فاختههای ناصره
کتاب«فاختههای ناصره» مجموعه داستانهای بههمپیوسته به قلم ناهید رحیمی است که از سوی نشر صاد منتشر شده است. ماجراهای داستانهای این کتاب در زمان خلافت عباسیان میگذرد و به پرسشهای مخاطبان امروزی درباره زندگی و دلیل رفتار و کردار آخرین امامان شیعه پاسخ میدهد. آنچه داستانهای کتاب فاختههای ناصره را بههم پیوند میدهد موضوع مهدویت و انتظار است. ماجراهای این کتاب از زمان حکومت عباسی روایت میشود و تا حدی به زندگی عیسی مسیح هم مرتبط است. ناهید رحیمی در هفت واگویه روایاتی را بازگو میکند که بههم پیوستهاند و بنا دارند به مخاطبان خود درباره سه امام آخر شیعیان اطلاعات بدهند. محتوای این داستانها برگرفته از روایات و اسناد واقعی است، اما شخصیتهای خیالی هم برای پیشبرد داستان به این کتاب اضافه شدهاند. در بخشی از کتاب فاختههای ناصره میخوانیم: بغضم را فرو میدهم. لحظهای نگاه مهربان مادرم را میبینم که مطمئن و آرام موهایم را نوازش میکند تا باز هم آرامم کند. با صدای فریاد وحشتزای کفتارهای حکومتیان که از درودیوار بالا میآیند، قلم را بر زمین میگذارم. سربازان با مشعلهایی در دست و شمشیرهایی کشیده به درون باغ میریزند. یارانم، مضطرب و پریشان برمیخیزند. وحشت کردهاند. بهجز یهودا که لبخند زهرآگینش آتشم میزند. به گمانم سرکرده سیاهرویان حکومتی است که وحشیانه وارد کلبه میشود و چشمهای خونینش از پشت نقاب آهنین یکایک یارانم را میکاود و ناگهان... انگشتهای اشاره بهسمت یهودا نشانه میروند! سربازان بر سرش میریزند و او را که فریاد میزند، من نیستم... من عیسی(ع) نیستم به زنجیر میکشند و بیرون میبرند.