گفتوگو با محمد نصیری که یکی از پرافتخارترین ورزشکاران تاریخ ورزش ایران است
100مدال المپیک را، با یک لبخند مردم عوض نمیکنم
مهرداد رسولی
در دهه 40که ورزشکاران ایرانی تازه پایشان به رقابتهای بینالمللی باز شده بود یک وزنهبردار کوتاه قامت اما ورزیده با ثبت رکوردهای شگفتانگیز، دنیای وزنهبرداری را تکان میداد. محمد نصیری تنها وزنهبردار ایرانی است که در 4دوره رقابتهای المپیک و 3دوره بازیهای آسیایی حضور داشته و هر بار با ثبت رکوردهای به یادماندنی به میهن بازگشته است. وزنهبردار افسانهای تاریخ ورزش ایران که ۹مدال طلا، نقره و برنز جهان و المپیک را در کلکسیون افتخاراتش دارد، نخستین وزنهبردار ایرانی است که قهرمان المپیک شد. او تنها وزنهبردار ایرانی است که در 4 دوره از رقابتهای المپیک حضور داشته و در 3دورهاش مدال گرفته است. نصیری ۱۸ بار هم رکوردهای جهانی جدیدی را به ثبت رسانده و همین افتخارات او را به یکی از مفاخر ورزش ایران بدل کرده است. محمد نصیری که در خروس وزن وزنه میزد و به همین دلیل به خروس طلایی وزنهبرداری جهان معروف شده بود در سال 1324در محله «صابونپزخانه» در حوالی دروازه غار سابق متولد شد و از همان دوران کودکی روزهای پرتلاطمی را از سر گذراند. خاطرات او که بهتازگی عمل جراحی قلب را پشت سر گذاشته درباره فراز و فرودهای زندگی شخصیاش و روزگاری که بر بام وزنهبرداری دنیا ایستاد شنیدنی است.
آقای نصیری، زندگی شما مملو از اتفاقات تلخ و شیرین بوده است. بهخصوص دوران کودکی که بهدلیل فقر و گرفتاری در پرورشگاه امینآباد تهران سپری شد. دوست دارید گفتوگو را با فلاش بک به گذشته شروع کنیم؟
من همیشه درباره گذشتهام صحبت میکنم. یادش بهخیر، وقتی در پرورشگاه بودم هرازگاهی به مادرم سر میزدم. تازه از آب و گل درآمده بودم که یک دوچرخه خریدم و از پرورشگاه تا خانهمان رکاب زدم تا آن را به مادرم نشان بدهم. آن روز با کلی خواهش و تمنا مادرم را سوار دوچرخه کردم تا دور بزنیم اما اطراف خانهمان پر از چاله بود و هنگام عبور از یکی از چالهها زمین خوردیم. آن روز مادرم خیلی دعوایم کرد و بعد هم با دوچرخه به پرورشگاه برگشتم. من در خانواده بزرگ نشدم اما وقتی در وزنهبرداری به اوج شهرت رسیدم ارتباطم را با مادر و خواهرم حفظ کردم. هر چند بنا به دلایلی نتوانستیم با هم زندگی کنیم.
بدل شدن به یک ورزشکار حرفهای در محیط پرورشگاه هم داستان جذابی است. اصلاً چطور شد که به سمت وزنهبرداری رفتید؟
خانم بهار، مربی من در پرورشگاه برای نخستین بار به استعدادم پی برد و برایم میلهای فراهم کرد که با آن وزنه بزنم. این موضوع گذشت تا اینکه در ابتدای جوانی بهعنوان کارمند در باشگاه کیان استخدام شدم. خب مجبور بودم کار کنم تا درآمد داشته باشم و زندگی را بگذرانم. همان روزها لابهلای کارم با وسایل ورزشی هم کار میکردم. به اقتضای دوره جوانی خیلی دوست داشتم زور بازویی پیدا کنم و برای همین بیشتر وزنه بلند میکردم. چندماه به همین منوال گذشت و با وجود وزن کم و جثه نسبتاً کوچکی که داشتم وزنههای خوبی میزدم. کار به جایی رسید که از طرف باشگاه به من گفتند برو در مسابقات باشگاههای تهران شرکت کن. آن موقع مسابقات باشگاههای تهران تازه شروع شده بود. به مسابقات رفتم و با 225کیلوگرم در مگس وزن سوم شدم. این رکورد برای من که جثه کوچکی داشتم و خیلی ناشناخته بودم خیلی راضیکننده بود. همان موقع زمزمهاش بود که بهدلیل کثرت وزنهبردارهای سبک وزن میخواهند یک وزن به وزنهبرداری اضافه کنند. آقای بختیار که آن موقع رئیس فدراسیون وزنهبرداری بود به من اجازه داد در اردوی تیم ملی تمرین کنم و اینگونه بود که وزنهبردار شدم.
در خاطراتتان بارها بهنام آقای بختیار اشاره کردهاید؛ کسی که گفتهاید در حقتان پدری کرد و باعث شد در آن شرایط، وزنهبرداری را رها نکنید. رئیس وقت فدراسیون وزنهبرداری چقدر در پیشرفت شما نقش داشت؟
آقای بختیار مثل فرزندش از من مراقبت میکرد و چندماه بهعنوان فرزند خوانده مرا در خانهاش پذیرفت تا استعدادم هدر نرود. بهواسطه کمکهای آقای بختیار در سال 1342و با 152سانتیمتر قد و 50کیلوگرم وزن، قهرمان باشگاههای تهران شدم. بعد هم با هزینه ایشان به بازیهای المپیک توکیو رفتم. در المپیک رکورد 310کیلوگرم را در سه حرکت بهجا گذاشتم اما مدال نگرفتم. خب آن موقع یک جوان 19ساله بودم اما تجربهای که در المپیک توکیو کسب کردم در دورههای بعد به دردم خورد. تا آن زمان هنوز دسته مگس وزن بهطور رسمی به وزنهبرداری اضافه نشده بود و در دسته خروس وزن مسابقه دادم.
آن موقع وزنهبرداری در 3حرکت یک ضرب، دو ضرب و پرس برگزار میشد. کار وزنهبردارهای آن دوره نسبت به وزنهبردارهای امروزی سختتر نبود؟
خیلی سخت بود. بهخصوص حرکت پرس که قدرت بدنی بالایی میخواست. در آن سالها وزنهبرداری سه حرکت داشت؛ یک ضرب، دو ضرب و پرس.
حرکت پرس به شکل امروزی بود یا در همان حالت ایستاده باید اجرا میکردید؟
همان حرکت دو ضرب را تا سینه بالا میآوردیم و وزنه را با فشار دست بالای سر میبردیم. اصلاً حرکت قیچی را انجام نمیدادیم و موقع بالا بردن وزنه، جایی از بدنمان نباید تکان میخورد. در حرکت پرس همه رکوردهای دسته خروس وزن دنیا دست من بود. از سال 1968تا 1981یعنی 13سال رکورددار بودم. در این مدت چندبار خواستم رکوردم را جابهجا کنم اما هر بار آمدم 151کیلوگرم پرس بزنم مصدوم شدم.
ترتیب وزنها هم برای خودش ماجرایی داشت. ترتیب اوزان وزنهبرداری را به یاد دارید؟
ترتیب وزنها از مگس وزن و خروس وزن، پروزن و سبک وزن که مختص سبک وزنها بود شروع میشد و به میان وزن، نیمسنگین، میان سنگین و سنگین وزن میرسید. حالا زمانه عوض شده و خیلی چیزها تغییر کرده است. آن موقع بهندرت ماشین از خیابانها عبور میکرد و باید چند ساعت منتظر میماندی تا یک ماشین عبور کند اما حالا ترافیک تهران سرسامآور شده است.
برگردیم به درخشش در بازیهای المپیک. بازیهای المپیک 1968شروع درخشش شما در وزنهبرداری جهان بود و خیلیها میدانستند که یک وزنهبردار خروس وزن ایرانی با رکوردهای خارقالعاده در این بازیها ظهور خواهد کرد. کمی از المپیک مکزیکوسیتی برایمان بگویید.
قبل از المپیک مکزیکوسیتی در بازیهای آسیایی 1966بانکوک رکورد دسته خروس وزن دنیا را 27کیلو جابهجا کردم و همین رکورد سر و صدای زیادی بهپا کرده بود. در بازیهای آسیایی 5/142 کیلو در دو ضرب زدم. این رکوردی بود که رقبایم به آن نزدیک هم نمیشدند. با این رکورد میدانستم اگر اتفاق خاصی رخ ندهد در المپیک مدال طلا میگیرم و همینطور هم شد.
این نخستین طلای وزنهبرداری ایران در المپیک بود و شما در المپیکهای مونیخ و مونترال هم نقره و برنز گرفتید تا به نماد وزنهبرداری ایران بدل شوید. همان موقع بود که به شما لقب «خروس طلایی» وزنهبرداری ایران را دادند؟
بله، چون در دسته ۵۶ کیلوگرم یا همان خروس وزن مسابقه میدادم و به هر مسابقهای که میرفتم با مدال طلا برمیگشتم. یادش بهخیر، آن موقع رختخوابم را کنار هالتر پهن میکردم و با عشق وزنه میزدم. من در همه این سالها به عشق مردم وزنه زدم. افتخار میکنم که مردم هنوز به من محبت دارند. 16سال در مسابقات جهانی، المپیک و آسیایی شرکت کردم و 25بار رکورد دنیا را زدم. در 3المپیک متوالی هم مدال گرفتم که همهاش به عشق مردم بود. ما که مربی بدنساز و برنامه غذایی نداشتیم قربانتان بروم. گاهی نان و خربزه و اگر پول داشتیم دیزی میخوردیم. در اردوها اگر خیلی لطف میکردند، چند تا قرص و ویتامین هم به ما میدادند.
لقب خروس طلایی هم برای خودش داستانی دارد. ظاهراً آدامس خروس نشان هم بعد از به شهرت رسیدن شما تولید شد؟
بله، همان سالها بود که در ایران آدامسی تولید کردند به نام آدامس خروس که خیلی هم پرفروش شد. آن موقع مردم تصور میکردند بابت تولید این آدامسها پول زیادی به من دادهاند اما یک ریال هم نصیبم نشد. آنها از لقب من استفاده کردند اما هیچ موقع شکایتی نداشتم. حتی به من گفتند به دادستانی برو و شکایت کن اما گفتم نوش جانشان، اگر یک عدهای با استفاده از لقب سود میکنند و روزیشان را درمیآورند چرا شکایت کنم؟
البته آن موقع حضور چهرههای هنری و ورزشی در دنیای تبلیغات مد بود و خیلی از هنرمندان و ورزشکاران بابت تبلیغ کالاهای مختلف پول خوبی میگرفتند.
بله اما آن موقع که ما ورزش میکردیم، عمده درآمدمان به حضور در لیگ وزنهبرداری محدود میشد. در آن سالها بابت وزنه زدن در لیگ صد تا تک تومانی میدادند که پول بدی نبود.
شما جزو پرافتخارترین وزنهبردارهای تاریخ بهشمار میروید و در سال 2000بهعنوان «ورزشکار قرن» انتخاب شدید. از این همه مدال و افتخار چه چیزی برایتان مانده است؟
چیزی جز عشق و محبت مردم برایم باقی نمانده و همین برایم کافی است. چند سال قبل دزد به خانهام زد و همه مدالهایم را برد. البته 6سال قبل یکی از ایرانیهای مقیم خارج متوجه فروش مدال نقره المپیک من در خارج از کشور میشود و آن را میخرد و به ایران برمیگرداند. من آن مدال را طی مراسمی از رئیس فعلی فدراسیون جهانی وزنهبرداری گرفتم اما باور کنید 100مدال المپیک را با یک لبخند مردم عوض نمیکنم.