتی گاهی مشاهده میشود استرس، منجر به بروز علائم تومور مغزی در فرد شده است. به هر حال نکته مهم این است که بدانیم این اتفاق در همه افراد میافتد اما شدت و ضعف متفاوتی دارد. حتی آنهایی که از نظر مغزی در شرایط پایدارتری قرار دارند، در مواقع خاص دچار بروز چنین علائمی میشوند؛ مثلا در روزهای موشکباران، عدهای نسبت به استرس و هراس ناشی از این مسئله آنقدر حساس بودند که شهر را ترک کنند، اما عدهای نسبت به مسئله آرامش داشتند چون استرس، واکنش شدیدی در آنها ایجاد نمیکرد. اینکه چه عاملی باعث میشود مغز شرایط دفاعی بدن را به یک گونه خاص تنظیم کند، مشخص نیست؛ یعنی نمیتوان گفت چرا در یک فرد نقطهای از بدن حساستر است و در فرد دیگر، نقطهای دیگر. حتی در شرایط روانی یکسان، واکنش اعضای یک خانواده هم چندان به هم نزدیک نیست. بهنظر میرسد در بسیاری از موارد انسانها به فراخور فیزیک بدنی خود نسبت به مسائل واکنش نشان میدهند. جالب است بدانید حتی دو نفر که دوقلوی یکتخمکی هستند و فرمول ژنتیک یکسان دارند، در شرایط روانی یکسان، واکنش متفاوتی نشان میدهند. مهم این است که بدانیم یک عامل روانی، میتواند منجر به بروز یک مشکل جسمی شود.