همشهری به مناسبت روز معمار از وضعیت شغلی 3 تحصیلکرده رشته معماری که دنیای خود را تغییر دادهاند، گزارش میدهد
معماران مشغول کارند؟
میترا شکری/ خبرنگار
سوم اردیبهشت مصادف بود با روز معمار؛ افراد خلاقی که با هنرشان به فضای زیست انسانها رنگ میدهند و بین طبیعت و محیط زندگی انسان یک پیوند جذاب را بهوجود میآورند. به همین مناسبت با چند تحصیلکرده معماری گفتوگو کردیم که زندگی شغلیشان بعد از فارغالتحصیل شدن در یک رشته واحد، به شکل کاملا متفاوتی جلو رفته است.
خلق دنیایی از حس و رنگ
الهه تاجیک 25ساله است و معماری (گرایش دکوراسیون داخلی و مصنوعات چوبی) را در دانشگاه شهیدرجایی خوانده است. او در مدت زمان خیلی اندک بعد از فارغالتحصیلی وارد دنیای کار شد. الهه از آن آدمهایی است که با عشق، رشته تحصیلیاش را انتخاب کرد و در همین رشته کارش را ادامه داد. او اعتقاد جالبی دارد، میگوید بازار کار خوب است، فقط باید توقع منطقی از خودت و اوضاع زندگیات داشته باشی تا بتوانی وارد بازار کار شوی، آنهم در رشته مورد علاقهات. «از نخستین روزهایی که خودم را شناختم ساختههای هنری را دوست داشتم. سلیقهام طوری بود که همیشه با دیگران تفاوت داشت. حتی سعی میکردم کاردستیهایم را به شکل خلاقانهای درست کنم. دوره دبیرستان را که به اتمام رساندم میدانستم ورود به رشته معماری قوه تجسم من را قوی میکند و همین مسئله دلیل انتخاب این رشته شد. تعریف من از معماری زندگی کردن با رنگ و هنر است. چیزی که همیشه سبک ایدهآل من برای زندگی بهحساب میآمد.»
یک لذت بیحد
بازی با رنگها برای من نهایت چیزی بود که از درس خواندن، کار کردن و زندگی کردن میخواستم. خصوصا اینکه سر و کار من برای دکوراسیون داخلی با چوب بود؛ یک عنصر زنده که کار کردن با آن لذت شگرفی در من ایجاد میکرد. بعد از اینکه تحصیلاتم به اتمام رسید، در چند جای مختلف شروع کردم بهکار کردن. بعد از مدتی با تشویق همسرم که در رشته مدیریت تحصیل کرده بود تصمیم گرفتیم برای خودمان کار کنیم. برای شروع، 2 پروژه را طراحی و اجرا کردیم. نتیجه کار خوب شد و این اعتماد به نفس را به ما داد که به شکل جدی کسب و کارمان را راه بیندازیم.
کار هست، باید تلاش کرد
خیلی از فارغالتحصیلان رشتههای مختلف میگویند کار نیست و چیزهایی از این دست. اما با توجه به اینکه گاهی شرایط شغلی و بازار کار نابسامان است، اگر فرد سطح توقع و انتظارش را مشخص کند، همهچیز خوب پیش میرود. هدف اولیه من پول درآوردن نبود. کسب تجربه، برای من اولویت داشت و با همین دید پیش رفتم. تجربهای که در آن مدت بهدست آوردم، برای شروع کار به من و همسرم کمک بزرگی کرد و اگر الان توانستهایم موفق عمل کنیم و نمایشگاه خودمان را داشته باشیم، دلیلش کسب تجربه و توقع درست داشتن از خودمان است.
