• دو شنبه 5 آذر 1403
  • الإثْنَيْن 23 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 25
پنج شنبه 20 آبان 1400
کد مطلب : 145236
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/31NRM
+
-

حمید علیدوستی، فوتبالیست سابق تیم ملی از کافکا، میلان کوندرا و زیگموند فروید می‌گوید

بدون کتاب نمی‌توانم زندگی کنم

بدون کتاب نمی‌توانم زندگی کنم

مهرداد رسولی

از نوجوانی ذهن جست‌وجوگری داشت و مدام پاسخ به سؤال‌های ریز و درشتی که در ذهنش شکل می‌گرفت را جست‌وجو می‌کرد. کتابی که به‌عنوان هدیه از معلم دوره ابتدایی گرفت یک نقطه شروع برای یافتن همه پرسش‌هایش بود. حمید علیدوستی به همین سادگی شیفته کتاب و کتابخوانی شد و حالا در 65سالگی می‌گوید چنان انس و الفتی با کتاب دارد که هنگام مطالعه، گویی در عالم دیگری سیر می‌کند. کمتر فوتبالیستی را می‌توان سراغ داشت که مثل حمید علیدوستی این‌چنین زندگی‌اش با کتاب عجین باشد و در لابه‌لای گفت‌و‌گو از سبک امپرسیونیسم در هنر و از فلسفه در ادبیات بگوید، سمفونی بتهوون گوش بدهد و کافکا، میلان کوندرا و زیگموند فروید را ستایش کند. او از وقتی بازیکن فوتبال بود تا بعدها که به جرگه مربیان پیوست، یکی از خاص‌ترین افراد خانواده بزرگ فوتبال ایران بود و با مأنوس بودن با کتاب در دوره بازنشستگی هنوز آدم متفاوتی است.

