ماجراهای کلاس آنلاین
همینطور که مسواک میزند، در آینه به خودش نگاه و توی ذهنش روزی را که گذرانده، مرور میکند. بعد وارد اتاقش میشود. چراغخواب را روشن میکند و روی تخت دراز میکشد. به کلاسهای آنلاین و اتفاقهای بامزهی آن فکر میکند.
اول کلاس با سلام و علیکهای شبیه به هم شروع میشود بعضیها با نبوغ سرشاری که دارند، متفاوت سلام و علیک میکنند. بعضیها هم انگار میخواهند دکلمه کنند، متنی بلند برای سلامکردن آماده کردهاند.
وقتی معلم مشغول درسدادن میشود، میکروفنهای بعضی از بچهها باز میماند و هرمکالمهای که در شعاع صدمتریشان باشد، به گوش حدوداً ۲۰ نفر میرسد. موقع تدریس هم سؤالهای بیمورد و بیربط میکنند: «آقا ببخشید، این سؤال چندم است؟» یا «آقا، چند تا سؤال میخواهید بپرسید؟» بعضیها هم کندنویساند و همیشه عقب میمانند.
موقع پرسیدن درس، تمام کسانی که سلام و احوالپرسی دکلمهوار آماده کرده بودند، در سکوت فرومیروند یا میکروفنهایشان خراب میشود و دیگر نمیتوانند صحبت کنند. گاهی هم اینترنتشان بهطورکلی قطع میشود! به قول یکی از معلمهایمان «میکروفنها و اینترنت بچهها هوشمند است. زمانی که بخواهند درس جواب دهند، اینترنت و میکروفن دست به دست هم میدهند و تشخیص میدهند که باید قطع شوند!»
موقع ارسال تکالیف هم از انگشت دست گرفته تا شصتپا را در تصویر میبینیم، اما چیزی که مهم است مشق است که اصلاً در تصویر پیدا نیست.
بالأخره خمیازهای میکشد و با فکر اینکه فردا چه اتفاقاتی میافتد، به خوابی عمیق فرومیرود.
شهداد شیخی
پایهی هفتم از گلپایگان
دلتنگی
به سراغ باغچه میروم
دستهایم تنگ
دلم تنگ
پشت سرم آواز میخواند
شاخهگلی که خونش ریخته است
حدیث همایی
۱۶ساله از بیجار
مخاطب
چاه که باشد
مخاطب تو باشی،
پر از ماه میشود
زهرا شاهکرمی
۱۷ساله از ایلام