بازار کارمان خوب نیست
ماندانا جامعی 5 سال قبل تحصیلاتش را در رشته معماری در دانشگاه صنعتی شاهرود به پایان رساند. تنها دلیل این دختر 27ساله برای انتخاب رشته تحصیلیاش این بود که حتما در شهر خودشان درس بخواند. بین انتخابهایش، معماری را در اولویت قرار داد و در همین رشته هم قبول شد. نه علاقهای داشت و نه هدفی، اما رفتهرفته خیلی چیزها عوض شد. «آن زمان که انتخاب رشته میکردم کسی برایم توضیح نداد معماری چیست، مکانیک چیست، بازار کارشان چطور است. من هم با رتبهای که بهدست آوردم در رشته معماری قبول شدم. ترم اول که به پایان رسید، کمکم به رشتهام علاقهمند شدم. این رشته فاز متفاوتی از طراحی داشت که به من لذت میداد. اینکه انرژی میگذاشتم و چیزی خلق میکردم برایم جذاب بود. بعد که درسم تمام شد، تصمیم گرفتم وارد دنیای گرافیک شوم. نخستین شغلی هم که به من پیشنهاد دادند همین بود. از آنجایی که طراحی را دوست داشتم و برای انجام آن ایدههای جذابی به ذهنم میرسید شروع کردم بهکار کردن در این رشته و بعد هم کلاسهای مرتبط به آنرا گذراندم. از معمار تبدیل شدم به گرافیست.
بحران کاری
مشکلی که بچههای معماری برای کار کردن دارند این است که دیگر رشتهها خیلی به آنها برای کار کردن فضا نمیدهند. چیزی که از دوستان دانشگاهم میشنوم این است که مشکل کاری دارند. از آن طرف در گذشته، زمانی که فرد میتوانست در امتحان نظام مهندسی قبول شود، بعد از 3سال از نظام مهندسی به او کار ارجاع میدادند، اما گویا امسال قرار است بخشنامهای به تصویب برسد که این موقعیت شغلی را هم از معمارها بگیرد.
گاهی که با دوستانم صحبت میکنم به این نتیجه میرسم که از نظر مالی و موقعیت کاری اینکه گرافیک را انتخاب کردهام، راه بهتری را رفتهام؛ البته امیدوارم این بخشنامه به تصویب نرسد تا بازار کار کسانی که سالها در این رشته فعالیت کردهاند خرابتر نشود.
هیجان را دوست دارم
دانیال سیاوش، معماری (گرایش شهرسازی) خوانده و فارغالتحصیل دانشگاه هنر و معماری کمالالملک نوشهر است.
اینکه چطور از معماری به آتشنشانی و بدلکاری در سینما رسیده هم دلایل خودش را دارد.
آتشنشان شدم
رشته معماری بسیار جذاب است. آن سال که ما کنکور میدادیم این رشته جزو بهترینها بود. درسم خوب بود و به همین دلیل راحت وارد این رشته شدم. اوایل که درسم تمامشده بود در این حوزه کار میکردم. اما روحیهام خیلی با آن سازگار نبود. من بیشتر دنبال انجام کارهای هیجانانگیز بودم و معماری این بُعد از شخصیت من را راضی نمیکرد. در نهایت تصمیم گرفتم برای اینکه کمی روحیهام عوض شود بهعنوان آتشنشان افتخاری کار کنم. وارد ایستگاه شماره یک آتشنشانی شدم. بعد از مدتی بهعنوان مربی در آنجا مشغول تدریس شدم و در کنار این کار در عملیاتهای امداد و نجات شرکت میکردم.
یک روز به ما اعلام کردند در سعادتآباد، خانهای آوار شده. برای نجات به محل مورد نظر رفتیم. 17کارگر زیر آوار مانده بودند. ابعاد حادثه آنقدر زیاد بود که به «آوار سعادتآباد» معروف شد. دیدن آن صحنهها و آور شدن دیوارها خیلی حالم را خراب کرد. تصمیم گرفتم آتشنشانی، امداد ، نجات و کارهایی از این دست را انجام بدهم که به حیات آدمها کمک میکرد. در نهایت با مدرک معتبر معماری وارد کار دیگری شدم و بعد از بدلکاری و آتشنشانی هماکنون دستیار کارگردان هستم.