نقشه صید مخاطب
نظرسنجی از فعالان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و کارشناسان رسانه: آیا تغییرات در مدیریت صداوسیما منجر به تحول در این رسانه میشود؟ چه راههایی برای تحول در تلویزیون و جذب دوباره مخاطب وجود دارد؟
سمیرا مصطفینژاد- لیلا شریف - روزنامهنگار
دوران مدیریت عبدالعلی علی عسگری بر سازمان صدا و سیما پایان یافت تا پیمان جبلی بهعنوان مدیریت جدید این سازمان انتخاب شود. انتخاب او بهعنوان مدیریت جدید سازمان واکنشهای متفاوتی را از سوی مقامات و چهرههای سینما و تلویزیون بهدنبال داشت. بیشتر فعالیتهای جبلی تا پیش از مدیریت سازمان، به بخشهای خبری خلاصه شده، اگرچه او سالها در معاونتهای سیاسی و برونمرزی هم فعالیت داشته است. معاونت برونمرزی سازمان صداوسیما تا پیش از انتخاب او بهعنوان مدیریت سازمان، بهعهده او بود و همین حضور در فضاهای بینالمللی، امیدواریها را درمورد آگاهی بیش از پیش جبلی و همکارانش نسبت به اهمیت و توان تأثیرگذاری رسانه و لزوم تحول کیفی خروجیهای این سازمان افزایش داده است؛ رویکردی که ممکن است بتواند به بهبود وضعیت کیفی و افزایش جذابیت محصولات این سازمان کمک کند. در همین راستا، نظر چندین فعال رسانهای، اجتماعی و سیاسی را درمورد تحولات احتمالی سازمان صداوسیما و راهکارهایی که میتواند به بهبود کیفیت محصولات این سازمان کمک کند پرسیدهایم.
تعهد الزامآور به تولید محتوا
کامل دلپسند -جامعهشناس
در موضوع صداوسیما باید دو بخش را جدا از یکدیگر درنظر گرفت. از نظر ساختاری، که این سازمان شکلی مشخص دارد و از نظر عاملیت، به لحاظ درجه اثرگذاری عواملی که وارد صداوسیما میشوند. به لحاظ ساختاری تغییرات جدی بدون درنظر گرفتن سیاستهای فرهنگی و اجتماعی نظام در آن رخ نخواهد داد. اما واقعیت این است که با نیمنگاهی به تجربه تاریخی تحولات در سازمان صداوسیما، همیشه تغییراتی اتفاق افتاده و خواهد افتاد.
همانطور که در دورههایی از تاریخ صداوسیما، مدیرانی با نوع تفکر متفاوت آمدهاند و نتوانستهاند کار کنند و عملا ساختار آنها را پس زده است. به بیانی دیگر کنشگری کارگزارانی که درون سازمان مشغول بهکارند در چارچوب ساختار اصلی سازمان میتواند ظهور یابد و عملا قدرت اختیار و کنشگری مدیریت سازمان هم در چارچوب همین ساختار میتواند اثرگذار باشد. اما همین عاملیت هم وابسته به این است که نوع نگاه مدیریت چیست.
اگر نگاه مدیر کارآمد بهروز و اثرگذار باشد طبیعتا در همین حد هم میتواند باعث تحولات زیادی شود چرا که در همین روزهای اخیر اظهارنظری ساده درباره بازگشت آقای فردوسیپور به صداوسیما باعث ایجاد بازخوردهای مثبتی در جامعه رسانهای، ورزشی و دیگر بخشهای جامعه شده است. واقعیت این است که اگر این کارگزار بخواهد بهعنوان یک عامل متحولکننده عمل کند، تأثیرات بسیار جدی را میتواند از خود بهجا بگذارد.
متأسفانه با وجود منابع و نیروی انسانی قابل توجهی که در اختیار صداوسیما قرار دارد این سازمان به دلایل مختلفی ازجمله نوع نگاه بهروز نشدهای که کارگزاران و مدیران خرد در این سازمان دارند، نتوانسته از منابع و داشتههای خود در ایجاد اثرگذاری حداکثری استفاده کند و عملا از ظرفیتهای انسانی، قانونی و اثرگذار سازمان استفاده نمیشود.
درحالیکه رسانههای رقیب با حداقل نیروهای انسانی اما با تنوع و تکثر و زنده بودن برنامههای خود بخش زیادی از مخاطبان عام کشور را بهخود جلب کردهاند. از اینرو است که باید تأکید کرد نگاه هر مدیر، یاور او در اجرای سیاستهای کلان اوست که میتواند در نهایت بر خروجی سازمان اثرگذار باشد.
یکی از راهکارهای پیشروی سازمان صداوسیما برای بهبود کیفیت محصولات و احیای توجه بینندگان، متمرکز شدن بر رویکرد نیروهاست نسبت به تعهدی که به تولید محتوا دارند. به بیانی دیگر کارمندان صداوسیما بهجای اینکه خود را صرفا کارمند سازمان ببینند، باید بهشدت متعهد به اجرای برنامه محتوا محور باشند. آنچه من براساس مشاهدات و تجربیات شخصیام از حضور در صداوسیما دریافتهام این است که بیشتر نیروهای صداوسیما از جنبه شغل به حضور در صداوسیما نگاه میکنند نه از جنبه تعهد الزامآور اثرگذار بودن در تولید محتوا. همچنین نیاز بسیارجدی وجود دارد که مدیران سطح متوسط و خرد سازمان براساس شایستگی و توانمندی انتخاب شوند نه براساس بده بستانهای سیاسی درون سازمانی. بخشی از نیروهای کنونی سازمان اصلا در بطن ماجرای تولید محتوا نیستند و دانش آن را هم ندارند.
درواقع این سازمان به محل اشتغال تعدادی از افراد تبدیل شده که بدون طی کردن مسیر اشتغال مبتنی بر شایستهسالاری به اینجا رسیدهاند. چنین افرادی دغدغه تولید محتوا یا تولید برنامه ندارند. بزرگترین سرمایه یک سازمان، نیروی انسانی آن سازمان است و نیروی انسانی درصورتی که تعهد سازمانی و کاری نداشته باشد و نداند کنشگری که آنجا دارد میتواند تأثیر بسیار بلندمدتی روی مخاطب داشته باشد، نتیجه خروجی اشتغال او بیاثر خواهد بود.
درحقیقت اینطور بهنظر میآید که کارمندان وفادار به تولید برنامه یا کارمندان متعهد به کنشگری مؤثر درتولید برنامه، یا در صداوسیما وجود ندارد یا تعداد آنها بسیار کم است.
از اینرو است که میبینیم که خروجی نهایی، برنامههایی باکیفیت پایین هستند. تعداد نفرات، سازهها و ساختمانها اصلا اهمیتی در کیفیت محصول خروجی ندارد. این تعداد افراد با اثرگذاری بالا و شایستگی و توانمندی آنهاست که اهمیت دارد.
اصلاح کنداکتور و جذب مدیران برنامهساز
رضا نصیری شهرضایی - تهیهکننده
هنوز اتفاق تأثیرگذاری جز تغییر مدیریت صداوسیما رخ نداده است. از اینرو زود است که بتوان تأثیر این تغییر بر عملکرد سازمان را پیشبینی کرد. برای اینکه صداوسیما بتواند از وضعیت کنونی و راکد خود خارج شود، باید تن به تغییر و تحولات اساسی دهد.
اما برای پیشبینی اینکه در دوران جدید این تغییر و تحولات رخ خواهند داد یا خیر زود است و باید در انتظار تصمیمات مدیریت جدید ماند. مدیر جدید سوابق درستی دارند و در حوزه تخصصی خود کوشا بودهاند و حال باید در انتظار نشست تا رویکرد ایشان را در سازمان مشاهده کرد.
برای رهایی از رکودی که محصولات صدا و سیما در آن محصور شدهاند، بهترین راهکار بالا بردن کیفیت محصولات است. درحال حاضر تولیدات سازمان کیفیت بالایی ندارند و مخاطب هم این موضوع را درک میکند و با آنها درگیر نمیشوند. البته این ویژگی منحصر به یک رسانه خاص نیست. در شبکههای «وی او دی» هم وقتی محصولی باکیفیت پایین تولید میشود، مخاطب به تماشای آن نمینشیند.
در چند سال اخیر تولیداتی که در تلویزیون و دیگر بسترهای رسانهای تولید شدهاند کیفیت کمی داشتهاند و بخشی از این بالا نبودن کیفیت به این خاطر است که مردم از این محصولات استقبال نمیکنند. طی 4 تا 5سال اخیر نه صداوسیما و نه دیگر رسانهها نتوانستهاند در حوزه سریالسازی حتی به کیفیت متوسط برسند و مردم را درگیر محصولات خود سازند. آمارهای صداوسیما هم این موضوع را تأیید میکنند.
براساس این آمارها تعداد مخاطبان برنامههای ترکیبی همواره دو برابر سریالها بوده است. این نشان میدهد از زمانی که خیابانهای شهر بهخاطر پخش یکسریال از خودرو خالی میشد مدتهاست که گذشته است و امروز برنامههای ترکیبی، هرچند با تعدادی محدود، جور سریالها را هم به دوش میکشند.
بخش دیگر مشکل در این است که در سالهای اخیر نیروهای متخصص کمتری جذب سازمان شدهاند و فرصت برنامهسازی به افرادی داده شده است که هیچ رزومه و تخصصی در این زمینه نداشتهاند.
نکتهای که چه در مورد «وی او دیها» که درگیر این مسئله هستند و چه در مورد صداوسیما اهمیت قابل توجهی دارد این است که جایگاه تهیهکننده متزلزل شده و به هر فردی که سرمایهای دارد و اسپانسر پروژهای میشود جایگاه تهیهکنندگی داده شده است. درصورتی که این شغل بسیار تخصصی است و در واقع بار اصلی تولید و ارائه برنامه به بهترین شکل ممکن در تلویزیون باید به دوش تهیهکننده باشد. صداوسیما امروز از چنین تهیهکنندگانی خالی شده است.
ما زمانی محصولاتی مانند «کولهپشتی»، «اکسیژن» یا دیگر برنامهها را در تلویزیون داشتیم که مجریان این برنامهها امروز خود به چهرههایی بزرگ تبدیل شدهاند. اینها همه حاصل زحمات تهیهکننده بوده است. اما امروز با رصد تهیهکنندهها در شبکههای مختلف متوجه میشوید که بسیاری از آنها اصلا سابقهای ندارند و ناگهان در کار اول حجم زیادی پول در اختیار آنها قرار داده شده است تا برنامهای بزرگ را تولید کنند اما در نهایت خروجی کار بهواسطه نداشتن تخصص، بسیار ضعیف از آب درمیآید.
مدیر جدید خود فردی کارکشته در این حوزه است و پلههای ترقی را در خود سازمان صداوسیما طی کرده تا به این جایگاه رسیده است.
پیشنهاد من به ایشان این است که در زمینه برنامهسازی، جذب افراد متخصص در سازمان دوباره از سر گرفته شود. مدیران برنامهساز بهکار گرفته شوند تا از تجربیات آنها در بهبود کیفیت محصولات استفاده شود. در کنار اینها کنداکتور درست و دقیقی باید برای شبکههای تلویزیونی انتخاب شوند تا زحمات دستاندرکاران برنامهساز هدر نرود. اینکه یکسریال 20قسمتی هرشب پشت سر هم پخش شود هدر دادن زحمات تولیدکنندگان برنامه است.
در گذشته هر قسمت از هر سریال بهصورت هفتگی پخش میشد و مخاطب، هم 20هفته درگیر پخش یکسریال بود و هم در طول این مدت زمان سریالهای متنوع و زیادی را میدید. این کنداکتور در افزایش جذب مخاطب نسبت به محصولات تلویزیونی بسیار مؤثر بود و در کنار اینها برنامههای ترکیبی هم بیشتر دیده میشدند. اگر هدفگذاری دقیق و درستی انجام شود، میتوان در عرض سه تا چهارماه تمامی این مشکلات را رفع کرد و تلویزیون را به جایگاه اصلیاش بازگرداند.
