• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 16 فروردین 1401
کد مطلب : 157169
+
-

فیلم زندگی‌نامه‌ای «موقعیت مهدی» تصویری باور‌پذیر از یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های دفاع‌مقدس ارائه می‌کند

شرح حال

یادداشت فیلم
شرح حال

مسعود پویا- روزنامه‌نگار

«موقعیت مهدی» شرح حال است؛ شرح حال یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های دفاع‌مقدس که فیلمساز کوشیده در چند فراز زندگی و زمانه‌اش را به تصویر بکشد؛ فیلمی اپیزودیک که حلقه اتصال فصل‌هایش قهرمان اثر، مهدی باکری است. حتی در اپیزود «من مهدی باکری نیستم» هم که کارگردان یکی از شخصیت‌های مکمل را در قاب می‌گیرد سایه سنگین قهرمان محسوس است و جمله پایانی اپیزود ستایشی است بی‌دریغ از او. هادی حجازی‌فر در موقعیت مهدی بیش از هر چیز کوشیده کاراکتر محوری‌اش را به‌عنوان شخصیتی ملموس و باور‌پذیر برای تماشاگر جا بیندازد؛ تماشاگری که شاید شناختی از این قهرمان جبهه و جنگ نداشته باشد و قرار است با تماشای این فیلم به شناخت برسد. پس فیلمساز در فصل‌های شروع اثر از نقطه درستی ماجرا را روایت می‌کند؛ از زندگی شخصی و تأکید بر حجب و حیای دهه شصتی که در قالب اثر به درستی جا می‌افتد. آنچه فیلم را در شروع به توفیق می‌رساند، میزانسن‌های ساده و همخوان با کنش‌های داخل کادر، نوعی بی‌پیرایگی و زبان ترکی است. ریتم آرام فیلم در اپیزود آغازین به نوعی برخاسته از شخصیت مهدی باکری نیز هست. حجازی‌فر در معرفی شخصیت‌ها می‌کوشد تا مفاهیم و ارزش‌های آنها را بدون شعار و تظاهر نیز متبلور کند‌. نگران این هم نیست که حوصله تماشاگر با ریتم آرام سر برود. نکته دیگر اینکه در پرداخت بصری اثرش وامدار مهدویان (که حجازی‌فر بازیگر چند فیلمش بوده) هم نیست. این دوربین آرام ربطی به قاب‌های پر از تنش و حرکت فیلم‌های مهدویان ندارد. نکته مهم‌تر پرهیز از ورود به جزئیات و ارجاعات تاریخی است‌. باز برخلاف چند فیلم مهدویان، در موقعیت مهدی قرار نیست فیلم با تکیه و تأکید بر مستندات تاریخی جلو برود‌. وظیفه‌ای که حجازی‌فر در موقعیت مهدی برای خود قائل شده، شناساندن آدم‌ها‌ست نه رخدادها‌. هر ارجاع تاریخی هم در خدمت شخصیت است. به همین دلیل فیلم از پرداختن به موارد مناقشه‌برانگیز و دوایر ملتهب پرهیز می‌کند، مثلا خیلی وارد دلیل اخراج حمید باکری از سپاه نمی‌شود. همه‌‌چیز در حدی طرح می‌شود که فیلم از گستره‌ای که انتخاب کرده بیرون نزند؛ فیلم قرار است با روایت زندگی شخصی مهدی باکری پیوندی عاطفی میان او و تماشاگر ایجاد کند. قرار است ما به‌عنوان تماشاگر این قهرمان خاکی و محجوب را که توان نگاه‌کردن در چهره تازه عروسش را ندارد، دوست داشته باشیم. پس برای این کار قبل از شرح رشادت‌ها‌یش باید به او نزدیک شویم و این کاری است که کارگردان موقعیت مهدی امکانش را فراهم می‌کند. روابط خانوادگی مهدی و حمید باکری همان قدر اهمیت دارد که حضورشان در صحنه‌های نبرد. برای درک بهتر اسطوره‌های جنگ، ابتدا باید آنها را زمینی و ملموس کرد تا بتوان باورشان کرد. رویکرد اسطوره‌پرداز معمول سینمای دفاع‌مقدس در چنین مواردی معمولاً افتادن در ورطه شعار است؛ در حافظه سینمایی هر علاقه‌مند پیگیری انبوهی فیلم جنگی ثبت‌شده برای شرح رشادت‌های قهرمانان دفاع‌مقدس، مفاهیم ارزشی را بدون تلاش برای دراماتیک‌کردنشان به گل‌درشت‌ترین شیوه‌ها به تصویر کشیده‌اند. روی دیگر این سکه، تمرکز بر فن‌سالاری و تأکید بر جلوه‌های ویژه میدانی و بصری و غرق‌شدن در رویداد و در نتیجه فاصله‌گرفتن از شخصیت است. معمولاً هم خبری از شخصیت نیست و ما با تیپ‌های نمایشی مواجهیم که اغلب هم ویژگی‌های مشابهی دارند و فاقد فردیت هستند. حجازی‌فر