• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
چهار شنبه 16 تیر 1400
کد مطلب : 135217
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/DkKyq
+
-

نگاهی به یکی از عجیب‌ترین آثار کافکا

یوزف‌ کا. مردی که بی‌هیچ دلیلی محاکمه شد

ادبیات
یوزف‌ کا. مردی که بی‌هیچ دلیلی محاکمه شد

روناک حسینی- مترجم

«بی‌شک کسی به یوزف‌ کا. تهمت زده بود زیرا بی‌آنکه خطایی از او سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» رمان «محاکمه» اثر فرانتس کافکا با این جمله آغاز می‌شود. محاکمه، داستان مرد جوانی به نام یوزف کا. است که بدون هیچ توضیحی به جرمی ناگفته بازداشت می‌شود و او ناچار است بدون اینکه دلیلش را بداند، به محاکمه‌ای عجیب تن دهد. به بهانه سالروز تولد کافکا، مروری بر این رمان داریم.
 یوزف کا. زندگی منظم و با حساب و کتابی دارد. قائم‌مقام بانک است، در خانه‌ای اجاره‌ای با چند مستأجر دیگر زندگی می‌کند و صاحبخانه هرروز برای او صبحانه‌ تدارک می‌بیند. به‌طور منظم با زنی ملاقات و به‌طور مرتب با مادرش نامه‌نگاری می‌کند. یک روز صبح، مردانی ناشناس در خانه‌اش به او اعلام می‌کنند که بازداشت است، صبحانه‌اش را می‌خورند و بدون هیچ توضیحی از آنجا می‌روند.
قهرمان داستان نمی‌داند به چه جرمی بازداشت شده، چرا به حال خود رها شده و چه اتفاقی برایش خواهد افتاد. او به زندگی عادی ادامه می‌دهد، به بانک می‌رود، به امور مشتری‌ها رسیدگی می‌کند و با صاحبخانه درباره بازداشتش صحبت می‌کند. اما محاکمه در انتظار او است. یورزف کا. به دادگاه‌هایی عجیب احضار می‌شود که هیچ شباهتی با انتظار او از یک دادگاه عادی ندارند. همه به او می‌گویند دادرسی‌اش به جریان افتاده اما کماکان او از محتوای پرونده خود بی‌اطلاع است.
یوزف کا. محاکمه را به‌دلیل ماهیت بی‌معنایش چندان جدی نمی‌گیرد اما هرچه جلوتر می‌رود، متوجه می‌شود افراد بیشتری از محاکمه او آگاهند و نسبت به آن ابراز نگرانی می‌کنند. ترس قهرمان داستان، از تأثیر این محاکمه بر ارکان زندگی و آینده‌اش ازجمله موقعیتش در بانک، روزبه‌روز بیشتر می‌شود، تا جایی که تمام ذهن او بر پیگیری روند دادرسی و یافتن راه‌هایی برای نجات از این وضعیت متمرکز می‌شود.
او در جاهایی که انتظار ندارد، با کسانی ملاقات می‌کند که از محاکمه‌اش مطلع هستند و نصیحتش می‌کنند که آن را جدی بگیرد. دنیای منظم کا. به دنیایی مالیخولیایی و رؤیاگون بدل می‌شود. منطق جهانی که کا. پس از بازداشت با آن مواجه می‌شود، شبیه به منطق‌رؤیاست. همه‌‌چیز کش می‌آید، مکان‌ها غریبند و رویدادها از نظم عادی تبعیت نمی‌کنند. کا. در پیگیری روند دادرسی متوجه فساد، آشفتگی و بیهودگی محاکمه و کل دادرسی‌ها می‌شود و متهمان دیگری چون خود را می‌بیند که سال‌های سال به‌دنبال پرونده و بدون اطلاع از اتهامشان، رنجور، ضعیف و تحقیر شده‌اند، هیچ‌کس امیدی به تبرئه‌شان ندارد و آنها همچنان تسلیم «قانون» و تلاشی بیهوده، ادامه می‌دهند. قانون اینجا چیزی است که همه درباره‌اش حرف می‌زنند و همه از آن حساب می‌برند اما ظاهرا کسی از آن چیزی نمی‌داند. درنهایت محاکمه‌ای بی‌معنا، که هرگز درباره‌ آن توضیحی به کا. داده نمی‌شود و از هر نظر غیرعقلانی است، زندگی او را در خود می‌بلعد.
محاکمه، با آنکه دارای پایان است اما از آنجا که نویسنده آن را مرتب و نهایی نکرده، رمانی ناتمام است. فصل‌های این رمان، در میان دستنوشته‌های دیگری بود که کافکا، پیش از مرگ در یادداشتی از دوستش ماکس برود می‌خواهد که بسوزاندشان. او درباره چند اثر منتشرشده پیش از مرگش نیز چندان خوشدل نیست اما در یادداشت توضیح می‌دهد که ماندنشان مانعی ندارد یا نمی‌خواهد زحمت خمیرکردنشان را بر کسی تحمیل کند. هر چند کافکا اشتیاق زیادی به نوشتن داشت و جهان ادبی منحصربه‌فرد و عمیقی خلق کرد اما هرگز نتوانست ارزش و اهمیت داستان‌هایش را بپذیرد. ماکس برود، به وصیت کافکا عمل نکرد. او در یادداشتی که بر رمان محاکمه نوشته، توضیح داده است که کافکا در زمان حیاتش نیز از او خواسته بود که نوشته‌ها را بعد از مرگش بسوزاند و او نیز با چنین وصیتی مخالفت کرده و در واقع پیش‌تر عمل‌نکردن به این وصیت را به اطلاع نویسنده رسانده بود.
انتخاب ماکس برود موجب شد که سال‌ها بعد از مرگ کافکا در سال ۱۹۲۴، ادبیات او یکی از مهم‌ترین جهان‌های معنایی شناخته و حتی اصطلاح کافکایی (kafkaesque) برای ارجاع به ادبیات منحصربه‌فرد او اطلاق شود. کافکایی‌بودن، به ذات دیوانسالارانه نظام‌های سرمایه‌داری قضایی و دولتی اشاره دارد و فرایندهای پیچیده و مبهمی که در آن هیچ‌کس هرگز درک روشنی از آنچه رخ می‌دهد ندارد و سیستم دیوانسالارانه نیز اهمیتی نمی‌دهد. فراتر از آن، کافکایی‌بودن نه‌تنها درباره چیستی این نظام‌ها، بلکه مهم‌تر، توصیف واکنش افراد زیر سلطه این نظام‌هاست. کافکا می‌گوید که گرچه این سازوکارهای بی‌معنا، بر ارکان مختلف زندگی ما اثرگذارند اما با ارائه تصاویری از موقعیت‌هایی مضحک، به ما یادآوری می‌کنند که قادریم آنها را تغییر دهیم.
از محاکمه، یک‌بار اورسن ولز اقتباس کرد و فیلمی به همین نام در سال۱۹۶۲ ساخت و خود در نقش وکیل‌مدافع بازی کرد. در ۱۹۹۳ نیز دیوید جونز فیلمی به نام محاکمه براساس فیلمنامه‌ای ساخت که هارولد پینتر با اقتباس از رمان کافکا نوشت. در این فیلم، کایل مک‌لاکن نقش یوزف کا. را بازی می‌کند و آنتونی هاپکینز در نقش کشیش ظاهر شده است.
رمان محاکمه را علی‌اصغر حداد ترجمه و نشر ماهی منتشر کرده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید