
مان/ رابطه خانگی

شیدا اعتماد
خانه به نظر من موجودی زنده است. خانه و ساکنانش روی هم اثر میگذارند. فکر میکنم با نگاه کردن به یک خانه میتوان بخشی از رابطه خانه و ساکنانش را حدس زد. خانهای که دوست داشته میشود با خانهای که فقط برای گذران به آن مراجعه میشود متفاوت است. در خانههایی که ساکنانش دوستش دارند نشانههای کوچکی میتوان پیدا کرد. اشیای خانگی کوچک و شاید بیاهمیت که جایی بهخصوص قرار گرفتهاند و اتمسفری حول و حوش خودشان ساختهاند. این اشیا هر چیزی ممکن است، باشند.
گیاهها و کتابها 2 چیزی هستند که بیشتر از بقیه اشیا، خانه را تحتتأثیر خودشان قرار میدهند. برای من این دو، دوستان قدیمی هستند که در هر خانهای دستهایشان را به سمت من دراز میکنند. اسمشان را میگویند و رازهای کوچکی از خانه را برملا میکنند. هیچچیزی مثل وجود گیاههای سرحال و سرزنده بدون برگهای زرد و خشک، حکایت از دوستی خانه و ساکنانش ندارد. قفسههای کتابی هم که جاهای مختلف خانه قرار دارند، همینطور هستند. کتابها و گیاهها به من میگویند که در خانه چه اتفاقی دارد میافتد.
آیا کسی در این خانه هست که بنشیند و لحظاتی را صرف رسیدگی به گیاهها کند؟ کسی هست که سراغ این قفسه کتاب برود یا فقط اینجا هستند که باشند.
خانه از ترکیب اجزای کوچک ساخته میشود با این همه چیزی فراتر از ترکیب اجزا، در خانه هست که من اسمش را گذاشتهام «جان خانه». جان هر خانهای تا حدود زیادی وابسته به ساکنانش است. وقتی که خانهای خالی میشود، از جان تهی میشود تا کی دیگری بیاید و جان دیگری در وجودش بدمد.
بخشهایی از خانه هم هستند که به صورت متقابل روی زندگی ساکنان اثر میگذارند. در واقع خطوطی که معمار روی کاغذ میکشد و بعد اجرا میکند، نوعی خاص از زندگی را در هر خانهای ممکن میکند. نحوه قرارگیری پنجرهها و موقعیت آشپزخانه و نور و... به شما میگوید که در این خانه چطور باید زندگی کنید. گلدانها را کجا بگذارید و مبلمانتان را چگونه قرار بدهید.
این تأثیر متقابل خانه و ساکنان روی هم، جریانی بهوجود میآورد که همان زندگی است. زندگی در هر خانهای شکلش عوض میشود. شاید هم یک روز دانشمندان بتوانند زمزمههای دلتنگی خانهها را برای ساکنانی که آنها را بیشتر دوست داشتهاند، از دیوارها بشنوند. شاید یک روز همانطور که ما از دلتنگی برای خانههایی که روزگاری پناهمان دادهاند مینویسیم، خانهها هم به زبان بیایند و بگویند که دلشان برای نوازش برگهای گیاهها و صدای موسیقی و بوی خوب غذا تنگ شده است.