• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
سه شنبه 8 تیر 1400
کد مطلب : 134417
+
-

در سالگرد سقوط هواپیمای مسافربری ایرباس در خلیج‌فارس به دیدار خانواده خلبان شهید در محله مبارک‌آباد رفتیم

جای خالی «محسن» و انتظار ۳۳ ساله

جای خالی «محسن» و انتظار ۳۳ ساله

پریسا نوری

 در حافظه مشترک نسلی که دوره جنگ تحمیلی هشت ساله را پشت سر گذاشته، ترکیب واژه‌های «خلیج‌فارس»، «هواپیمای مسافربری ایرباس» و «ناو آمریکایی» بار معنایی غریبی دارد و فاجعه شلیک به هواپیمای مسافربری ایرباس توسط ناو جنگی آمریکایی در خلیج‌فارس را به یاد می‌آورد. جنایتی که ۱۲ تیرماه سال ۶۷ و در روزهایی که نفس‌های جنگ به شماره افتاده بود رخ داد و منجر به آسمانی شدن ۲۹۰ سرنشین هواپیما شد. در آستانه ۳۳ سالگی این واقعه تلخ، به سراغ خانواده شهید «محسن رضاییان» که در همسایگی ما و محله مبارک‌آباد زندگی می‌کنند رفتیم و ساعتی مهمان «زهرا و سعید رضاییان» مادر و برادر شهید شدیم.   

خانواده شهید «محسن رضاییان» از ساکنان قدیمی محله لویزان هستند و از ۳ نسل پیش در این محله زندگی می‌کردند و حالا چند سالی است که چند خیابان آن طرف‌تر یعنی محله مبارک‌آباد زندگی می‌کنند. مادر شهید که ۸۵ بهار را پشت سر گذاشته می‌گوید: «خانواده من و همسرم از اهالی قدیمی لویزان بودند. من و پدر محسن بعد از ازدواج در یکی از خیابان‌های منتهی به حرم امامزاده پنج تن زندگی کردیم و صاحب ۷ فرزند شدیم.

محسن هم در همانجا به دنیا آمد و بزرگ شد. مدتی بعد به محله حشمتیه رفتیم. آن موقع محسن به دبیرستان البرز می‌رفت. شاگرد بسیار زرنگ و باهوشی بود. چند سال بعد از شهادت محسن به محله مبارک‌آباد آمدیم.» صحبت مادر که به اینجا می‌رسد، «سعید رضاییان» برادر کوچک شهید ادامه می‌دهد: «محسن ۱۴ سال از من بزرگ‌تر بود و به من در یادگیری درس‌ها کمک می‌کرد. هر وقت امتحان ریاضی داشتیم چند تا از همکلاسی‌ها به خانه‌مان می‌آمدند تا اشکالاتشان را از داداش بپرسند. آنها به من می‌گفتند «چقدر برادر خوش تیپ و مهربانی داری»... خیلی به برادرم افتخار می‌کردم.» 

  • پزشکی را به خاطر خلبانی رها کرد 

«محسن» مثل خیلی از پسربچه‌ها عاشق خلبانی بود و از کودکی رویای پرواز در سر داشت و سرانجام به آرزویش رسید. مادر قصه خلبان شدن پسرش را این‌گونه روایت می‌کند: «از کودکی علاقه زیادی به خلبانی داشت و همیشه در پاسخ به مخالفت پدرش که معتقد بود خلبانی شغل پرخطری است، می‌گفت می‌خواهد خلبان هواپیمای مسافربری شود و این هواپیما در جنگ حضور ندارد. با وجودی که رشته پزشکی در دانشگاه ملی یا شهید بهشتی فعلی پذیرفته شد، اما به شوق خلبانی در آزمون‌های ورودی خلبانی هم شرکت کرد و وقتی قبول شد از پزشکی انصراف داد.»  حرف‌هایش که به اینجا می‌رسد نفسی تازه می‌کند و ادامه می‌دهد: «سال ۵۲ وارد حرفه خلبانی شد، یک دوره آموزشی هم در آمریکا گذراند، وقتی ایران آمد در ایران ایر مشغول به کار شد. خلبان ماهر و حرفه‌ای بود و تا قبل از شهادت ۱۵ سال سابقه‌کار و حدود ۷ هزار ساعت تجربه پرواز موفق داشت.» 

  • از هر سفر سوغاتی می‌آورد

۳۳ سال از آن روز تلخ گذشته است. در این سال‌ها خانه و محله عوض شده، خواهر و برادرها سر زندگی‌شان رفته‌اند. پدر هم فوت شده و حالا مادر مانده و تصویر پسری در لباس خلبانی که در قاب روی میز کنار تلویزیون لبخند می‌زند و یک آلبوم عکس و خاطره. آلبوم عکس‌ها را ورق می‌زند و به هر صفحه خیره می‌شود. هر تصویر یک دنیا خاطره برای مادر زنده می‌کند. می‌گوید «پسرم خیلی مهربان و دلسوز بود. هر‌کاری از دستش بر می‌آمد برای خواهر و برادرهایش انجام می‌داد و آنها هم مثل پدر دوستش داشتند و بهش احترام می‌گذاشتند. بسیار هم دست و دلباز بود.

هر وقت از سفر می‌آمد همه خوشحال می‌شدند، یک بغل سوغاتی برای بچه‌ها می‌آورد.» برادر محسن حرف مادر را ادامه می‌دهد: «یادم است چند سال در خط نیویورک به لندن پرواز می‌کرد. از آمریکا و انگلیس برایمان جدیدترین کفش‌ها و لباس‌ها که آن موقع مد روز بود، سوغات می‌آورد. خیرش به همسایه هم هم می‌رسید... زمان جنگ بود و خیلی چیزها در کشور پیدا نمی‌شد. همسایه‌ای داشتیم که بیماری خاصی داشت و دارویش در ایران نبود. برادرم وقتی خبردار شد گفت «نسخه‌اش را بگیر تا دارویش را برایش بیاورم.» دارو را که باید در دمای زیر صفر و حالت فریز شده نگهداری می‌شد با کلی دردسر به ایران رساند. در جواب همسایه که اصرار داشت پول دارو را بدهد می‌گفت آدم که برای سوغاتی پول نمی‌گیرد...» 

 

  • اطلاعات فوری  /محسن رضاییان 

تولد سال ۱۳۲۹ در محله لویزان تهران 
شهادت: ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۷ درسن ۳۸ سالگی 
کاپیتان محسن رضائیان تیر ماه سال ۱۳۶۷ مسئولیت هدایت هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی ایران به شماره پرواز R۶۵۵ را برعهده داشت که چند دقیقه بعد از بلند شدن از فرودگاه بین المللی بندر عباس به مقصد دوبی مورد اصابت ۲ فروند موشک از ناو وینسنس آمریکا قرار گرفت و او به همراه ۲۹۰ خدمه و مسافر به درجه رفیع شهادت نایل آمد.  

  • اهالی، عزادار محسن بودند 

برخی مصیبت‌ها به قدری بزرگ و تلخند که گذر سالیان هم نمی‌تواند تلخی و زهرشان را کم کند. مرور خاطرات پرواز بی‌بازگشت محسن هم برای مادر دشوار است. مادر از آن روز تلخ برایمان می‌گوید:‌»آن زمان محسن همراه همسر و ۳ فرزندش در ولنجک زندگی می‌کردند. همسر محسن با بچه‌ها برای دیدار خواهرش به آلمان رفته بود.

محسن ۳ سال بود در خط دوبی – بندرعباس پرواز می‌کرد. آن روز هم ساعت ۷ صبح از خانه خارج شد که به بندرعباس و از آنجا به دوبی برود و شب برگردد. اما این پرواز، پرواز آخرش شد.» بعد از مکثی کوتاه ادامه می‌دهد:‌ «موضوع را از طریق پسر بزرگم که در نیروی دریایی کار می‌کرد باخبر شدیم، باور نمی‌کردیم که محسن برای همیشه رفته است. پیکر برخی از مسافران هواپیما پیدا شد اما چون یک موشک به کابین خلبان خورده بود، پیکر محسن هیچ‌وقت پیدا نشد. برای همین یک جورهایی امیدوار بودیم نجات پیدا کرده باشد و روزی برگردد اما برنگشت. جایش خیلی در خانه و محله خالی است.»

در حالی که مرور خاطرات آن روز تلخ چشمانش را نمناک کرده، می‌گوید:‌ «آن روزها تلخ‌ترین روزهای زندگی‌مان بود. اهالی محله دسته دسته برای تسلی به خانه‌مان می‌آمدند. در و همسایه و اهالی محله همه عزادار محسن بودند برای پسرم تشییع جنازه باشکوهی گرفتند، با وجودی که خلیج‌فارس خانه ابدی محسن شد برایش یک مزار در آرامستان لویزان درست کردند. هر وقت دلم هوای پسرم را می‌کند سر مزارش می‌روم.» از بچه‌های محسن می‌پرسیم که می‌گوید: «آنها بعد از شهادت محسن در آلمان ماندند. دختر بزرگش قاضی و دیگری وکیل شده، پسرش هم مهندس است. نوه‌هایم با ما ارتباط خوبی دارند و هر چند سال یکبار به دیدارمان می‌آیند. این ۲ سال به خاطر کرونا نیامدند.» 

  • کوچه شهید رضاییان

خانه پدری شهید رضاییان در محله مبارک‌آباد منطقه چهار، جایی نزدیک میدان حسین‌آباد است.
 شهرداری چند سال قبل نام این کوچه را به شهید «محسن رضاییان» نامگذاری کرد.  


 

این خبر را به اشتراک بگذارید