محمدمهدی بیگلری
شغل من کتابفروشی است. یعنی از صبح میآیم کتابهایی را که نویسندهها نوشتهاند به مشتریانم میفروشم. شغل بعضی از مشتریان من با کتاب ارتباط مستقیمی دارد؛ مثل نویسندهها که باید زیاد کتاب بخوانند یا پژوهشگرها که کتاب از لوازم اصلی شغلیشان است یا کارگردانها و بازیگرها که شغلشان وابسته به کتاب است.
بعضیها هم از روی علاقه و تفریح یا برای درک تجربه وسیعتری از جهان، کتاب میخرند و به شغلشان ارتباط مستقیمی ندارد. گروهی نیز برای ارتقای شغلی یا موفقیت بیشتر در شغلشان کتاب میخوانند. بنابراین ما دوستان زیادی از مشاغل مختلف داریم. ازجمله دوستانی که شغلشان نویسندگی است و همینطور دوستانی که فوتبالیست هستند؛ نهتنها خودشان که هوادارانشان هم مشتری ما هستند. در روزهای گذشته که زدوخورد نویسندهها با فوتبالیستها و خندوانه بالا گرفت من بهعنوان کتابفروش نگران شدم که کار به زدوخورد هوادارها نکشد و حالا هم که این متن را مینویسم گمان میکنم موج ناراحتیها فروکش کرده و میتوان کمی حرف غیرخشمگینانه زد. ماجرا از آنجا شروع شد که یک فوتبالیست به نویسندهها گفته بیکار؛ بیکاری، توهین نیست، توصیف جامعهای است که در آن زندگی میکنیم. نه به این خاطر که رامبد جوان به بیکاری نویسندهها خندید؛ خندیدن اشتغال اجباری بشر است. نه به این دلیل که خاطرهسازترین فوتبالیست ایران اسم نویسندهها را نمیداند؛ نویسندههای زیادی هم هستند که اسم فوتبالیستها را نمیدانند و اتفاقا این موضوع را مایه مباهات شغلیشان هم قلمداد میکنند. البته در تعجبم خداداد که ازقضا باهوش هم هست چرا عادل فردوسیپور را نگفت که شغل دومش مترجمی است. شاید اصلا بحث به اینجاها هم نمیکشید.
نمیخواهم وارد این چالش بشوم که نویسنده کیست، چون این تعریف میان خیلی از نویسندهها هم بهدرستی مشخص نیست. اما از بعضی نویسندهها توقع نداشتم چنین موضع بگیرند. از فیروز کریمی و رامبد جوان توقع داشتم، چون سبک شوخیها و برنامهسازیشان همیشه همین بوده و با همین مدل شوخیها بوده که مورد پذیرش مخاطبشان قرار گرفتهاند اما از نویسندهها توقع نداشتم، چراکه نویسندهها مدعی منش نویسندگی و رفتارهای متینتر هستند. ظرفیت نویسنده یا کسی که واقعا کتابخوان است قرار بود بیشتر از این حرفها باشد. من بهعنوان کتابفروش زمانی که خندوانه مسابقه کتابخوانی میگذاشت و کتاب هدیه میداد و از نویسندهها دعوت میکرد، خوشحال میشدم اما همان موقع وقتی که با نیت ترویج مطالعه با شوخیهایش برچسب کتابنخوان بودن به جامعه میزد برآشفته میشدم و توقع داشتم نویسندهها همان موقع به او اعتراض کنند که نکردند.
اما من از هواداران فوتبال و هواداران کتاب که هر روز چشم در چشمشان بودم خجالت میکشیدم. من با همه آنها دوستم؛ چه اسم نویسندهها را ندانند و چه اسم فوتبالیستها را بدانند. به قول نویسنده فقید، دکتر علی شیخالاسلامی که همین چند روز پیش از دستشان دادیم وقتی از دست بچههایش عصبانی میشد میگفت: فرزند آدمی نیاز به تربیت دارد.
شنبه 1 خرداد 1400
کد مطلب :
131253
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkoAk
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved