• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
چهار شنبه 13 بهمن 1400
کد مطلب : 152692
+
-

مرا به غیرحرم این دیار، کاری نیست

ماجرای شفای آیت‌الله صافی گلپایگانی در حرم حضرت امام رضاع

مرا به غیرحرم این دیار، کاری نیست

مرجع   شیعیان، آیت‌الله ‌العظمی صافی گلپایگانی، نه تنها در مسائل علوم اسلامی و فقه سرآمد بودند، بلکه در ابعاد دیگر زندگی چون هنر، سیاست، عرفان و مسائل اجتماعی و خانوادگی همواره توصیه‌های قابل توجهی داشتند.
فرزند آیت‌الله گلپایگانی با یادآوری خاطراتی از ایشان، از مکارم اخلاقی‌شان می‌گوید که بسیار مورد توجه‌شان بود و در همه جوانب، حتی امور سیاسی و اجتماعی اصول اخلاقی را رعایت می‌کردند. او می‌گوید: به یاد دارم زمانی که قرار بود مسجد قطب را تجدید بنا کنند به مدیر کار می‌گفتند روزها دیرتر کار را شروع کنید دلیلش را که می‌پرسیدیم می‌فرمودند به این خاطر که بعضی از کارگرها که دیر وقت سرکار رسیده‌اند کاری برایشان نمانده است بروید آنها را بیاورید و پول بیشتری هم به آنها بدهید.
مصطفی صافی گلپایگانی، فرزند آیت‌الله صافی، قدردانی از استادان را یکی از بارزترین ویژگی‌های اخلاقی پدرش می‌شمارد و می‌گوید: مرحوم پدر از استادان خود همیشه به بزرگی و تکریم یاد می‌کردند و اگر کوچک‌ترین حرفی در رابطه با این بزرگواران زده می‌شد به‌شدت برآشفته می‌شدند و از حریم روحانیت دفاع می‌کردند. او تأکید می‌کند: در رابطه با شخصیت ایشان باید بگویم به تمام معنا شخصیت جامعی بودند به‌طوری که در عین صلابت و شجاعت بسیار عطوف و مهربان و ساده‌زیست بودند و عنایت زیادی به دوستان و خویشان و مؤمنان داشتند. یکی از موضوعاتی هم که به‌شدت بر آن تأکید داشتند صله‌رحم بود و بر این امر اصرار داشتند. آقا مصطفی به یاد می‌آورد یکی از موضوعاتی که پدرش نسبت به آن هرگز پروایی نداشتند بحث امر به معروف و نهی از منکر بود چنان که نه‌تنها در این موضوع بلکه در هیچ موضوع دیگری نیز جز از خدا از کس دیگری نمی‌ترسیدند و با شجاعت در برابر مظاهر فساد و منکر می‌ایستادند. از خاطراتی که فرزند آیت‌الله صافی گلپایگانی به یاد می‌آورند این است: هر بار که به حرم امام رضا(ع) مشرف می‌شدیم تا حرم تاکسی می‌گرفتیم و راننده می‌پرسید کجا می‌روید؟ یک‌بار من گفتم مگر غیراز حرم جایی هست؟ همان لحظه پدر این شعر را سرودند:
 مرا به غیرحرم این دیار کاری نیست
به جز زیارت مولای خویش یاری نیست
خدا کند بپذیرد من ضعیف ذلیل
که جز به لطف و عنایتش امیدواری نیست
آقا مصطفی به‌خاطر می‌آورد یک‌بار که به مشهد رفته بودیم یکی ‌از گوش‌های پدر که چند سال پیش مشکل پیدا کرده بود، دوباره دچار عفونت شد. به همین دلیل خون و عفونت زیادی از این گوش خارج می‌شد و پدر به این خاطر که نکند حرم نجس شود به داخل حرم نمی‌رفت و از همان بیرون دعا و زیارت را می‌خواند.هر بار که پدر از حرم بازمی‌گشت ما باندها را باز و عوض می‌کردیم. یک‌بار که ایشان از حرم برگشتند و ما طبق معمول خواستیم باندها را باز کنیم، دیدیم هیچ اثری از خون و عفونت نیست و پنبه کاملا تمیز است. وقتی به پدر جریان را گفتیم، گفتند: از امام رضا(ع) عجیب نیست زیرا من این بار که به حرم رفتم و نتوانستم داخل حرم بروم دلم شکست رو به آقا کردم و گفتم آقا جان می‌گویند شما به سگ هم نگاه می‌کنید آیا ما از سگ نیز کمتریم؟
وی در پایان خاطرنشان می‌کند: پدر اشعار بسیار زیادی علاوه بر مجموعه شعرهایشان برای حضرات معصومین(ع) داشتند که این اشعار طبق مناسبت‌ها و مراسم بود که یکی از اشعارشان نیز در رابطه با وضع مردم فلسطین و ظلم صهیونیسم و پیش‌بینی آینده بود که این شعر را در سال 1349و در زمانی که در مشکین‌شهر تبعید بودند سروده بودند که یکی از طلاب مشکین‌شهر نیز آن را می‌خواند و ساواک هم دستگیرش می‌کند.
منبع:خبرگزاری دانشجو

این خبر را به اشتراک بگذارید