• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 12 دی 1400
کد مطلب : 149795
+
-

تکرار نوستالژی سینما پارادیزو در بلفاست

نگاهی به اثر خاطره‌انگیزی که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال1989 به خود اختصاص داد

تکرار نوستالژی سینما پارادیزو در بلفاست

«سینما پارادیزو» از جمله شخصی‌ترین و محبوب‌ترین آثار سینمایی سال‌های آخر قرن بیستم بود که بسیاری از تماشاگران ایرانی علاقه‌مند به سینما را نیز در اوایل دهه1370 شمسی مجذوب خود کرد و به عنوان فیلمی خاطره‌انگیز در حافظه سینمایی  مخاطب ایرانی ثبت شد، اما شهرت و برد این فیلم تنها محدود به آن سال‌ها نشد و کنت برنا همانگونه که خود اذعان داشته در ساخت فیلم بلفاست از ساختار داستانی فیلم سینما پارادیزو الهام گرفته است. 
در بلفاست نیز نظیر سینما پارادیزو شخصیت اصلی فیلم از مکانی دیگر به زادگاه خود بازمی‌گردد تا خاطرات تلخ و شیرین سال‌های کودکی خود را دوباره در ذهن مرور کند. در سینما پارادیزو خبر درگذشت آپاراتچی سینمای روستای محل زادگاه شخصیت اصلی فیلم، سبب رجوع دوباره وی به خاطرات دوران کودکی و درنتیجه بازگشت به زادگاه خود می‌شود. البته موسیقی فیلم سینما پارادیزو نیز مانند موسیقی فیلم بلفاست از عوامل تاثیرگذار در شهرت این فیلم بوده است. در واقع استاد انیو موریکونه توانسته با موسیقی خود فیلم سینما پارادیزو را برای همیشه در اذهان بسیاری از سینمادوستان جاودانه کند. 
«سینما پارادیزو» فیلم ایتالیایی ساخته شده در سال 1988 است که جوزپه تورناتوره فیلمساز مشهور ایتالیایی نگارش فیلمنامه و کارگردانی آن را به عهده داشته است. در این فیلم جمعی از بازیگران ایتالیایی و فرانسوی مشهور آن زمان نظیر ژاک پرین، فیلیپ نواره، لئوپولدو تریسته، مارکو لئوناردی، آگنس نانو و سالواتوره کاسیو، نقش‌آفرینی کرده‌اند. موسیقی این فیلم را نیز مائسترو انیو موریکونه به همراه فرزندش آندره‌آ ساخته‌اند. این فیلم درنهایت توانست جایزه بهترین فیلم خارجی را در شصت‌ودومین دوره برگزاری مراسم اسکار از آن خود کند. 

خاطراتی نوستالژیک از  سینما پارادیزو
سینماپارادیزو تصویرگر دوستی‌ها و علایق فراموش‌شده اثرگذار دوران کودکی است. داستان فیلم «سینما پارادیزو» درباره کارگردانی مشهور به نام سالواتوره دی ویتاست که در رم زندگی می‌کند. یک روز دیرهنگام که به خانه بازمی‌گردد، نامزدش به وی می‌گوید مادرش زنگ زده و گفته که مردی به نام آلفردو درگذشته است. سالواتوره  زمانی که نامزدش از وی می‌پرسد «آلفردو کیست؟»، به یکباره جا‌ می‌خورد و به یاد خاطرات دوران کودکی خود می‌افتد. 
او به یاد می‌آورد که چندسال پس از جنگ جهانی دوم  و زمانی که 8سال داشته با مادرش زندگی می‌کرده و او را با نام توتو صدا می‌زده‌اند. او در این زمان کودکی شیطان و باهوش بوده که به دیدن فیلم‌های سینمایی که در روستایشان نمایش داده می‌شده بسیار علاقه‌مند بوده و بیشتر وقت آزاد خود را در سالن نمایش فیلم روستایشان به دیدن فیلم‌های سینمایی سپری می‌کرده؛ این سالن «سینما پارادیزو» نام داشت. کنجکاوی‌های او در ابتدا باعث کلنجار رفتنش با آپاراتچی سینما موسوم به آلفردو می‌شود، اما بعدا این‌دو با هم دوست می‌شوند و کار به جایی می‌رسد که آلفردو به توتو اجازه می‌دهد فیلم‌ها را از دریچه دوربین آپارات تماشا کند. 
آلفردو پس از دوستی با توتو به وی آموزش می‌دهد که چگونه با آپارات سینما کار کند و فیلم‌ها را برای تماشاگران سینما در زمانی که او حضور ندارد نمایش دهد. اما در جریان نمایش سکانس‌های متعددی از  یکی از فیلم‌ها که آلفردو در حال نمایش آن روی دیوار یکی از خانه‌های روستاست، انفجاری در دستگاه آپارات روی می‌دهد که سالواتوره(توتو) آلفردو را نجات می‌دهد و آلفردو پس از این حادثه نابینا می‌شود. سینما پارادیزو که پس از این حادثه تخریب شده، دوباره توسط یکی از اهالی متمول روستا بازسازی می‌شود و سالواتوره به‌جای آلفردو در سینمای جدید وظیفه آپاراتچی و نمایش فیلم‌ها برای اهالی روستا را به عهده می‌گیرد. او پس از پایان مدرسه و کسب یک تجربه جنجالی اولیه در فیلمسازی به خدمت سربازی می‌رود و پس از آن آلفردو به وی توصیه می‌کند که از روستا برود، چراکه روستای محل سکونت‌شان برای تحقق آرزوهای سالواتوره بسیار کوچک است. او همچنین از سالواتوره می‌خواهد به یاد گذشته خود نباشد و رویاهایش را در جایی بزرگ‌تر دنبال کند. 
سالواتوره از خواسته آلفردو تبعیت می‌کند و در رم به تحصیل در زمینه سینما می‌پردازد، اما سال‌ها بعد در زمانی که او دیگر بدل به کارگردان بزرگی در سینما شده، دوباره برای مراسم تدفین آلفردو به زادگاهش بازمی‌گردد و متوجه تغییرات زیادی که در آنجا صورت گرفته می‌شود. بیوه آلفردو به وی می‌گوید که همسرش همواره موفقیت‌های او را در شهر رم و در عرصه فیلمسازی دنبال می‌کرده، سالواتوره در زمان حضور در مراسم تدفین آلفردو چهره بسیاری از حاضران را باز می‌شناسد و متوجه می‌شود که بسیاری از آنها از تماشاگران دیروزی فیلم‌های آلفردو در سینما پارادیزو هستند.
سالواتوره همچنین متوجه می‌شود که قرار است محل  سینما پارادیزو را خراب کنند و به جایش پارکینگ بسازند و اهالی روستا با وجود داشتن خاطراتی نوستالژیک از سینما پارادیزو نسبت به این مساله اعتراضی ندارند و با دفن خاطرات گذشته خود، از کنار این مساله بی‌تفاوت گذشته‌اند. سالواتوره که دیگر همه خاطرات شیرین و تلخ گذشته خود در روستای کوچک زادگاهش را بربادرفته و نابودشده می‌بیند، با حسرت همراه با حلقه و دستگاه آپارات آلفردو به رم بازمی‌گردد و در آنجا متوجه رازی عجیب می‌شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :