روشنفکری در خیابان/ گربهها را غذا دادی، به رفتگر رحم کن!
سمیه جاهدعطائیان
قرار کوچکی با خودم منعقد کرده بودم. یک تفاهمنامه مشترک که یک سر آن خودم بودم و سر دیگرش را هم به اراده و همتم وصل کردم. همیشه که نباید قرارداد بین دو یا چند نفر ذینفع امضا شود. شاخ و برگش ندهم و یک راست اصل ماجرا را نشانه بگیرم. قرار بود هفتهای سه روز در پارک حوالی محل کار بنشینم، روی صندلیها، آرام، تمرکز کنم.
هدفون را هم ممنوع کردم. هیچ صدایی نباید تمرکزم را به هم میزد. آنقدر در طول روز موسیقی در گوشم میخواند که خلوتم در پارک را به هم نزنم. گاهی صدای خنده و شادی از دل زمین بازی بچهها سکوت پارک را میشکند یا کلاغی اصرار دارد که درست بالای درختی کنار نیمکتم قارقار کند و من هم اصرار دارم که صدایش را ترجمه کنم. به اخبار فکر میکنم که شاید کلاغ نوید اخبار بد میدهد. به اخبار خوب هم فکر میکنم اما بعید میدانم کلاغ خبررسان اتفاقات خوب باشد. حضور خانم جوانی در کنار خیابان از صدای کلاغ برایم جذابتر شده. از صندوق ماشین کیسهای بیرون آورده و گوشتهای چرخ شده را داخل تعدادی ظرف یکبار مصرف میریزد؛ آرامآرام گربهها بهصورت خودجوش سهمی از غذا را از آن خود میکنند. جلو که میروم حس میکنم محتویات دنبه، بوی بدی در فضا پخش کرده و بهزحمت رگههایی از قرمزی گوشت میبینم. گربهها کمی جلو میآیند و کمی مزه میکنند. چند تایی به چنگ و دندان میکشند و چند گربه هم با ناامیدی ظرف را پس میزنند و با دمهای آویزان راهی میشوند. روی ظرف مگس و کلی حشره جمع شده. اطلاعات نداشتهام از غذای گربه را فراموش میکنم و با یک جستوجوی کوتاه دستم میآید که غذای گربهها باید از نوع خشک باشد یا حداقل پخته شود. حالا گربه دیگری که انگار رئیس بقیه است همه را حریف شده و از ظرفها میچشد. نوبت کلاغها رسیده که روی ظرف را نوک بزنند. به صبح فردا فکر میکنم که یک رفتگر باید تمام ظرفها را جمع کند. به همین چند ساعت بعد هم فکر میکنم که بوی گوشت مانده چه بر سر پارک یا خانه و مغازههای اطراف میآورد. خانم جوان و حیواندوست به خیال خودش ثواب کرد و به گربههای محل غذا داد ولی جای زخم ثوابش روی پارک ماند. راستی آن خانم سراغ پارکهای دیگر هم رفت و خواست که ثوابی کرده باشد! کاش میتوانست کمی بیشتر بماند و گربهها را تماشا کند. ببیند اصلا گربهها دستپختش را دوست دارند؟ کمی مکث میکرد و ظرفهای گربهها را با تشریفات (داخل نایلون پیچیدن) راهی مخازن زباله میکرد تا حس زیبا و مثالزدنی حیواندوستیاش، تیشه به ریشه محیطزیست نمیزد.