مسعود نادری ـ کارشناس ادبیات و زبان فارسی
«- برف اومده، من شب میرم پیش بهاره.
- برفی نباریده. در خیابان روبهروی خانه ماشین رفتوآمد میکند».
این گفتوگوی کوتاه، متن پیامک رد و بدل شده بین یکی از کاربران توییتر با مادرش است. مریم طهماسبی که صاحب این اکانت در توییتر است در شرح ماجرا نوشته: «مامانم هر اساماسش یه هایکوئه؛ اینجا میخواسته بگه جمع کن بیا خونه شلوغش نکن:))». او تصویری از این دو پیامک را بر سر در اکانت توییترش حفظ یا بهاصطلاح پین کرده و بیش از 5هزار لایک گرفته و بیش از 200نفر نیز آن را بازنشر کردهاند. دهها نفر نیز در کامنتها موارد مشابه را نوشته و با او ابراز همدردی کردهاند.
اما این پیام خصوصی و ظاهرا پیشپاافتاده، چه دارد که اینقدر عمومی شده و موردتوجه قرارگرفته است؟ حقیقت این است که رسمینویسی و معیارنویسی، یکی از مظاهر ورود پدر و مادرها و پدربزرگها و مادربزرگها به جهان گوشیهای تلفن همراه هوشمند و پیامرسانهاست. آنها اغلب بهخاطر همین که جملات معمول و روزمره را نیز بهصورت رسمی و به زبان معیار مینویسند، بهاصطلاح سوژه میشوند. جوانترها اما، مثل همین مریم طهماسبی، ترجیح میدهند پیغامهای روزمره را در نوشتار نیز به زبان محاوره و گاه شکسته بنویسند. از نظر او، جملهای که مادرش نوشته، آنقدر معیار و رسمی و حتی ادبی است به هایکو (نوعی شعر کوتاه در مشرقزمین) میماند. این کاربر توییتر وقتی خواسته بنویسد هر پیامک مادرش مانند یک هایکو است، نوشته: «مامانم هر اساماسش یه هایکوئه». لابد شما هم با این مقوله در پیامرسانها مواجه بودهاید. این شکاف، البته صرفا برایند نوع نگرش دگرگون نسلها به مقوله زبان نیست. این فقط پدر و مادرها و پدربزرگ و مادربزرگها نیستند که در پیامرسانها به زبان معیار مینویسند. بین جوانها هم چنین نوشتنهایی را میتوان رصد کرد. از قضا دوستی دارم که 30سالش نیست و وقتی میخواهد پیغامی مبنی بر خرید یک بسته نان و نوشابه برای شام شب بفرستد، مثل همین مادر بزرگوار خانم مریم طهماسبی، از زبان رسمی بهرهمیبرد: «لطفا بستهای نان و یک بطری نوشابه خانواده بخرید». یکبار هم سایه اقتصادینیای ویراستار در اینباره نوشته بود که چرا در پیامرسانها و در شبکههای اجتماعی، به زبان معیار مینویسد؟ او هم نوشته بود که وقتی با این زبان به دخترش پیام میدهد، موجبات انبساطخاطر او را فراهم میآورد. پاسخ او، فارغ از بهرهاش از منطق یا دوربودنش از منطق، جالب توجه بود: «میخواهم شکل صحیح کلمات همیشه جلوی چشمام باشد. میخواهم فراموششان نکنم.
با شکستهنویسی همین پیامهای روزمره، همان چند کلاس سواد زبان فارسیهم یادمان میرود». البته این جملهها عین عبارتهای او نیست و نقل به مضمون است. اما فحوا همین بود. پاسخ او را میتوان بهعنوان یکی از دلایل معیارنویسی در پیامرسانها به بررسی نشست. اما این، همه ماجرا نیست. طبعا بسیاری از کسانی که در پیامهای روزمره از زبان رسمی به جای محاورهنویسی استفاده میکنند، ایدهای مشابه این ویراستار ندارند؛ به این فکر نمیکنند که رسمی بنویسند تا حیات زبان فارسی به خطر نیفتد یا اینکه شکل صحیح کلمات یادشان نرود. آنها محاورهنویسی را بلد نیستند. با شکستهنویسی آشنایی ندارند. بدیهی است این شکل از نوشتن نیز، نیازمند تجهیز به تواناییهای مرتبط با خود است. چه بسیار داستاننویسهای شاخصی که گفتوگوهای میان شخصیتهای داستانهایشان را شکسته مینویسند. محاورهنویسی در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت. این نوع نوشتن هم سازوکاری دارد؛ درست و غلط دارد. باید به جای نفی، آن را شناخت.
پدر و مادرهای هایکوپرداز
در همینه زمینه :