مصطفی رحماندوست، شاعر نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان از اهمیت داستان در روزهای سخت میگوید
هیچ داستانی خالی از امیدواری نیست
نیلوفر ذوالفقاری
شاعری که در سالهای طولانی فعالیت ادبی خود، صدها اثر برای کودکان و نوجوانان نوشته، میگوید که در روزگار کرونایی موفق نشده چیزی برای بچهها بنویسد و معتقد است تنها رسالت داستان و شعر در چنین روزهایی برای بچهها، امیدوار کردن آنهاست. مصطفی رحماندوست نامی آشنا برای همه ماست، از همان روزها که «صد دانه یاقوت» را در دبستان خواندیم تا حالا که چند نسل از کودکان، کتابهای این شاعر و نویسنده را ورق میزنند، دغدغه رحماندوست همیشه نوشتن برای بچهها بوده است. رحماندوست معتقد است در همه داستانهای دنیا میتوان ردپای امیدواری را پیدا کرد و قصهها به ما میگویند هیچ تلخیای ماندگار نیست. با شاعر «صد دانه یاقوت» در آستانه روز ملی ادبیات کودک و نوجوان، از نوشتن برای بچهها و زندگی در روزگار کرونایی گفتوگو کردهایم.
بهنظر شما ادبیات و داستان در این دو سال اخیر که درگیر کرونا هستیم، چه نقشی توانسته در زندگی ما ایفا کند؟
کمترینش این است که با خواندن رمانها و داستانهایی که اوضاع مشابهی را روایت کردهاند، مانند رمان «طاعون» آلبر کامو، میتوانیم به این نتیجه برسیم که این روزها هم میگذرد و همیشگی نیست. ادبیات پر از روایت فراز و فرودهایی است که بر سر مردم دنیا آمده و خواندن داستان کمک میکند روزگاران متفاوت را بشناسیم.
نویسندگان و شاعران از شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی، چه تأثیری میپذیرند؟
متأسفانه در جامعه ما اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنقدر نامناسب است که این موضوعات چندان دغدغه اهل ادبیات نیست. اما به هر حال نویسنده و شاعر از جامعه جدا نیست و ردپای اتفاقات در آثارش دیده خواهد شد.
بهنظرتان کرونا ردپایی بر آثار ادبی بر جا خواهد گذاشت؟
اگر نویسندگان بخواهند، حتما ردپایی از این روزها بر آثارشان باقی خواهد ماند. اتفاق به این بزرگی که در همه جهان بر جنبههای مختلف زندگی مردم تأثیر گذاشته، حتما در ادبیات هم مؤثر خواهد بود. بهنظر من تأثیرگذاری کرونا، هم تلخ بود و هم شیرین. بخش شیرین آن در این نکته بود که همه مدعیان در دنیا، از دانشمندان تا ثروتمندان متوجه شدند آنقدر که تصور میکنند قدرت ندارند. همه به یک اندازه در معرض آسیب قرار گرفتند.
در دورههای مشابه مانند زمان جنگ تحمیلی، آثار ادبی چه تغییری پیدا کرد؟
بهنظرم در آن دوره در تولید آثار ادبی چندان موفق نبودیم. خیلی از افرادی هم که از جنگ نوشتند، آن را ندیده بودند. در نتیجه آنچه نوشتند واقعیت نبود و اگر در جنگ حضور داشتند و مینوشتند، اتفاق دیگری میافتاد. اما روزگار کرونایی متفاوت است و همه افراد را درگیر خود کرده است. اگر در روزهای ابتدایی ورود کرونا، تنها چند عدد درباره آن میشنیدیم، کمکم بیشتر ما درگیر آن شدیم و کرونا به ما نزدیک شد. این شرایط خیلی بیشتر شبیه زندگی واقعی است و کسی که بخواهد رمان و داستانی در این زمینه بنویسد، خودش زندگی در شرایط کرونایی را از نزدیک لمس کرده است.
نویسندگان در چنین شرایطی باید چه ملاحظاتی را موقع نوشتن درنظر بگیرند؟
حقیقت این است که من در این مدت، خودم نتوانستم چیزی بنویسم. سعی کردم برای بچهها بنویسم اما موفق نشدم.
چرا نتوانستید در این دوره چیزی بنویسید؟
بهنظرم این موضوع بچگانه نیست و به دنیای بزرگسالان ربط دارد. ما در ادبیات فقط میتوانیم به بچهها امید به زندگی دهیم و همین. اما بزرگسالان باید همزمان در چندین جبهه بجنگند، خانواده را امیدوار و برای تامین نیازهای اقتصادی کوشش کنند. به همین دلیل شاید بزرگسالان را بهتر بتوان توجیه کرد. با بچهها صحبت کردم تا ببینم کرونا را چطور میبینند؟ بهنظرم از آن بخش تعطیل شدن مدرسهها چندان هم بدشان نیامده بود و کرونا برایشان به آن اندازه که برای بزرگترها هست، بزرگ نبود.
بهنظر شما در این دوره و با فراغتی که بچهها برای مطالعه بیشتر پیدا کردهاند، رفتن سراغ چه آثار ادبی برایشان مفیدتر و بهتر است؟
مطمئن نیستم که بتوان آثار ویژهای را برای این دوران توصیه کرد. اما این را میدانم که بچهها این روزها هر اثری را، بهخصوص اگر در کنار خانواده بخوانند، عالی خواهد بود. مهم این است که خانواده در این روند مطالعه شرکت داشته باشد و همزمان خودش هم از کتاب خواندن لذت ببرد.
خودتان این روزها بیشتر نوشتید یا خواندید؟
من کارم این است که پشت میز بنشینم، بهطور مرتب بنویسم و بخوانم. بنابراین شرایطم آنچنان متحول نشد. اما به هر حال وضعیت برگزاری کلاسها تغییر کرد، خیلی کارها به شکل آنلاین انجام شد و خواهناخواه به میزان زیادی در سبک زندگی ما تأثیر داشت. در روزهای کرونایی من جز اینکه در دفترم بنشینم، بنویسم و بخوانم، کار دیگری نداشتم.
برای شخص شما، این شرایط تجربهنشده چه دستاورد شخصیای به همراه داشت؟
اگر به من نخندید، من به همه اطرافیان و دوستانم گفتم که اگر کرونا مرا برد، گریه و زاری نکنید و شاد باشید، چون خیلی خوشحالم که یک نیرو توانست همه مدعیان قدرت را شکست دهد. اما امیدوارم اراده انسان بتواند بر بخش بیماری و مرگ این نیرو غلبه کند، شاید در نهایت به این نقطه برسیم که باید هوای همدیگر را بیشتر داشته باشیم.
ارتباط شما با بچهها، بعد از تعطیلی کلاسها و کارگاههای حضوری همچنان برقرار است؟
ارتباط من با بچهها در این دوران به شکل آنلاین برقرار ماند و اتفاقا شکل زیبایی پیدا کرد. توانستم برای آنها شعر بخوانم و قصه بگویم. اگر قبلا یک جلسه شعر را با 20نفر برگزار میکردیم، حالا هر جلسه با حدود 80نفر تشکیل میشود. خیلی از بچهها که در شهرهای دور سکونت دارند، آرزو داشتند سر کلاسهای شعر و قصه حضور داشته باشند اما این امکان برایشان فراهم نبود، اما حالا فاصلهها از میان برداشته شده است.
شما در این روزها سراغ مطالعه چه آثاری رفتید؟
من آنقدر گرفتار مطالعات ویژه شغلی خودم هستم که چندان فرصتی برای مطالعه دلی ندارم و زمانم را به کارهای پژوهشی اختصاص میدهم. اما اگر فرصت داشتم، دوست داشتم رمان بخوانم. بهنظرم رمان و داستان، عین زندگی و امید است. هیچ داستانی نیست که در آن ردپای امید دیده نشود و همه رمانها به ما میگویند که بگذرد این روزگار تلختر از زهر.
یک روز در تقویم برای ادبیات کودک و نوجوان
شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز 18تیرماه را در تقویم روز ملی ادبیات کودک و نوجوان ثبت کرده است. این روز مصادف است با سالروز درگذشت نویسنده نامداری که توانست در زندگی پرثمر خود، عنوان «پرتیراژترین نویسنده کودک و نوجوان» را از آنِ خود کند. با یکی از نخستین و معروفترین آثار این نویسنده یعنی «قصههای خوب برای بچههای خوب»، چند نسل کودکی کردند و بزرگ شدند. مهدی آذریزدی از پیشتازان داستاننویسی کودک و نوجوان در کشور است و «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» لقب گرفته است. دریافت جایزه یونسکو و همچنین 3اثر برگزیده سال از سوی شورای کتاب کودک، ازجمله افتخارات این نویسنده فقید است.
فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن
ناشر: منادی تربیت 588صفحه
کتاب «فوت کوزهگری...» را میتوان «فرهنگ ضربالمثلهای ایرانی برای نوجوانان» نامید. این کتاب یکی از پرمخاطبترین کتابهای کودک و نوجوان است و وجه تمایز آن با کتابهای مشابه، زبان گویا و سلیس آن و ارائه داستانها و ریشههای ضربالمثلها برای بهتر بهخاطر سپردن مثلهای ایرانی است.
پنج تا انگشت بودند که...
ناشر: پیدایش 12صفحه
شعرقصههای این اثر، بهصورت ترانه و در مورد غذاها، بازیها، مراسم و شغلهاست. در هر کتاب پنج قصه به شکل ترانه بازگو شده که محور آنها بازیهای کودکانه است. این مجموعه فرصتی را فراهم میکند تا کودکان علاوه بر بازی با والدین، با محیط اطرافشان بیشتر آشنا شوند.
بیست افسانه ایرانی
ناشر: افق
124صفحه
این کتاب، مجموعه «بیست افسانه ایرانی» به انتخاب و روایت مصطفی رحماندوست است، مانند فیل و فنجان، موش دم بریده، شکار آهویی که سر نداشت، مهرک و کلاغ و... رحماندوست بعضی از افسانهها را با نثر آهنگین روایت کرده و بعضی دیگر را در قالب قصه منظوم ریخته است.