ماهِ ما/ مزاحمت 1- الایرج الملکی
سیداحمد بطحایی
یک ایرج ملکی در الجزیره عربی برداشته برنامه دوربین مخفی درست کرده با این ایده که الانماه رمضان است و ما در میانه ظهر در پایین میدان ساعت لندن. مجری که خانم شایستهای است میکروفن را برمیدارد میبرد وسط همان چهارراهی بیبر و بارو. رنگین پوستها را که لابد خاورمیانهای - آفریقایی هستند، خفت میکند که شما روزهاید؟ جماعت هم میگویند بله وماه رمضان است و اسعدالله ایامکم. در همین اثنا یک دست این خانم گوشی آیفون 12پرومکس است و در دست دیگر یک بطری آب معدنی نیملیتری. رو به دوست مسلمانمان میگوید اگر فقط یک قلپ از این بطری بخوری آیفون 12تقدیم شما میشود. مصاحبه شوندهها هم که الحق مسلمان سفتی هستند، میگویند برو آبجی، ما خودمان روزه داریم و این دام بر مرغ دگر نِه، که عنقا را بلند است آشیانه.
خب تا اینجا ایرج ملکی وطنی است. در ادامه کمی خلاقیت ملکیواری میآید وسط. در خلالِ اصرار آن مجری جهنمی و انکار مسلمان بهشتی، مردی با دشداشه بییقه مصری، با سلام و علیکمِ لهجهداری وارد داستان میشود. وقتی میفهمد داستان از چه قرار است میگوید آن جام و پیاله را به ما بنوشان و سیب نیم خورده را به جیبمان نِه. مرد رنگین پوست مسلمان با دیدن این صحنه میگوید تو مسلمانی و قطعا داری شوخی میکنی. مردِ دشداشهپوش، میگوید مگر با هم شوخی داریم؟ خلاصه این وسط یک جدال لفظی شدید و بعدتر حتی یقهگیری از مرد بییقه شکل میگیرد. تهش هم با دلخوری از هم جدا میشوند. دوربین مخفی ایرج ملکی الجزیره چیزی لو نمیدهد که با خنده و گل و بلبل پایانبندی کند. فرقش هم در این است حکما که لابد دارد گله و شکایت میکند که آخر اخوی، دوست، برادر، تو چه کار به آبخوردن من داری؟ در جریان باشید که آنجا خیابان ارم قم، کوچه ارگ مشهد یا محله سرتخت شهرری نیست. قلب مدرنیته اسمی و مدنیت اصطلاحی است. سؤال و چالشی که بهوجود میآید تعارض مسئولیت اجتماعی و حقوق و آزادیهای فردی آدمهاست. اینجا حقیقت چیست و حق با چهکسی رفیقتر؟ باید خاک بر دهان روزهخوار ریخت و یقه نداشتهاش را گرفت یا اینکه سر به زیر افکند و طی طریقِ خود کرد؟