    فوتبالیست‌ها به‌خصوص فوتبالیست‌های ملی‌پوش به واسطه مشغله‌های روزمره و درگیری دائمی با تمرین و مسابقات، فراغت چندانی ندارند. چطور شد که در چنین شرایطی به سمت کتابخوانی سوق پیدا کردید و کتاب به بخش جدانشدنی زندگی شما بدل شد؟
قبل از شروع فوتبال و از کودکی به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند بودم. من کودک خیال‌پردازی بودم و مدام در خیال خودم زندگی می‌کردم. وقتی با کتاب‌های کودک آشنا شدم به کتابخوانی علاقه پیدا کردم. مطالعه را با خواندن کتاب‌های قصه شروع کردم و از همان ابتدا با کتاب و قصه به‌شدت درگیر شدم. این عشق و علاقه در وجودم بود و فراغتم را با خواندن کتاب پر‌می‌کردم. هر چه پا به سن گذاشتم علاقه‌ام به کتاب بیشتر و بیشتر شد و تا امروز ادامه داشته است.
    از طریق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با کتاب آشنا شدید یا تحت‌تأثیر اطرافیان به کتابخوانی علاقه‌ پیدا کردید؟
من از کودکی مدام دنبال یافتن جواب سؤال‌هایی بودم که در ذهنم شکل می‌گرفت. وقتی به دبستان می‌رفتم خیلی از معلم سؤال می‌پرسیدم و یادم هست یک کتاب از معلم هدیه گرفتم که اسمش «چرا» بود. مطالعه همان کتاب شاید یک نقطه شروع بود. وقتی کتاب را می‌خواندم خودم را در همان جایی تصور می‌کردم که در کتاب نوشته شده بود. موقع کتاب‌خواندن جسمم در این دنیا بود و ذهنم در دنیای دیگری سیر می‌کرد. هنوز هم فکر می‌کنم کتاب پنجره‌ای رو به دنیای دیگری است و هر چه بیشتر کتاب بخوانیم پنجره‌های بیشتری باز می‌شود. برای من کتاب پنجره‌ای رو به ماوراست.
    فوتبالیست‌های هم‌دوره شما معمولاً تحت‌تأثیر مکتب‌هایی بودند که آن موقع در فوتبال ایران وجود داشت؛ مثلاً مکتب شاهین فوتبالیست‌های تحصیلکرده را به فوتبال ایران معرفی می‌کرد. فوتبالیست‌هایی که اهل مطالعه بودند اساساً از این مکتب‌ها معرفی می‌شدند یا به قشرهای مختلف جامعه هم تعلق داشتند؟
فوتبال ایران تا چند‌دهه قبل براساس یک رویکرد آماتوری اداره می‌شد و رابطه فوتبالیست با مربی یک رابطه شاگرد و معلمی بود. در چنین فضایی بود که مکتب‌های مختلفی بنا شد؛ مثل مکتب شاهین که به تحصیل خیلی اهمیت می‌داد یا مکتب هما که اخلاق در آن حرف اول و آخر را می‌زد. وقتی فوتبالیست تحت‌تأثیر چنین فرهنگی رشد می‌کند و در چنین فضایی قرار‌می‌گیرد، ناخودآگاه به سمت تحصیل و مطالعه می‌رود. به هر حال بستر فرهنگی خیلی مهم است اما این بستر فرهنگی آدم‌هایی را جذب می‌کند که زمینه‌اش را داشته باشند. من سال‌ها برای تیم هما بازی کردم. این باشگاه خیلی به اصول اخلاقی و تحصیل اهمیت می‌داد و این خیلی به باورهای من نزدیک بود. مربی ما مرحوم پرویز دهداری بود که دلش می‌خواست شاگردانش لیسانس داشته باشند. خب معلوم است برای فوتبالیستی با روحیات من بهتر است که با چنین مربیانی کار کند.
    بین فوتبالیست‌های قدیمی و در محافل دوستانه در مورد کتاب و کتابخوانی هم بحث می‌شد یا صحبت‌ها صرفاً حول فوتبال بود؟
بیشتر دوستان من غیرفوتبالی بودند اما خیلی دنبال این بودم که در محافل دوستانه بقیه را به کتابخوانی دعوت کنم. باورم این بود که اگر کسی به کتاب علاقه پیدا کند زندگی‌اش دگرگون خواهد شد.
    موفق شدید کسی را به کتاب و کتابخوانی علاقه‌مند کنید؟
خیلی زیاد. من بعد از پایان دوران فوتبالم، مربی شدم و توصیه‌ام به شاگردانم این بود که حتماً مطالعه کنند. به آنها می‌گفتم ورزشکاری که اهل مطالعه باشد راحت‌تر می‌تواند با فراز‌و‌فرودهای دنیای ورزش کنار بیاید؛ مثلاً کسی که در زمینه روانشناسی مطالعه داشته باشد راحت‌تر می‌تواند با شکست در میادین ورزشی کنار بیاید و به راحتی می‌پذیرد که باخت با ورزش عجین است. همیشه به شاگردانم می‌گفتم کتاب کاری می‌کند که یک بازپروری روحی و ذهنی در وجود شما اتفاق بیفتد. چه در دورانی که فوتبال بازی می‌کردم و چه در دوره مربیگری هر موقع فراغت پیدا می‌کردم و حتی وقتی داخل هواپیما نشسته بودیم یا مشغول کتاب خواندن بودم یا چیزی می‌نوشتم. دیدن چنین تصویری به هر حال روی اطرافیان تأثیر خودش را می‌گذارد.
    اصولاً چه کتاب‌هایی می‌خوانید و به چه ژانری علاقه دارید؟