بازگشت عادل فردوسیپور به نفع جذب مخاطب صداوسیماست
طیبه سیاوشی -عضو کمیسیون فرهنگی مجلس دهم
تغییر مدیریت در صداوسیما چندین بار تجربه شده است و ما در دوران پس از انقلاب، شاهد حضور مدیران مختلف بودهایم، هر کدام از این مدیران تغییرات ساختاری یا تغییراتی کمی و کیفی در تولیدات صداوسیما را رقم زدند. در دوره آقای محمدهاشمی، شبکه سه بهعنوان مهمترین شبکه ایجاد شد و هنوز هم از نظر تولید محتوا جزو پربینندهترین شبکههای صداوسیماست. مدیران بعدی نیز با تصمیمات خود، منجر به تغییراتی در صداوسیما همچون ایجاد شبکههای برونمرزی، افزایش تعداد شبکههای داخلی و... شدند. تمام این تغییرات بهمنظور تولید محصولات جذاب برای بینندگان انجام شد.
واقعیت این است که در برخی از سالها، ما شاهد ریزش مخاطبان صداوسیما بودیم اما این سازمان تلاش کرد تا وارد مسیر رقابت با شبکههای ماهوارهای خارج از کشور شود و به این منظور، تعداد سریالها و برنامههای صداوسیما با محتوای سرگرمی افزایش پیدا کرد. بهعبارت دیگر مدیران صداوسیما در ادوار مختلف تلاش کردند تا در کنار انتقال فرهنگ، دست به جذب مخاطب بزنند. براساس این توضیحات باید گفت که تغییر جدید تا حدودی میتواند، تحولات متفاوتی را ایجاد کند چرا که مدیر جدید صداوسیما از بدنه سازمان است. یکی از مسائلی که برای مردم شاخص شده است، بحث برنامه90 و بازگشت عادل فردوسیپور است. مردم به شکل جدی این را از مدیر جدید درخواست کردهاند و آقای جبلی نیز در ویدئویی که منتشر شد، اعلام کردند منعی برای حضور عادل فردوسیپور وجود ندارد. چنین اقدامی میتواند زمینه افزایش مخاطبان تلویزیون را فراهم کند. نکته دیگری که میتواند بر کیفیت محصولات اثر بگذارد، این است که مدیر جدید صداوسیما باید ذائقه مردم را بهدرستی شناسایی کند و به این ترتیب قدرت رقابت برنامههای سازمان را در برابر برنامههای شبکههای خارجی افزایش دهد. باید تمام مردم در این برنامهها درنظر گرفته شوند و بهمعنای واقعی شاهد رسانه ملی باشیم. در این میان نباید فراموش کرد که پاسخگو بودن صداوسیما میتواند بر کیفیت برنامهها اثرگذار باشد. در دوره دهم مجلس شاهد بودیم که تلاش شد تا طرحی بهعنوان اداره و نظارت بر صداوسیما تهیه شود و به نوعی این دستگاه عظیم رسانهای در چارچوب قانون قرار بگیرد و نسبت به فعالیتهایش پاسخگو باشد. این اتفاق میتواند ساختار مالی و اداری صداوسیما را شفاف کند. صداوسیما نتوانسته است، به صدای همه مردم و احزاب مختلف تبدیل شود، تغییر در نگاه معاونت خبر میتواند، اتفاق مثبتی را رقم بزند و مردم بهجای اینکه اخبار را از فضای مجازی پیگیری کنند، به این بخش اعتماد کنند. در صداوسیما چنان اعمال سلیقه میشود که برخی از برنامهها دور از واقعیت هستند و برای نسل جوان قابل فهم نیستند چرا که آن برنامه در راستای تفکر آنها ساخته نمیشود، به همین دلیل من گمان میکنم که اگر نظرسنجی صادقانه- حتی غیرقابل انتشار- انجام شود و برای تولید محصولات جدید مورد توجه قراربگیرد، شاهد تحول در صداوسیما خواهیم بود.
مدیر جدید حتی با حداقلیترین نقش میتواند موجب تحول شود
امیرحسین بانکیپور - عضو کمیسیون فرهنگی مجلس یازدهم
روال تغییر مدیریت در دورههای گذشته نیز بر صداوسیما حاکم بوده است و امید داریم که مدیر جدید این سازمان بتواند حرکت پرشتابتری را آغاز کند. ناگفته نماند که صداوسیما نسبت به چند سال گذشته توانسته است مخاطبان خود را افزایش دهد. از سال88 به بعد شاهد کاهش تعداد مخاطبان صداوسیما بودیم اما با تکیه بر برنامهسازیهای جدید، این سازمان روال قابلقبولی را در پیش گرفت و توانست مخاطبان بیشتری را جذب و از روند کاهش مخاطب بکاهد.
با توجه به تجربه تغییر مدیران صداوسیما باید قبول کرد که مدیران مختلف با توجه به نگاه و خطمشی خود در مسیر برنامهسازی تغییر ایجاد میکنند و این تغییر میتواند منجر به افول یا اوج گرفتن صداوسیما شود. بنابر تاکتیکی که مدیران صداوسیما انتخاب میکنند، شاهد ظهور و بروز برنامهها و سیاستگذاریهای خوب یا ضعیف بودهایم. بنابراین باید گفت که مدیر، نقش غیرقابل انکاری در روند فعالیت صداوسیما دارد. البته بهدلیل اینکه صداوسیما فضای بسیار پیچیدهای دارد، ما نمیتوانیم مانند سایر سازمانها یک نقش حداکثری برای مدیر این سازمان قائل باشیم اما در حداقلیترین موقعیت قابل تصور، باید گفت که مدیر صداوسیما 40درصد در سیاستها و برنامهسازیهای این سازمان نقش دارد و میتواند منشأ تحول در این سازمان شود. تجربه نشان داده است که نوع نگاه مدیر سازمان اثرگذاراست و با توجه به انتصاب جدید در صداوسیما باید منتظر تغییرات بود.
برای آنکه برنامههای صداوسیما جذابیت بیشتری برای مخاطبان داشته باشد، باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. صداوسیما باید صدای مردم باشد و مخاطبان احساس کنند از طریق این رسانه میتوانند بهراحتی صدای خود را به گوش مسئولان برسانند. صداوسیما باید نقش اتصال میان مردم و مسئولان را ایفا کند. این روند میتواند سرمایه اجتماعی که متأسفانه روند نزولی بهخود گرفته است را در جایگاه بهتری قرار دهد و این خسارت را جبران کند. در این میان نباید فراموش کرد که حفظ سرمایه اجتماعی صدا و سیما نباید منجر به کاهش سرمایه اجتماعی نظام شود، در واقع برنامههای این سازمان باید در چارچوب نظام طراحی شود چرا که در برخی مواقع شاهد بودهایم که سرمایه اجتماعی صداوسیما به قیمت از دست رفتن سرمایه اجتماعی بخشی از دولت، تقویت شد.
تحولی دورانساز در «منظومه هنری رسانهای ایران» را آرزو میکنم
علیرضا داوودنژاد - کارگردان و نویسنده
مدیرانی که در تلویزیون بهکار مشغول میشوند معمولا خودشان را در رقابت با مدیران سینما میبینند آنچنان که گویی تقویت هرکدام از این دو حوزه بهمعنای تضعیف آن دیگری است؛ درحالیکه در واقعیت آنها در پیوند با یکدیگر هستند همچنانکه هردو یعنی هم سینما و هم تلویزیون در پیوند با سایر هنرها هستند و همه با هم منظومهای را میسازند که آنها را در ضعف و قوت متقابلا به یکدیگر وابسته میکند. بدون موسیقی، شعر، نقاشی، مجسمهسازی، معماری، قصهنویسی، نمایش، چهرهپردازی، صحنهآرایی، بازیگری و کارگردانی، سینمایی بهوجود نمیآمد و بدون نورپردازی، فیلمبرداری، قاببندی، تدوین و صداگذاری هنر بستهبندی، نور و صدا شکل نمیگرفت و جعبه جادویی ساخته نمیشد و تلویزیون در خانههای مردم جایی پیدا نمیکرد. در مثل اگر فرهنگ را خاک و هنرها را ریشه فرض کنیم سینما را میتوان تنه و کانالهای تلویزیونی را شاخسار درخت بازنماییهای دیداری و شنیداری تصور کرد. منظومه هنری رسانهای فراگیر و اثرگذار بدون مدیریتی حرفهای که با نقش همه عناصر سازنده این مجموعه آشنا باشد و برای هر کدام جایگاه مناسب آن را تعریف کند، شکل نمیگیرد. در جامعهای که فرد و جمع آن درصدد سلطه وغلبه بر یکدیگر نباشند، «هنر» بهعنوان سخن «فرد» با «جمع» اثرگذار میشود و «رسانه» بهعنوان سخن «جمع »با «فرد» باورپذیر میشود؛ در واقع هنر به رسانه «اثرگذاری» میبخشد و رسانه به هنر «فراگیری» میدهد. اگر امروز منظومه هنری رسانهای ما در مقابل رقیبان منطقهای و حریفان جهانی کمآورده و دهها میلیون مخاطب فارسی زبان را به تاراج ماهواره، اینترنت و انواع رسمی و غیررسمی بازارهای سیاه سپرده است؛ اگر با همهگیری کرونا و زمینگیری 200فیلم ایرانی در پشت در بسته سالنهای سینما آب از آب تکان نمیخورد و با وجود ضرورت بیشتر در خانه ماندن مردم، نمایش خانگی و «وی او دی» و «سینما آنلاین» به یاری سینما نمیآیند و اگر «مؤسسه رسانههای تصویری» که وظیفه حمایت از تولید داخلی و مبارزه با بازار سیاه را بهعهده دارد از دور خارج میشود و به تعطیلی کشانده میشود و در پیامد آن فضای دیداری شنیداری کشور به تسخیر محصولات ترکی، اروپایی، آمریکایی، کرهای و هندی درمیآید، همه و همه به این خاطر است که رسانه در مقابل سیاست و هنر در پیشگاه اقتصاد به زانو درآمدهاند و منظومه هنری رسانهای کشور به جولانگاه دارودسته بازیهای تجاری و سیاسی بدل شده و فضای فرهنگ به دوری هنر از رسانه و جدایی سینما از تلویزیون مبتلا شده و نهایتا ریزش و فرار مخاطبان آنها را به مشتریان انواع رسمی و غیررسمی بازارهای سیاه مبدل کرده است.قطعا عبور از این دوران جز با استقرار عدالت در جامعه و بدون شکستن انواع انحصار و به غیر از مبارزهای دائمی با دارودسته بازیها ممکن نمیشود. بیرون آمدن از سایه سانسورهای ناروا و غیر ضروری، تامین امنیت بازار کالاهای فرهنگی و حاکمیت بلامنازع قانون، چاره اجتنابناپذیر ایجاد تغییر در شرایط موجود فضای دیداری و شنیداری کشور است. از همین رو و در کشاکش این روزهای بیم و امید، آرزو میکنم ملاقات اخیر و بلافاصله مدیریت جدید تلویزیون با تهیهکنندگان سینما و تأکید او بر ضرورت هرچه به هم نزدیکتر شدن تلویزیون و سینما نشانه رویکردی تازه و مثبت به بازسازی منظومه هنری رسانهای ملی باشد و با بازتاب صادقانه زندگی و دغدغههای جاری مردم ایران در رسانهها و بازنمایی خلاق آنها در هنرها شاهد تحولی دورانساز در سینما، تلویزیون و منظومه هنری رسانهای ایران عزیزمان باشیم.