کوتاه درباره یکی از تمدنهای بزرگ باستانی آمریکای مرکزی
سفر به سرزمین مایاها
عیسی محمدی
شاید بیشتر شما تصور کنید که وقتی اروپاییها به قاره آمریکا رسیدند، سرزمینهای انسانهایی ابتدایی و فاقد تمدن را فتح کردند. شاید به تعبیری، حتی ساکنان اولیه و بومی این قاره را وحشی هم بدانند. اما همه اینها تصوراتی باطل است. در واقع، آنها قدم به سرزمینهایی گذاشتند که دارای تفکر، تمدن و سبک زندگی مشخصی بودند و در واقع به سرزمینهای متمدن حمله بردند. همین حالا آثاری از تمدنهای قبلی در این قاره بهجا مانده است که حیرتآور بهنظر میرسد؛ ازجمله آنها میتوانیم به آثار بهجا مانده از تمدن مایاها اشاره کنیم.
تمدنی شگفتانگیز
از تمدن مایاها در مکزیک، گواتمالا و... آثاری بهجا مانده که هنوز هم برای خیلی از پژوهشگران محل سؤال است. یکی از این اماکن تاریخی را باید «چیچنایتزا» در مکزیک بدانیم. این منطقه ثبت جهانی یونسکو هم شده و معبد آلکاستیلوی آن، معروفترین اثر بهجا مانده از این تمدن عجیب و مبهم است. این مجموعه تاریخی البته دارای بخشهای مختلفی است که عجیبترین و مهمترین بخش آن همین قلعه یا معبد آلکاستیلو است؛ که حتی در دورهای که نظرسنجی شد هم از عجایب دنیای جدید دانسته شد. جالب اینکه برخی از باستانشناسان معتقدند این منطقه یک هزاره پیش از آن پایتخت یکی از شاهان مایا هم بوده.
معبدی برای آسمان
این معبد معروف متعلق به خدای آسمان مایاها بوده است. هر طرف آن پلههایی شما را به بالا میرساند که در آنجا بنایی وجود دارد. شاید اگر از دور نگاه کنید و حواستان نباشد، شباهت کمی هم به اهرام مصر داشته باشد. در این منطقه تاریخی همچنین حلقه چاههایی مشاهده شده و نیز قطعههای بزرگی از سنگ برای استفاده در شهر بریده شده و بهقدری دقیق هستند که وقتی کنار هم قرار داده شدهاند، کاملاً به هم چفت شدهاند. گفته میشود این هرم و معبد شامل چرخههای نجومی بوده که مایاها برای خودشان تفسیر کرده بودند.
فرار به کوهستانها
مایاها جزو مردمانی بودند که عادت داشتند شهرهای باشکوه خودشان را در دل جنگلهای بارانی بسازند. لابد بهتر از ما میدانید که آمریکای مرکزی هم جنگلهای استوایی فراوانی دارد و منطقهای بارانی است. آنها موفق شده بودند تمدنی بسیار پیشرفته را قبل از اینکه پای کریستف کلمب به این منطقه باز شود، ایجاد کنند؛ تمدنی که میتوان نشانههایش را در حوزههای هنر، نجوم، معماری و... مشاهده کرد. این تمدن سالهایی طولانی برقرار بود و به سه دوره ابتدایی، کلاسیک یا عصر طلایی و دوره افول تقسیم میشود. مایاها با هجوم اسپانیاییها از هم فرو پاشیدند، هرچند روند افول آنها سالها قبلتر آغاز شده بود؛ در درگیریهایی که با اقوام همسایه داشتند. اما یکی از عجیبترین نکتههای مطرح درباره این اقوام آن است که چطور یکدفعه همه شهرها و زندگیشان را رها کردند و به کوهستانها رفتند؟ این معما هنوز حل نشده است؛ چرا که مکتوبات مربوط به آن روزگار از بین رفته است. آنها سپس توسط آزتکها و بعد توسط اسپانیاییها از بین رفتند.
فرضیههایی برای یک ابهام بزرگ
اما مایاها کی وارد آمریکای لاتین شدند؟ ظاهراً بیشترین گمانهها به قرن دهم پیش از میلاد بازمیگردد. تقویم مایاها حتی تا 3هزار سال پیش از میلاد را هم نشان میدهد. آنها ابتدا در شمال قاره آمریکا زندگی میکردند تا اینکه به سمت جنوب به راه افتادند. در واقع مایاها را، یکجورهایی میتوان اجداد راستین بومیان شمال آمریکا و... هم دانست. دوره ابتدایی و پیشاکلاسیک آنها از هزار سال پیش از میلاد تا 250میلادی را نشان میدهد. آنها در پایان این دوره توانستند شهرها و شیوههای متمدنی برای زندگیشان ایجاد کنند. عصر طلایی مایاها به 250تا 900میلادی مربوط میشود که تمدن آنها به اوج رسید. شهرهای بزرگی چون کوپان، چیچنایتزا، تیکال، تئوتیهواکان و پالنکه در این دوره ایجاد شدند. دوران انحطاط و ضعف مایا هم که از 900تا قرن شانزدهم میلادی را شامل میشود. فرار مایاها به کوهستان در این دوره اتفاق افتاد؛ که فرضیههایی چون شیوع بیماری، حمله مهاجمان وحشی و باورهای مذهبی در این مورد مطرح شده است. وقتی که مایاها به کوهستانها فرار کردند، اقوامی جای آنها را گرفتند؛ ازجمله اینکه تولتکها شهر بزرگ چیچنایتزا را گرفتند. تولتکها در عصر ما بهواسطه آثار کاستاندا و تعالیم عرفانی دونخوآن نیز بار دیگر در معرض توجه قرار گرفتند؛ که در اصل اقوامی نیمهوحشی محسوب میشدند. بعدها مایاها بازگشتند و توانستند دوباره حاکم سرزمینهای خودشان بشوند؛ اما نه دیگر به شیوه گذشته.
عجایب مایاها
مایاها نیز مانند تمدنهای دیگر زندگی میکردند؛ یعنی سلسله مراتبی در زندگیهای اجتماعی خود داشتند و به نوعی طبقاتی محسوب میشدند. جالب اینکه مشاغلی چون کاهنی، دبیری،افسری ارتش، مهندسی و بازرگانی در صدر مشاغل بلندپایه اجتماعی قرار داشتند. آنها حتی به ریاضیات و نجوم و تقویمنویسی هم علاقه زیادی داشتند. همین معبد معروف آلکاستیلو که از آنها بهجا مانده 365پله دارد که هنگام غروب، وقتی سایههای آنها به زمین میافتد شکل عجیبی ایجاد میکند؛ که نشان از طراحی فوقالعاده و دانش زیاد ریاضیات مایاها دارد. مایاها تقویمهای مختلفی هم داشتهاند که حتی گفته شده در آنها پایان جهان هم مشخص شده است.
سونا هم داشتند
جالب است بدانید که آخرین شهر مایاها که تسلیم اسپانیاییهای مهاجم شد، یک شهر جزیرهای بهنام تایاسال بود. این منطقه در سال 1697تسلیم شد. آخرین پادشاه مایاها هم در این شهر، مورد مراجعه کشیشان قرار میگرفت تا او را موعظه کنند. شهر معروف چیچن ایتزا که کمی دربارهاش صحبت کردیم نیز در این منطقه بوده. بد نیست بدانید که مایاها چیزی شبیه به سونای امروزی هم داشتند که به حمامهای آرامبخش معروف بوده. این حمامها دیوارههای سنگی و سرپوشیده داشتند که با دریچه یا سوراخی کوچک در بخش سقف به بیرون راه داشت. آبهایی که از صخرههای سنگین وارد اتاق میشد، بخار ایجاد میکرد؛ شبیه همین سونای امروزی. جالب اینکه مایاها درگیر بازیهای توپی هم بودند که هنوز هم یکی دو مورد از آنها در بین چند میلیون نفری که از این قوم بهجا مانده، بازی میشود.
پزشکان جادوگر
مایاها در پزشکی و روشهای درمانی هم نکات جالبی را ابداع کرده بودند. در کل بین سرخپوستها، جادوگری و مخصوصاً جادوگری از نو شمنیسم اهمیت زیادی داشته است. بهخاطر همین در روشهای درمانی خود به اعتقادات معنوی هم پایبند بودند. جالب اینکه طبیبانی که به این منظور انتخاب میشدند، سعی میکردند از جادوگری برای شفا بخشیدن بیماران هم استفاده کرده و این فن را به خوبی یاد بگیرند. مثلاً عادت داشتند که زخمها را با موی انسان بخیه میزدند. جالب اینکه آنها حتی از سولفید آهن برای پر کردن دندان استفاده میکردند و در درمان شکستگی استخوان و جراحی دندان هم پیشرفتهای خوبی داشتند. مایاها درباره بچههای خودشان هم سختگیریهای خاصی داشتند. مثلاً دوست داشتند فرزندانشان پیشانی پهنی داشته باشند. به همین دلیل تختههایی را روی پیشانی آنها فشار میدادند. همچنین با توجه به اینکه چپ بودن چشمها در فرهنگ آنها نشانه زیبایی بود، سعی میکردند با نوزادانشان کاری کنند که در نهایت منجر به چپشدگی چشمانشان شود. همچنین مایاها عادت به قربانی کردن هم داشتند؛ حتی قربانی کردن انسان. البته در میان 7میلیون مایای بهجای مانده، حالا این سنت تغییر کرده و مرغ و حیوانات دیگر جای انسان را گرفتهاند. اینها نشان میدهد که در گذشته حتی اقوام متمدن نیز، گاهی کارهای عجیب و غیرعقلانی میکردند که باورش سخت و گاه غیرممکن بهنظر میرسید.