گذشت زمان نوع نگاه و دیدگاه شما نسبت به کتاب و کتابخوانی را تغییر می‌دهد و هر موقع دغدغه‌های تازه‌ای پیدا می‌کنید سراغ ژانرهای جدید می‌روید؛ مثلاً وقتی دانشجو بودم و در تیم ملی جوانان بازی می‌کردم دنبال رمان و قصه بودم و بعدها به بحث‌های روانشناسی علاقه‌مند شدم و سراغ تئوری‌های کارل گوستاو یونگ رفتم و به کتاب‌های ژاک لکان، زیگموند فروید و ژولیا کریستوا که گاهی تم فلسفی هم داشت ختم شد. یک موقعی هم به موسیقی علاقه‌مند شدم و هنر هم سیر مطالعاتی طولانی و عجیبی دارد. یک مدتی هم به هنر علاقه‌مند شدم و فقط آثار هنرمندان معروف از کارگردان‌های سینما گرفته تا نقاش‌های بزرگ را می‌خواندم. الان هم به خواندن کتاب‌هایی با موضوع فلسفه علاقه دارم. لابه‌لای مطالعاتی که با موضوع‌های مختلف داشتم خیلی به شعر و ادبیات علاقه‌مند شدم. یکی از ویژگی‌های کتاب خواندن این است که هر کتاب شما را وارد ژانر تازه‌ای می‌کند.
    کتابخانه بزرگی هم دارید که با گذشت زمان سر و شکل گرفته. ظاهراً علاقه‌ای به امانت گرفتن کتاب ندارید...
در کتابخانه‌ام بیش از 5هزار جلد کتاب دارم و هر کتابی را که خواسته‌ام خریده‌ام. بی‌نهایت به کتاب خریدن علاقه دارم. دوست دارم کتاب را لمس کنم و آن را ورق بزنم. یک وقت‌هایی دوستان می‌گویند کتابی که دنبالش می‌گردی می‌توانی در فضای مجازی دانلود کنی و بخوانی اما نمی‌توانم این مدلی کتاب بخوانم. کتاب برای من موجودی عزیز است و در کتابخانه‌ام احساس تنهایی نمی‌کنم.
    کتاب خواندن و مطالعه چقدر از شما بازیکن و مربی موفق‌تری ساخت؟
شما در هر شغل و تخصصی به مطالعه نیاز دارید. کسی که در زمینه‌های گوناگون مطالعه داشته باشد انسان موفق‌تری است. یادم هست که وقتی کاپیتان تیم امید ایران بودم، مرحوم پرویز دهداری که مربی‌مان بود می‌گفت اگر 2بازیکن داشته باشم که یکی از آنها لیسانس داشته باشد و دیگری دیپلمه باشد و هر دو در یک سطح باشند من بازیکنی که لیسانس دارد را انتخاب می‌کنم. مرحوم دهداری می‌گفت آن بازیکنی که تحصیلات دارد و آدم فرهیخته‌ای است در درازمدت نشان می‌دهد انسان آگاه‌تری است و راحت‌تر با مشکلات کنار می‌آید. از این دست آدم‌ها در تاریخ کم نداشته‌ایم. مثل ادیسون که به واسطه پایداری در تحقیق و مطالعه برق را اختراع کرد یا ونسان ونگوگ با وعده غذای نان خشک به دشت می‌رفته تا خورشید را ببیند و رنگ زرد را کشف کند و پایه مکتب امپرسیونیسم را بنا کند. وقتی سرگذشت چنین انسان‌هایی را خوانده باشید به انسان آگاه‌تری بدل خواهید شد.
    مدتی هم در فوتبال آلمان به سر می‌بردید. در اروپا هم از مطالعه غافل نبودید یا اینکه دغدغه بازی در بوندس‌لیگا این مجال را از شما گرفت؟
من بدون کتاب نمی‌توانم زندگی کنم. آن موقع هم دوستان و خانواده برایم کتاب پست می‌کردند. هر موقع هم به تعطیلات نیم‌فصل می‌آمدم با یک مشت کتاب به آلمان بر می‌گشتم. خواندن و نوشتن یک دنیای عجیب و پر‌راز و رمزی دارد. ویرجینیا وولف یک جمله معروف دارد و می‌گوید من وقتی نمی‌نویسم در حال غرق شدنم. الان هم در 65سالگی دستکم روزی بین 5تا 6ساعت مطالعه می‌کنم. یک وقت‌هایی از صبح کتاب می‌خوانم و یادم می‌رود ناهار بخورم. گاهی آنقدر غرق کتابخوانی می‌شوم که گذر روزها و هفته‌ها را نمی‌فهمم. به همه شهر‌کتاب‌های تهران و کرج هم سر می‌زنم و حلقه دوستانم را کسانی تشکیل می‌دهند که در شهر کتاب با آنها آشنا شده‌ام.
    در این چند‌دهه که مشغول کتاب‌خواندن بوده‌اید بیشتر تحت‌تأثیر کدام نویسنده قرار‌گرفته‌اید؟
اولین نویسنده محبوب من هرمان هسه بود. بعد که به سمت ادبیات کلاسیک آمدم آثار داستایوفسکی، تولستوی، ویکتور هوگو و... را خواندم و بعدها طرفدار نویسنده‌هایی مثل کافکا، آلبر کامو و مارسل پروست شدم. به تازگی با یک انتشاراتی که رویکردش معرفی مولفان معاصر است آشنا شده‌ام و به واسطه آنها نویسنده‌های زیادی را شناخته‌ام و شیفته آثارشان شده‌ام. آنها عمدتاً نویسنده‌های ناشناخته‌ای هستند اما بی‌صبرانه منتظر آثار جدیدشان هستم. برایم خیلی سخت است که بگویم کدام نویسنده را بیشتر دوست دارم.
    بعد از خواندن بیش از 5هزار جلد کتاب حتماً به ادبیات تسلط پیدا کرده‌اید. تا به حال به صرافت نوشتن افتاده‌اید؟
گاهی اوقات درباره اتفاقات پیرامون خودم می‌نویسم؛ مثلاً یک چیزی در مورد فوتبال نوشته‌ام که اصلاً ارتباطی به بازی فوتبال ندارد؛ درباره دایره‌ها و مستطیل‌های داخل زمین فوتبال. اینکه چرا در فوتبال می‌گویند شش‌قدم یا هجده‌قدم؛ مثل همان چراهایی که از کودکی در ذهنم بود. فعلاً برای دل خودم می‌نویسم. خیلی هم روی کلمات وسواس دارم و دست‌نوشته‌هایم خط‌خطی است. وقتی نوشته‌ام تمام می‌شود حال خوبی دارم.

این خبر را به اشتراک بگذارید