• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
شنبه 21 اسفند 1400
کد مطلب : 156183
+
-

سه خط اصلی شاد زیستن  به روایت دکتر حسین الهی‌‌قمشه‌ای

شاد زیستن را بیافرینیم

اندیشه شادی
شاد زیستن را بیافرینیم

آنچه می‌خوانید بخش‌هایی تلخیص شده از سخنرانی دکتر حسین الهی‌قمشه‌ای درخصوص شادی و شاد زیستن است که از سخنرانی ایشان پیاده و تلخیص شده است. در این سخنرانی قمشه‌ای از 3خط اصلی شاد زیستن می‌گوید و معتقد است بهترین راه رسیدن به شادی این است که شادی را در عالم ایجاد کنیم. الهی‌قمشه‌ای می‌گوید:

یک قطره از دریای شادی بیشتر به ما نرسیده است؛ آن هم یک شادی موقت که پس فردا از ما می‌گیرندش چون شادی‌های ما از آنجا پیدا می‌شود که یک چیزی که مطلوب ماست یک مختصری پیش ادراک ما می‌آید؛ یعنی قوه ادراک ما یک مختصر مطلوبی را درک می‌کند. حالا شما فکر کنید اگر مطلوب بی‌نهایت، زیبایی بی‌نهایت در پیش ادراک بی‌نهایت جمع بشود چقدر شادی تولید می‌شود! پس چه‌ کسی شادتر از او است؟ حالا باید چکار کنیم که شادی مال ما باشد. این شادی‌ها که می‌آید و می‌رود به درد نمی‌خورد که، امروز آدم شاد است و فردا باید غصه بخورد! یک قرارداد جدی باید ببندیم که «مرا عهدی است با شادی که شادی آن من باشد»... حالا اگر بخواهیم حقیقتاً شاد بشویم چه باید بکنیم؟ ارتباطی هست بین شادی و چیزهایی که همه از یک چیز هست. من اینها را برایتان اسم می‌برم؛ وحدت از جنس شادی است. نور از جنس شادی است. شادی از صدهزار چراغ بهتر است چون اگر صدهزار چلچراغ بزنند اما انسان شاد نباشد فایده‌ای ندارد. خوبی از جنس شادی است. زیبایی از جنس شادی است؛ زیبایی خبر از شادی و خوبی می‌دهد. همچنین ارتباط است میان اخلاق، هنر و علم با شادی. شما وقتی عالم می‌شوید و چیزی یاد می‌گیرید، شاد می‌شوید... بنابراین درهرحالی وظیفه خودتان بدانید که من باید شاد باشم. آن وقت برای این شاد بودن خط شادی را بگیرید. شادی سه خط دارد:
1) خط زیبایی: ارتباطی است بین شادی و زیبایی. مراقب زیبایی باشید. زشتی غصه تولید می‌کند؛‌ زیبایی است که شادی تولید می‌کند. انسان باید سعی کند که ظاهر خانه‌اش، لباس‌اش، راه‌ رفتن و حرف زدنش زیبا باشد و در آنها زیبایی را رعایت کند. حتی نشستن آدم باید زیبا باشد و مثلاً کج و کوله نباشد. مرحوم پدر می‌گفتند راه رفتن انسان باید مثل آهو باشد. وقتی انسان راه می‌رود باید معلوم باشد که انسان دارد راه می‌رود. شکوه آدم بودن و آن شرافت انسانی این را بدون غرور باشد حفظ کند... بنابراین خط زیبایی را برای شادی فراموش نکنید و مطمئن باشید حتماً در شادی به شما کمک می‌کند. هر چه بیشتر با زیبایی تماس داشته باشید، [بیشتر شاد خواهید شد]... زیبایی آدم را باایمان می‌کند. چشم انسان که به زیبایی می‌افتد، ایمان او را تربیت می‌کند. قدیم زیبایی را به‌عنوان تجلی خداوند سجده می‌‌کردند.
2) خط دانایی: برای خودتان برنامه‌ریزی کنید و بگویید من می‌خواهم چیزی بفهم‌ام توی این عالم. آن وقت با دانایان روزگار انس‌بگیرید. کتاب‌های خوب، هم از فرهنگ خودمان و هم از همه فرهنگ‌های انسانی، تهیه کنید. آدمی روی کره‌زمین چیزهایی از خودش به یادگار گذاشته که متعلق به همه ماست. بروید در حضور بزرگان دانایی یاد بگیرید و از این دانایی باز به شادی می‌رسید.
3) خط سوم، خط خوبی کردن است: سعی کنید کار خوب بکنید. آدم نباید تنها به فکر این باشد که از کجا پول دربیاورد! مگر روزی شما دست شماست؟ شما به این فکر کنید که چه و چطور کار خوب بکنم! هر کسی باید فکر کند من چه کار خوبی بکنم... من وقتی شب سفره نان را پهن می‌کنند و غذایی می‌آورند و از برکتی برخوردار می‌شوم باید شرمنده باشم، اگر من هم هیچ کاری در این عالم نکرده‌ام و فقط خورده‌ام و خوابیده‌ام و از برکات دیگران استفاده کرده‌ام؛ بنابراین انسان باید خوب باشد و خوب بودن هم اصلش این است که در این نعمتی که در عالم از آن برخوردار شده، مشارکت داشته باشد.
ان‌شاءالله همه ما این توفیق را پیدا کنیم که به شادی برسیم، ختم می‌کنم صحبت خودم را به یک غزلی که بارها خوانده‌ام  با ردیف بلیغ که نشانه امید است. البته مولانا چند غزل با این ردیف دارد؛ یکی آن است که ابتدا می‌گوید: «هست امروز آنچه می‌باید بلی» امروز هر چه دلتان می‌خواهد هست، فرهنگ داریم، ذوق داریم، زیبایی داریم. «هست امروز آنچه می‌باید بلی/ هست نقل و باده بی‌حد بلی» از نوع گرانش هم هست. «دفتر عشقش چو برخواند خرد/ پرشکر گردد دل کاغذ بلی»؛ «بازگردد عاقبت این در بلی/ رخ نماید یار سیمین‌بر بلی» در شادی به روی ما باز می‌شود. « این سر مخمور اندیشه پرست/ مست گردد زان می ‌احمر بلی... آن تن سیمین و این روی چو زر/ اندرآمیزند سیم و زر بلی... من خمش کردم ولیکن در دلم/ تا ابد روید نیشکر بلی» ان‌شاءالله که ما به شادی برسیم و به شادی هم برسانیم؛ یعنی بهترین راه رسیدن به شادی این است که ما شادی را در عالم ایجاد کنیم و وجودمان منبع خیر و برکات بشود... تنها راه شاد شدن یک چیز است و آن هم این است که انسان نیت کند که می‌خواهد در عالم شادی تولید کند، آن وقت شاد می‌شود. همه شادی‌ها را می‌دهند به او و می‌گویند از طریق شما توزیع شود... چون وهاب فقط خداست و ما هیچ هدیه‌ای نداریم به کسی بدهیم؛ ما شأنی نداریم. وای بر آن کسی که فکر کند هدیه‌ای داده است! هو الوهاب. بخشنده یک نفر است. ما کی هستیم؟ ما فقط کسی هستیم که داده‌اند به ما که بدهیم به بقیه. ما کاره‌ای نیستیم که؛ ما واسطه‌ایم. از کیسه خلیفه می‌بخشیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :