• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 12 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129707
+
-

زندگی‌پدیا/ چراغ‌های رنگین و بوق‌های غمگین

 مریم ساحلی

آدم‌ها سوسوی چراغ‌هایشان را که می‌بینند، می‌ایستند به تماشا. وقتی تاریکی از آسمان شره می‌کند و سیاهی پهن می‌شود روی آب، نمی‌شود چشم از فروغ چراغ‌های قرمز و سبز و زردشان برداشت.‌ انگار ستاره‌هایی رنگین در افق‌ می‌درخشند. آدم‌ها می‌توانند بنشینند روی شن‌های ساحل و با خودشان بگویند سوسوی این چراغ‌ها لابد حرفی دارد برایشان، بعد حسرت بنشیند روی دلشان که چرا در مدرسه کد مورس یادشان نداده‌اند. اینها، همان‌هایی هستند که چشم می‌گردانند که شاید روزی از روزهای خدا، دریا یک بطری بدهد دست‌شان. یک بطری با دست‌خطی از سالیان پیش که نسخه‌ای باشد برای دردهای امروز. از یاد نباید برد که در میان همین‌ها هستند آنهایی که امیدشان را از دست نمی‌دهند و به‌قدر وسع خویش در مسیر درمان دردها قدم برمی‌دارند. اینها، همان‌ها هستند که امید به بهبود اوضاع و احوال جهان دارند. اصلا نه فقط آدمی که حیوان و نبات و جماد هم بی‌این امید راه به جایی نمی‌برد. شاید همه این مرغ‌های دریایی که دور و بر کشتی‌های لنگر انداخته پرواز می‌کنند، به نگاه ملوان‌های خسته، امید می‌پاشند تا سفرهای سخت را تاب بیاورند یا نه... شاید امواجی که حوالی ساحل لمبر می‌خورند بر تن کشتی‌ها، حکایت دردهای ساحل‌نشینان را در گوش‌شان زمزمه می‌کنند و اینگونه کشتی‌ها از بداحوالی روزگار آدم‌های تنها و مبهوت ساحل‌ باخبر می‌شوند.‌ آنها حکایت تبی که ریشه می‌دواند و نفس‌هایی که تنگ می‌شوند را می‌شنوند و بعد کم‌کم می‌فهمند دلهره و هراس ناخداها و ملوان‌ها چرا افزون شده است. کسی چه می‌داند شاید کشتی‌ها اشک هم بریزند، اما ما باورداریم آنها به امید از راه رسیدن فرداهای روشن، روشنای چراغ‌های رنگین‌شان را بیش از پیش می‌کنند. ما باور داریم، وقتی طنین بوق رفتن‌شان می‌پیچد، در خیال‌شان روزی نقش بسته که بازمی‌گردند و تنهایی و رنجوری آدم‌ها به پایان رسیده است؛ هر چند این روزها خداحافظی کشتی‌ها از همیشه غمگین‌تر است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید