هزار وعده خوبان، یکی وفا نکرد
گزارش میدانی درباره قول و تعهدهای شخصی و کاری
سارا مهربان ـ روزنامه نگار
در بین مردم آن چیزی که امروز ارزشی ندارد و حتی بسیاری به آن بیاعتماد هستند، قول و تعهد است. شاید هنوز در کوچه و پسکوچههای بیاعتمادی عطر خوش اعتماد مبتنی بر تعهد و خوشقولی پیچیده باشد، اما بوی تند بدعهدی و بیاعتمادی سراسر جامعه را گرفته است. دیگر زمانه مانند گذشتهای نیست که یک تار مو را نشانه قول و تعهد میدانستند و بر آن قسم میخوردند و تا پای جان بر عهد خویش وفادار بودند. اکنون روزگار دیگری نمایان شده است. وفادار نبودن نه در بین مردم بلکه در بین مسئولان نیز رسوخ کرده است. بدقولی و بدعهدی بسیاری را بیاعتماد و منزوی کرده است. مسئولان همچنان قول میدهند، اما دیگر مردم دلخوش از قول آنان روزگار را سپری نمیکنند. در اکثر مراودات شخصی، اداری و کاری بدقولی و بیمسئولیتی باعث بیانگیزه شدن بسیاری میشود که تعهد و قول را جدی میگیرند. حتی بسیاری از افراد متعهد، مسئول و خوشقول زیرسؤال میروند و مضحکه افرادی میشوند که به این مقولات اعتقادی ندارند. حال باید دید مردم در سطح جامعه چه دیدگاهی نسبت به این مسئله دارند.
تو را باید به ژاپن صادر کنیم
تعهد کاری، اصلی است که در همه جوامع به آن نیاز است، یعنی اگر همه اشخاص بهکار خود متعهد نباشند و وظیفه خود را درست انجام ندهند، جامعه دچار سقوط خواهد شد. فرناز، کارمند است و 16سال سابقه کار دارد، او در هر شغل و پستی بوده برای انجام تعهداتش حتی از تفریح، مسافرت و خوشیهایش صرفنظر کرده است. اما اکنون با وجود اینکه همچنان به تعهداتش پایبند است، نظری متفاوت دارد؛ «سالها خیلی سخت کار کردهام و به تعهداتم مسئولانه پایبند بودهام اما از این حسن اخلاق سوءاستفادههای زیادی شده است. دادن حجم زیاد و فشرده کار و مواجه شدن با همکاران بیمسئولیت که به بهانههای مختلف کارشان را انجام نمیدادند و باید جور آنها را میکشیدم، دستاورد متعهد کار کردن من بوده و این مسئله مرا بسیار خسته کرده است. از سوی دیگر اینگونه کار کردن به تعبیر همکارانم بیعقلی است؛ چراکه همیشه به چنین افرادی مسئولیت و کار بیشتری داده میشود اما در پرداخت حقوق همه با هم یکسان بودهایم، حتی فردی که به قول خودشان از زیر کار دررو بوده است. یادم میآید یکی از همکارانم میگفت اینچنین کار کردن به درد جامعه ایرانی نمیخورد تو را باید به ژاپن صادر کنیم. همکارم راست میگفت چون من خود را از بسیاری از لذتها و خوشیها بهخاطر کارم محروم کردم.»
بعضی از افراد خیلی سفت و سخت به تعهد کاری و مسئولیتهایی که دارند، پایبند هستند، این مسئله باعث میشود که رفته رفته انرژیشان تحلیل رود یا با نگاهی به پشت سر و با افت و خیزهایی که مواجه بودهاند، از این کار پشیمان شوند.
او در این مورد اینگونه توضیح میدهد: «در خانه هم کار میکردم و حتی به سفر نمیرفتم یا اگر میرفتم بهدلیل نوع کارم باید مسئولیتهایم را بر دوشم میانداختم و با خود به هرجا که میرفتم میبردم. در واقع در سفر هم کار میکردم. حتی در عروسی برادرم هم با تلفن به کارهایم رسیدگی میکردم. این نوع کار کردنم اشتباه بود، چون به حق و حقوقی که شایسته آن بودم نرسیدهام. گاهی به اندازه 3نفر کار میکردم اما آخرش هیچ. در بخشی که ما کار میکردیم بهدلیل مشکلات اقتصادی بهوجود آمده، بدون اینکه سابقه کاری ما و نوع فعالیتمان را بررسی کنند، روی اسم همه ما خط زدند، چه فردی که کمکاری میکرد چه منی که مدام در تلاش و تکاپو بودم. این اتفاق مانند یک سیلی مرا بیدار کرد و به گذشته که نگاه کردم دیدم چقدر بهخودم ظلم کردهام.»
تا آخرین روز پای تعهدم ایستادم
میلاد جوانی فعال و شاداب و آماده انجام همه نوع کار است. مدتها بهصورت آزاد فعالیتهای مختلف انجام میداد تا اینکه در یک سازمان برایش شغلی پیدا شد. او همه تلاش خود را کرد تا با انجام تعهداتش توانایی و استعدادهایش را به دیگران ثابت کند. اما انگار نباید اینگونه خود را نشان میداد. او میگوید: «2سال همه تلاش خود را کردم. از روز اول با دنیایی از ذوق و هنر وارد شدم و سعی میکردم با ارائه طرح و برنامه خود را به مافوقهایم ثابت کنم. اما متأسفانه اینگونه کار کردن بعضی از همکاران را اذیت میکرد. هر کاری کردند تا مرا از پیش پای خود بردارند و متأسفانه بعضی از رؤسا کار درست و مطلوب را نمیدیدند و فقط چشم به چربزبانیهای عدهای جاهطلب داشتند. با همین رفتارها آنهایی که نباید، ترفیع میگرفتند و من دیده نمیشدم. جالب اینکه یکی از آنها به من هشدار داد: اگر زیاد کار کنی کارت به چشم میآید و آنها که کار نمیکنند زیرپایت را خالی میکنند و دقیقا همین اتفاق افتاد و مرا از آنجا به بهانههای واهی اخراج کردند. اما خوشحالم که تا آخرین روز پای تعهد، حرف، کار و ایدههایم ایستادم.»
بیاعتمادی مردم در پس بدعهدی
سولماز یکی از زنان فعال است که هم خانهداری میکند و هم سالها در بیرون از خانه مشغول فعالیت بوده است. به عقیده او افرادی که به قول خود در حوزه شخصی و کاری عمل میکنند بسیار کمیاب و نادر هستند. او سالها در جاهای مختلف فعالیتهای کاری و اجتماعی داشته است اما کمتر کسی را دیده که به تعهدات و قولهایی که داده عمل کرده باشد. حتی از نظر او مسئولان نیز در این کشور به تعهدات خود عمل نمیکنند، وعدههای زیادی میدهند اما کمبود بودجه، شرایط بد اقتصادی و همه و همه را بهانهای قرار دادهاند تا وعدههایی که میدهند را نادیده بگیرند؛ «بهنظر من طی دهه اخیر مسئولان کشور آنقدر قول و تعهد دادهاند و به آن عمل نکردهاندکه معنای این دو واژه را برای مردم بیارزش کردهاند و درصد بالایی از مردم را نسبت به آنها و قول و تعهداتشان بیاعتماد کردهاند. تا جایی که این بیاعتمادی و بیارزشی در روابط کار، دوستی و حتی خانوادهها رخنه کرده است.»
منفعتطلبی در قول و تعهد
مصطفی کارمند است و سالها در بین مردم و قشرهای مختلف کار و فعالیت داشته است. او بدقولی و تعهد نداشتن را به شرایط عمومی کشور پیوند میزند و به سالهای اخیر و مشکلات اقتصادی و فرهنگی و... و معتقد است که بدقولی را باید ریشهیابی کرد، باید دید که از کجا نشات میگیرد، چرا که اکنون دیگر مانند گذشته تعهد و قول کالای گوهرباری نیستند، به قدری بیارزش شدهاند که باید حتما همه قولها و تعهدها را مکتوب کرد تا بهعنوان سند و مدرک در دست باشد تا بتوان از آن در روز نیاز، استفاده کرد. او میگوید: «توجه به شرایط عمومی کشور و گرایش بیشتر آدمها به نفعطلبی نشان میدهد قول و تعهد شخصی و کاری چندان پایبندی برای انجام وعدهها ایجاد نمیکند. بهعبارتی در قول و قرارهای شخصی و کاری تا نفعی برای دو طرف وجود نداشته باشد اتفاق مثبتی رخ نمیدهد و این موارد سال به سال با توجه به وضعیت اقتصادی، رنگ و بوی تندتری بهخود گرفته است».