در نخستین ساخته بلند سینمایی‌اش در هیچ‌کدام از این ورطه‌ها سقوط نمی‌کند. موفقیت فیلم بیش از هر چیز محصول توازن و تعادل است؛ اینکه اندازه نگه می‌دارد و از هدف اولیه‌اش عدول نمی‌کند که همان آشنایی و نزدیکی به مهدی باکری و درک زمانه‌اش است. ما در فیلم با یک اتمسفر دهه شصتی مواجهیم که در آن شخصیت‌های برگزیده فیلمساز به شکل جالب‌توجهی معصوم و محجوب هستند. از دل این معصومیت و حجب و حیا قرار است رابطه عاطفی مهدی و حمید باکری با همسرانشان شکل بگیرد. دو‌اسطوره دفاع‌مقدس را قبل از اینکه در پشت خاکریزها ببینیم در حریم خانواده می‌بینیم. با این مقدمه لازم (و البته کمی طولانی) است که فیلم قهرمانانش‌ را به دل جبهه ببرد.
 موقعیت مهدی یکی از عاشقانه‌ترین فیلم‌های سینمای دفاع‌مقدس است. فیلمساز بخش قابل توجهی از اثرش را به رابطه عاطفی مهدی باکری و همسرش اختصاص می‌دهد‌. همچنان که در مورد حمید باکری هم به‌عنوان شخصیتی مکمل همین کار را انجام می‌دهد‌. فیلم در به تصویر‌کشیدن عشق سراغ قاب‌های تغزلی هم می‌رود و جالب اینکه چنین نماهای شاعرانه‌ای را در فضای ملتهب جبهه هم بازآفرینی می‌کند. اینگونه است که موقعیت مهدی می‌تواند مسئله شخصیت‌ها را به مسئله تماشاگر تبدیل کند. در موقعیت مهدی شخصیت‌ها در دل فضا و مکان معنا می‌دهند. انتخاب لوکیشن‌ها و فضاسازی حجازی‌فر در خلق معنا و تبلور حس، سهمی مؤثر دارد. فیلم زندگی‌نامه‌ای موفق از دل پژوهش دقیق بیرون می‌آید و در مورد موقعیت مهدی این پژوهش در مرحله نگارش فیلمنامه و اجرا گویی به تجربه‌ای زیستی بدل شده است. موقعیت مهدی، فیلمی است درباره آرمان‌گرایان دهه۶۰ که در دورانی تاریخی، بدون کمترین جلوه‌گری و ادا، حماسه آفریدند. فیلمی درباره فرمانده‌ای که اجازه نمی‌دهد پیکر برادر شهیدش را بازگردانند مگر اینکه بشود که پیکر همه شهدا را بازگرداند. و این یکی از مهم‌ترین فرازهای موقعیت مهدی است؛ تصمیمی که انعکاسش را هم در اپیزود من مهدی باکری نیستم می‌بینیم که غزلی زیبا در باب رفاقت است و هم در خروش خواهر مهدی باکری که یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌های فیلم است و در چنین فصل‌هایی است که زبان ترکی هم جز باور‌پذیر کردن اثر، کارکردی دراماتیک نیز می‌یابد. جایی که «لحن» با زبان ترکی درمی‌آید و اندوه نهادینه می‌شود.
 فیلم در سکانس‌های جنگی‌اش بر دو عملیات بدر و خیبر متمرکز می‌شود؛ دو عملیات مهمی که در اولی حمید باکری و در دومی مهدی باکری به شهادت می‌رسند. بعد از عملیات بدر در بازگشت مهدی باکری به شهر شاهدیم که او چگونه با دیدن پلاکارد‌های شهدا به هم می‌ریزد. در کنارش سکانس جلسه فرماندهان جنگ را هم داریم که تکمیل‌کننده اتفاقی است که در پایان فیلم رخ می‌دهد؛ اینکه مهدی باکری در عملیات خیبر حاضر به عقب‌نشینی نمی‌شود و به اصرار فرماندها‌ن که مدام از او می‌خواهند به عقب بازگردد، وقعی نمی‌نهد. داستان ایستادگی بر سر آرمان در اینجاست که معنا می‌دهد؛ همچنان که یافته‌نشدن پیکر مهدی باکری که سرنوشتی مشابه حمید باکری (و علی باکری دیگر برادرش که در دهه‌۵۰ توسط ساواک به شهادت می‌رسد و پیکرش هرگز یافت نمی‌شود) قرار می‌دهد. تجلی آن نگاه شاعرانه، عاشقانه فیلمساز را می‌شود در صحنه‌ای که پیکر مهدی باکری به زیر آب می‌رود هم مشاهده کرد؛ صحنه‌ای که حکم وداع با فرمانده‌ای را دارد که خودش همیشه در خط بود و به فرماندهی از پشت میز اعتقادی نداشت. مهم‌ترین ویژگی فیلم حجازی‌فر این است که در روزگار آرمان‌گریزی، این پایبندی به اصول را در این آرمان‌گرای دهه‌۶۰ به‌درستی متبلور می‌سازد. موقعیت مهدی اینگونه است که کار می‌کند و تأثیر می‌گذارد و موقعیتی را ترسیم می‌کند که موجز و بیانگر است‌.

مکث
تثبیت جایگاه

دانش آموخته تئاتر، با سابقه اجرای چند نمایش و کارگردانی سریالی برای تلویزیون، به‌عنوان چهره‌ای تازه با «ایستاده در غبار»  به شهرت رسید. بازی در نقش احمد متوسلیان در فیلمی جنگی که برای مستند‌نمایی سراغ شیوه‌ای متفاوت رفته بود، مقدمه‌ای بر حضور مداوم هادی حجازی‌فر در سینمای ایران شد. ایفای نقش برون‌گرای کمال در «ماجرای نیمروز» (محمد حسین مهدویان) حجازی‌فر را به شهرت رساند و بعد از آن او در فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی بازی کرد؛ از کمدی تا عاشقانه و درام اجتماعی و از فیلم سینمایی تا مجموعه تلویزیونی و سریال شبکه نمایش خانگی. پرکاری محصول مستقیم شهرت به‌دست آمده از حضور در فیلم‌های مهدویان بود و حجازی‌فر گاهی تیپ شکل‌گرفته در ماجرای نیمروز را در فیلم‌ها بازتولید و در مواردی هم نقش‌هایی را بازی می‌کرد که ارتباطی با پرسونای محبوبش نداشت. بهترین حضور این سال‌هایش را می‌شود در «بی‌همه‌‌چیز» (محسن قرایی) مشاهده کرد که جلوه و درخشش‌اش بیشتر از همه بازیگران این فیلم پر‌بازیگر است و البته «آتابای» (نیکی کریمی) که در آن علاوه بر بازی، فیلمنامه را هم نوشته است. کارگردانی و بازی در موقعیت مهدی در همان گام اول جایگاهش را به‌عنوان کارگردان تثبیت کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :