روی پیشخوان غم روز_نامه_نگاری
شهنام صفاجو
نیاز به حافظه بلندمدت نیست؛ همین که چند سال پیش را به یاد بیاورید، کافی است! آن وقتهایی که پای دکههای روزنامهفروشی پُر از نشریات گوناگون بود؛ از فصلنامههای تخصصی در زمینههای علمی و هنری و سیاسی گرفته تا نشریات موسوم به عامهپسند که هر یک به سهم و اعتبار خود و خوانندگانشان، تیراژ مطلوبی داشتند و تیم مدیریت آن هم خیلی درگیر فروش و پرداخت حقوق نبودند.حال این دکهها و شغل روزنامهنگاری پُر از غم و سکوت و تاریکی هستند. دیگر خبری از انبوه مجلات رنگی و تیراژهای بالا نیست و پیشخوان این بستههای فرهنگی کنار خیابانی، به عرضه چند روزنامه،مجله ورزشی و جدول محدود شده است و آنچه بیشتر به چشم میآید، فروش سریالی نخ سیگار و فندک کشیدن جلوی دکههاست که بسیار حیرتانگیز است.
روزی روزگاری همین مردم برای تهیه برخی روزنامهها، جلوی دکهها صف میبستند و بعد از مطالعه، آنها را آرشیو میکردند؛ اما امروزه در کنار دکهها چایی و آبنبات سرو میکنند و سیگار میفروشند تا بلکه یک شهروند محترم دقایقی گوشه دنج این حجره وقت بگذراند و دمی بیاساید!
بسیاری از اهالی رسانههای خصوصی ایران مدتهاست بیکار هستند و مدیران این نشریات هم امکانی برای چاپ و انتشار آن ندارند.سطح دستمزد روزنامهنگاران و خبرنگارانی که یک گوشه دنج، شانس کار و نوشتن روزانه دارند هم بسیار اندک است که چون باور نمیکنید، از آن میگذرم! راهاندازی نسخههای الکترونیکی این نشریات نیز بهدلیل رایگان بودن کلیک کاربران و نبود آگهی قابلیت ادامه کار ندارد.
لطفاً این وضعیت را گردن فضای مجازی نیندازید. ضریب نفوذ اینترنت در بسیاری از کشورها، اعداد بزرگتری نسبت به کشورمان دارد، اما نشریات چاپی آنها نابود نشدند و با وجود راهاندازی سیستم الکترونیکی، هنوز هم نسخه کاغذی آن منتشر میشود. برای مثال روزنامههای لوفیگارو و لوموند چنین وضعیتی دارند که با وجود حجم هجوم اینترنت و فضای مجازی، همچنان روی دکهها و مؤسسات رسانهای فرانسه و کل اروپا عرضه میشوند. علت، به آیین شهرنشینی (Urbanisme) در این کشور برمیگردد که افراد وظیفه خود میدانند به پاس حمایت از این نشریات، صبح به صبح آنها را خریداری کنند و روی میز کار خود ورق بزنند؛ ولی ما ترجیح میدهیم بسته فرهنگی رسانهای را رایگان روی گوشی خود دانلود و پول آن را صرف خرید سیگار از دکهها کنیم.