همراه زمستانی بیادعا
شیدا اعتماد
برای اکثریتی که عاشق چای هستند، شنیدن اینکه کسی چای دوست ندارد عجیب است. انگار که بگویی آسمان آبی را دوست نداری. اما واقعیتش این است که کسانی هم هستند که چای دوست ندارند یا اینکه آنقدرها سرسپرده چای نیستند. دمنوشها احتمالا اختراع همین افراد هستند. البته لازم نیست برای دوستداشتن دمنوشها از چای گریزان بود.
در زمستان سرد، دمنوشها هستند که جای چای را میگیرند یا کنار چای علاوه بر گرما، کلی خاصیت اضافه هم برای مخاطبشان دارند. آویشن با عسل و لیمو سر میرسد تا جلوی سرماخوردگیهای محتمل را بگیرد. گل گاوزبان و سنبلالطیب برای آرامشبخشیدن آمدهاند و بهارنارنج و زعفران میخواهند شادمانی را هدیه بدهند. در کنار همه اینها، برخلاف چای، خواب شب را حرام آدم نمیکنند و خیلی هم اصراری به اثبات حضور دائمشان ندارند.
دمنوش آیینی دارد که با چای فرق دارد. چای را میشود چشم بسته هم دم کرد. دمنوش را نه. اول باید مواداولیه را جور کنی. اگر که مواد خشک خاک دارد با ملایمت شستوشویشان بدهی و بیشتر دمنوشها تا نبات همراهشان نباشد، یار غارت نمیشوند که نمیشوند.
دمنوشها را باید بگذاری سر حوصله دم بکشند و آن عطر جادویی را در خانه پراکنده کنند و درست وقتی که نخستین عطسه آمده تا با هراس اومیکرون خانهنشینات کند، آویشن تلخ عزیز را به جنگش بفرستی. دمنوشها، مثل چای ادعایی به فتح جهان ندارند. قرار هم نیست جایگاهی همیشگی در خانهها داشته باشند. گاهی هستند و گاهی نیستند. بستگی به روز و شب و دمای هوا و حال روحی و جسمی ساکنان خانه دارد که بخواهند چه دمنوشی را شریک لحظههایشان کنند. با این حال حضورشان گرم و صمیمی است. مثل یک دوست دور که هر وقت که میآید حضورش خوشایند است. خانه را از حضور خودش سرشار میکند و میرود تا لحظهای دیگر، عطسهای دیگر، شب بیخوابی دیگر و اندوه کوچکی دیگر.