چی شد «شاخ» شدی؟
اصطلاحی که از ابزار دفاعی حیوانات به شبکههای مجازی رسید
صنم حسینخانی- روزنامهنگار
زبانها بسیار گستردهاند؛ تمام هم و غم، شادی و خواستههایمان را در خود جای دادهاند. هزارانهزار کلمه برای سخن گفتن، نوشتن و درددل کردن؛ بماند که گاهی همه اینها هم کافی نیست. کلمات راز جاودانگیاند. همه کسانی که از هزاران سال پیش در تاریخ ماندهاند به وسیله کلمات جاودانه شدهاند، سوزانده شدهاند، خاک شدهاند اما نمردهاند.
ما امروز در زبان محاوره از اصطلاحات انگلیسی کم قرض نگرفتهایم؛ بعضی از آنها را در همین ستون آوردهایم. گاهی اصطلاحاتی که امروزه استفاده میکنیم در زبان محاوره قدیم به معانی دیگری استفاده میشدند و حالا با تغییر زبان دوباره با معنی جدیدی به کلمات روزمره و محاوره مردم بازگشتهاند. بعضی از کلمات تنها یک یا 2معنی ندارند و به همین خاطر از آنها به راحتی میتوان در اصطلاحات استفاده کرد و آنها را تغییر داد این کلمات مرگ ندارند. شاید کاربردشان متفاوت شود اما میتوان آنها را در موقعیتهای مختلفی به کار برد. یکی از این کلمات «شاخ» است. همین حالا قطعا چند معنا یا کاربرد به ذهنتان آمده است. شاخ چند معنی دارد؛ شاخ درخت و حیوانات در لغتنامههای عمید و معین «پاره یا قطعه» هم معنی شده است. با این کلمه اصطلاحات زیادی داریم مثل شاخ به شاخ شدن، شاخ درآوردن، شاخ و شونه کشیدن، شاخ شمشاد، شاخ به شاخ پریدن، شاخ شاخ و خیلی اصطلاحات دیگر اما بعضی از این اصطلاحات مثل شاخ شاخ به معنی پارهپاره و ریشریش دیگر استفاده نمیشود. امروزه این کلمه را به معانی دیگری میشنویم، میبینیم یا حتی خودمان به کار میبریم؛ مثلا خیلی شنیدهایم که فردی خطاب به دیگری گفته است «شاخ بازی درنیار برای من» یا «خیلی شاخ شدی» حتی عدهای را «شاخ مجازی» خطاب میکنیم. شاخی که شاید معنی درست آن را در کودکی آموختیم در اصل وسیلهای دفاعی برای حیوانات است. شاخ حیوانات بعضا بسیار زیباست و کاربرد آن دفاع حیوان از خود در برابر خطر است پس معنی شاخ که امروزه استفاده میشود میتواند برگرفته از این معنی اولیه کلمه هم باشد، یعنی محکم، بزرگ و زیبا.
شاخ در اصطلاحات امروزی را میتوان با استفاده از اصطلاحات دیگر مثل قد علم کردن، موی دماغ شدن و قدرتمند شدن معنی کرد. در لغتنامه معین درباره اصطلاح شاخ و شونه کشیدن آمده است که قسمتی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانهای در دست دیگر میگرفتند و آن شانه را بر شاخ میکشیدند تا صدای ناهنجاری برآید و مردم از آن صدا به ستوه آمده چیزی به آنها بدهند. پس شاید بتوان گفت 2اصطلاحی که شاید کمی نزدیک به معنی شاخ در زبان محاوره امروز باشد را میتوان اصطلاح شاخ به شاخ شدن و شاخ و شونه کشیدن دانست. در هر دو این اصطلاحات نوعی قلدری و بزرگبینی و خودشیفتگی نهفته است که نزدیکی زیادی به خلقوخوی آدمهایی که در زبان محاوره جدید آنها را شاخ اطلاق میکنند دیده میشود. استفاده کلماتی که شاید قدیم در زبان محاوره استفاده میشده، تغییر معنی واژگان، بازتولید اصطلاحات و جدید کردن آنها چه ریشه در همین خاک داشته باشند چه ریشه در فرنگ، نهتنها خدشهای به زبان فارسی وارد نمیکنند بلکه آن را گسترش میدهند تا بتوانیم با کلمات تازهتری با هم گفتوگو کنیم.
شاخ به شاخ
افشین داورپناه، انسانشناس، در اینباره میگوید که اصطلاحی چون «شاخ به شاخ شدن» و ضربالمثلی چون «آسته بیا آسته برو که گربه شاخت نزنه!» میتواند از کاربردهای پیشینی اصطلاح «شاخ» باشد اما از منظر انسانشناسی و نمادشناسی، شاخ نمادی بوده که از گذشته و باستان در فرهنگ و هنر دنیا حضور داشته؛ از مصر تا یونان، ایران و آفریقا. در همه فرهنگها نیز شاخ به عنوان نمادی از قدرت و برتری به کار گرفته میشده.
اسب تکشاخ نیز در همین راستا موجودی فرازمینی محسوب میشد که قدرت آن را داشت که کارهای بسیاری انجام دهد و قدرت جادویی داشت. بنابراین شاخ در میان الهههای باستان در یونان و مصر نیز از ویژگیهای برجسته خدایان باستانی محسوب میشد؛ مثلا آمون، خدای معروف مصر باستان قدرتش معادل زئوس در یونان بود و شاخ او نشانی از قدرت و سیطرهاش محسوب میشد. از اینرو این نماد در فرهنگ و هنر هم بسط یافته و مبارزان و جنگجویان نیز روی کلاهخود از این نشانه بهره بردند؛ مثلا معروف است اسکندر روی کلاه خود شاخهایی به نشانه آمون داشت. در فرهنگ ایرانی نیز چنین نمادهایی یافت میشود مثلا بعضی حیوانات مثل اسب، گاو، بز و ... در نقشبرجستهها و حکاکیهای به جا مانده که چیزهای ارزشمند و گرانقیمت و مهمی بین شاخهای آنها نگهداری میشود. بنابر دیرینهشناسی این کلمه، میتوان آن را در زبان نیز جستوجو کرد. در زبان انگلیسی هم این کلمه مثل ایران با همین معنا به کار گرفته و بازتولید شده است مثلا شاخ مجازی و ... .