ولادیمیر ناباکوف
ناگهان همه دنیا تاریک شد، انگار کسی کلیدی را زده باشد و در این تاریکی فقط یک نقطه روشن بماند، یک شگفتی نو رسیده، یک جزیره نورانی که مقدر بود تمام زندگیاش در آن خلاصه شود. سعادتی که آونگ وار به آن آویزان شده بود، به سکون رسید. آن روز ماه آوریل برای همیشه منجمد شد، حال آنکه در یک جای دیگر، جابهجایی فصلها، بهار شهر، تابستان روستا، در پهنه دیگری ادامه داشت...
بوک مارک/ دفاع لوژین
در همینه زمینه :