• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
پنج شنبه 30 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 131109
+
-

بی‌خبر از نتیجه

احمدرضا احمدی در سالروز تولد 82سالگی‌اش از شعر و نقاشی می‌گوید

یادبود
بی‌خبر از نتیجه

مرتضی کاردر- روزنامه‌نگار

سی‌ام اردیبهشت روزی است که بسیاری از دوستداران شعر این روز را گرامی می‌دارند؛ زادروز احمدرضا احمدی یکی از بزرگ‌ترین شاعران زنده معاصر؛ شاعری که در دهه 40آغازگر موج نو شعر فارسی بوده و 60 سال است بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر راه خود را ادامه داده است.
سالی که گذشت سال دشواری برای احمدرضا احمدی بود. او سال‌هاست که با بیماری‌های گوناگون دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. سال گذشته سکته‌ای دیگر عارض وجود او شد، اما مثل همیشه خیلی زود برخاست و کار خود را ادامه داد. هنر احمدرضا احمدی ادامه دادن در هر شرایطی است. در آستانه 82سالگی آقای شاعر سراغ او رفته‌ و جویای احوالش شده‌ایم.

تابستان، خوشه انگور
احمدرضا احمدی مثل همیشه سرشار از انگیزه و نشاط است. «سال گذشته 5مجموعه شعر منتشر کرده‌ام. الان هم یک مجموعه آماده چاپ دارم که مشغول غلط‌گیری‌ام. اگر کمردرد و دردهای دیگر بگذارد به‌زودی غلط‌گیری و بازبینی نهایی کتاب را انجام می‌دهم و کتاب را به ناشر می‌سپارم.» در سال‌های اخیر سالی نبوده که چند مجموعه شعر از او منتشر نشود؛ «تابستان، خوشه انگور» (انتشارات خانه فرهنگ و هنر گویا) ، «جنگلی می‌سوزد، ما نگاه می‌کنیم» (نشر کارگاه اتفاق) و «جوانی بارانی بود، پاریس ابری، اصفهان آفتابی» (انتشارات یساولی) ازجمله آخرین دفترهای شعر اوست که در سال گذشته منتشر شده است. چنان‌که آقای شاعر گفته است دوستداران شعر او باید به‌زودی منتظر دفتر شعر تازه‌اش باشند.

خیابانی به نام احمدرضا احمدی
به‌تازگی خیابان محل سکونت احمدرضا احمدی به نام او شده است. شورای شهر تهران در جلسه 27آبان1399تصویب کرد که شماری از خیابان‌های و کوچه‌های تهران به نام شاعران شود. اکنون نام‌های شاعرانی چون طاهره صفارزاده و م‌ـ‌آزاد، مظاهر مصفا، پژمان بختیاری و... زینت‌بخش کوچه‌ها و خیابان‌ها شده است. البته نام همه کوچه‌ها به سرعت تغییر نکرد و چند ماهی طول کشید که فرایند تغییر نام‌ها انجام شود. اکنون چند هفته‌ای است که بلوار گیتی در انتهای خیابان نلسون ماندلا که محل زندگی آقای شاعر است احمدرضا احمدی نام گرفته است. مثل همیشه شوخی‌های خود را چاشنی ماجرا می‌کند؛ «حالا الان اسم سابق خیابان را که گیتی است گذاشته‌اند داخل پرانتز. همه خیال می‌کنند اسم مستعار من گیتی است.» بعد فارغ از شوخی می‌گوید: «شاید همسرم یا دخترم خوشحال باشند، اما به سن من که برسید همه‌‌چیز علی‌السویه است؛ نه شاد می‌شوم، نه غمگین. این شادی‌ها برای 20سالگی است. البته شنیده‌ام که کوچه‌هایی را به نام شاعران کرده‌اند و خوشحالم که کوچه‌ها به نام شاعران شده است.»

به نقاشی پناه بردم
در سال‌های اخیر احمدرضا احمدی در کنار شعر مشغول نقاشی بوده است. شاید پرسش بسیاری از دوستداران او باشد که چرا احمدرضا در سال‌های کهنسالی سراغ نقاشی رفته است؛ «شعر و نقاشی همزاد همند. در ایران، ما سهراب سپهری را به‌عنوان شاعر نقاش می‌شناسیم یا مثلاً منوچهر شیبانی یا منوچر یکتایی را. اما در دنیا شاعر نقاشان بسیاری داشته‌ایم. علاوه بر این، پرداختن به نقاشی یا داستان یا نمایشنامه برای من بدون تصمیم قبلی
بوده است. اما به نقاشی پناه بردم و نقاشی مرا از افسردگی نجات داد. دوست نقاشی دارم به نام ابوالفضل همتی‌آهویی. از دوره کانون با هم همکار بودیم. گفت: نمی‌خواهم تو را نقاش کنم. فقط بیا سر کلاس‌ها بنشین. مدتی به کلاس‌های او رفتم و بعد کم‌کم شروع کردم به نقاشی. با آبرنگ شروع کردم و بعد سراغ گواش رفتم. الان روی بوم کار می‌کنم. نمایشگاه اولم را که گذاشتم، آقای سمیع‌آذر آمده بود و توصیه کرد که در ابعاد بزرگ کار کنم. الان روی بوم 120 در 90کار می‌کنم. ‌صبح از ساعت 8شروع می‌کنم به نقاشی تا ظهر. خاطرم هست بهمن محصص وقتی نقاشی‌اش تمام می‌شد، سیگاری آتش می‌زد و نقاشی‌اش را نگاه می‌کرد. بعد کم و زیاد می‌کرد. من می‌گذارم 24ساعت بگذرد و کم و زیاد می‌کنم یا اگر ایرادی به ذهنم رسید، اصلاح می‌کنم. به جای اینکه به مواد‌مخدر یا الکل پناه ببرم سراغ نقاشی رفتم. نقاشی مرا از افسردگی طولانی سال‌های گذشته نجات داد.»
سال گذشته احمدرضا احمدی خبر داده بود که به‌زودی نقاشی‌های تازه‌اش را به نمایش می‌گذارد، اما شیوع کرونا همه‌‌چیز را به هم ریخت و برگزاری نمایشگاه به تعویق افتاد. الان دوباره خبر از نمایشگاه نقاشی‌هایش می‌دهد؛ «نمایشگاه بعدی‌ام قرار است 30مهر‌ماه در گالری طراحان آزاد برگزار شود؛ یعنی اول قرار بود در اردیبهشت سال گذشته برگزار شود که خورد به کرونا. اسم نمایشگاه را «بی‌خبر از نتیجه» گذاشته‌ام؛ چون وقتی شروع می‌کردم واقعاً نمی‌دانستم در انتها چه خواهد شد و نتیجه چه می‌شود.»

برای کانون
نمی‌شود با احمدرضا احمدی سخن گفت و به سال‌های فعالیت او در کانون نرسید؛ سال‌هایی که او به‌عنوان مسئول واحد موسیقی کانون مجموعه‌ای از بهترین موسیقی‌ها را برای کودکان و نوجوانان تولید کرد؛ «الان که برمی‌گردم و به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که همیشه کار کردم و وقتم را تلف نکردم؛ چه به‌عنوان شاعر و چه زمانی که در کانون بودم. در کانون سعی کردم با مجموعه‌ای از بهترین‌های موسیقی صفحه‌های خوب برای بچه‌ها تولید کنیم؛ مثلاً هوشنگ ظریف تار می‌زد، رحمت‌الله بدیعی کمانچه، خانم نیکو خردمند عنوان گوشه‌ها را می‌گفت و... . هنوز هم فکر می‌کنم بهترین مجموعه ردیف مجموعه‌ای است که آن زمان در کانون تولید شده است. پرویز کلانتری می‌گفت به کتابخانه دانشگاه برکلی رفته و دیده بود که این مجموعه آنجا موجود است.» جالب اینجاست که نیم‌قرن از تولید محصولات موسیقی کانون می‌گذرد و هنوز هم این آلبوم‌ها شنیده می‌شود. به‌تازگی وب‌سایتی به نام «برای کانون» همه آثار موسیقی کانون را یک‌جا گردآورده است.

کار می‌کنم و ادامه می‌دهم
گپ و گفت تلفنی ما مختصر است، اما آنچه احمدرضا احمدی در گفت‌و‌گوی کوتاه خود تأکید می‌کند تلاش کردن و از پا ننشستن و ادامه دادن است. «همه عمر کار کرده‌ام. طلبی از کسی ندارم و بدهکار کسی هم نیستم. کار خودم را می‌کنم. تا زمانی که می‌توانم کار می‌کنم. الان هم از 8صبح کار می‌کنم تا ظهر. بعد استراحتی می‌کنم و دوباره از 4بعدازظهر تا 8شب کار می‌کنم. راضی‌ام از کارهایی که کرده‌ام. سالم زندگی کردم. به هیچ‌چیز معتاد نشدم؛ نه سراغ الکل رفتم و نه مواد‌مخدر. خیلی از شاعران را مخدر و الکل تلف کرد و خیلی‌های دیگر را دانشکده. خوشحالم که به دانشکده ادبیات هم نرفتم.»

‌پی نوشت: 2سال پیش که به مناسبت تولد احمدرضا احمدی سراغ او رفته بودیم، محمدرضا اکبری، طراح روزنامه همشهری، مثل همیشه با قلم دیجیتال برای احمدرضا احمدی طرح کشید.  او هم طرح را بسیار دوست‌ ‌داشت. قرار بود روزی به همراه محمدرضا اکبری طرح را روی صفحه چاپ کنیم و برای ایشان ببریم. دریغ که در کارهای روزنامه گم شدیم و اکنون چند‌ماهی می‌شود که محمدرضا اکبری از میان ما رفته است.

این خبر را به اشتراک بگذارید