
نکتههای خواندنی حجتالاسلام سرلک درباره مناجات و رابطه با خدا در هنگامه سختیها
گاهی به آسمان نگاه کن

عیسی محمدی
آدم وقتی که دلش میگیرد، وقتی که کارش گیر میافتد، وقتی که از همهچیز خسته است، دوست دارد با کسی حرف بزند. بیجهت نیست که روانشناسان میگویند 80درصد خوشبختی آدم به روابط او بازمیگردد. حالا فراتر بروید و تصور کنید که اگر کسی که با او صحبت و درددل میکنید، کاملترین و دوستداشتنیترین و نخستین و آخرین و تنها هستی مطلق باشد، آن وقت چه اتفاقی میافتد؟ موجودیتی که مانند یک دریای بزرگ و شفابخش، میتواند ناراحتیها، آلودگیها و درماندگیهای شما را رفع کند. اینجاست که مناجات و راز و نیاز با خدا زاده میشود. به بهانه فرا رسیدنماه مبارک رمضان، به گفتوگو با حجتالاسلام علی سرلک نشستهایم؛ درباره همین موضوع.
در ادبیات و فرهنگ دینی، اشاره شده که انسان وقتی که در شدائد و سختیهاست، به طرف خدا گرایش پیدا میکند و خداجوتر میشود. از سوی دیگر وقتی که در خوشی و آسایش و رفاه است، از خدا دورتر میشود. سؤالم از شما این است که در شرایط امروزه که سختیهای زیادی وجود دارد، این سختیها باعث نزدیکی بیشتر به خدا و ارتباط بیشتر با خدا میشود یا اینکه بهانهای بهدست میدهد که بندگان از خدا به بهانه همین سختیها دورتر شوند؟
اصلاً یکی از حجابهای بزرگ انسان این است که کمکم اسباب و وسایل برای او جنبه استقلالی پیدا کرده و باعث میشوند به مرور زمان از مسبالاسباب غافل شود. همین امر هم باعث میشود تا در سختیها و بلاها و اضطرارها، اسباب و وسایل از عملکرد و خواص و آثار خودشان دور شده و آنها را از دست میدهند. بهطور مثال طرف پولدار است، اما با پولش نمیتواند کاری برای زندگی و مشکلاتش کند. مثلا بیمار است اما پول نمیتواند برایش سلامتی ایجاد کند. اسباب معمولا در سختیها و بلاها هویت واقعیشان را نشان میدهند و به همین دلیل است که در بلاها و سختیها، انسانها وقتی که ناقص بودن و بیاثری اسباب را میبینند، لاجرم و ناخواسته بهسوی خدا روی میآورند.
پس به این ترتیب در سختیهای زیادی که امروزه با آن مواجهیم، باید گرایش به مناجات و خداجویی بیشتر باشد؟
در قرآن آمده است که ما انسانها را در سختی قرار میدهیم تا به تضرع و قطع امید از اسباب و وسایل برسند. در این صورت انسان تکیه به مسبالاسباب میکند. اما در این میان عارفان و کسانی که به سطح بالای خودسازی رسیدهاند، چه در خوشی و چه در شدت و سختی، حالت تضرع داشته و رو به خدا دارند و دعایشان این است که خدایا، لحظهای ما را بهخودمان وامگذار.
امروزه میبینیم که سختیها گاهی موجب ایجاد بهانه برای دوری از مناجات و خدا و رابطه با خدا شده است. آیا چنین است؟
حقیقت این است که ما آدمها وقتی که به سختی و اضطرار برسیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، نوری در دلمان ایجاد میشود که باعث توجه به خداست. در آیه 67سوره اسراء آمده است که«و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی میخوانید از یاد شما بروند، و آنگاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی میگردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.» من در بعضی از پروازهایی که داشتهام و حالا هواپیما نیم یا یک ساعتی درگیر نقص فنی شده، این حالت نورانی و معنوی را در بسیاری از مسافران دیدهام. این جور چیزها دست خودمان نیست. به قول آیتاللهالعظمی بهجت، گزیری نداریم جز اینکه به سمت خدا برویم. سختیها در واقع مانند سوزنهایی هستند که به بادکنک شرایط حبابی و اسبابی ما میشود تا به قول مولانا، به جایی برسیم که بگوییم «از سببسازیش من حیران شدم/وز سببسوزیش سرگردان شدم.» یا «دیدهای باید سبب سوراخکن/تا حجب را برکند از بیخ و بن.» ما چارهای نداریم جز اینکه در اضطرارها به یک قدرت لایتناهی و بیپایان تکیه کنیم. اما اینکه بعضی از اشخاص به بهانه سختیها و فشارها، از مسئولیتها و تعهدات و دینداریشان میگریزند، به واقع یک بهانهجویی است. مریض میشود میگوید چون مریضم نماز نمیخوانم. یا فشار اقتصادی وارد میشود، میگوید روزه نمیگیرم. اینها صرفا بهانهاند. درست مثل دانشآموزانی که باید تکلیف و مشق شب انجام بدهند اما مدام دنبال بهانهای برای فرار از آن هستند.
با مردم که روبهرو میشوید، بهنظرتان کدام مورد در آنها بیشتر است؟ یعنی بهانهجویی به واسطه مشکلات یا نزدیکتر شدن به خدا بهدلیل سختیهای زیاد...
بهنظرم که «متاع کفر و دین بیمشتری نیست/گروهی این گروهی آن پسندند.» ولی معتقدم کسانی که پای دین و دینداری میایستند در این شرایط عیار و کیفیتشان بالا میرود و آبدیده میشوند. شما به حاج قاسم سلیمانی توجه کنید. در زمان جنگ تحمیلی هم فرمانده لشکر بود ولی در سالهای اخیر و در میدان مبارزه با داعش و میادین دیگر، فوقالعاده عیارش بالاتر رفته بود و تبدیل به فردی دیگر شده بود. البته قبول دارم که به واسطه نوع کارکرد رسانهها و شبکههای مجازی و... در سطح دنیا، فضای افکار عمومی میل بیشتر به هنجارشکنی و رفتارهای هنجارشکنانه پیدا کرده است. اما این بهمعنای پایان یافتن دینداری و کنار گذاشتن آن نیست. شما پدیده پیادهروی اربعین را نگاه کنید؛ با این وسعت و شدت و خودجوشی اصلا سابقه نداشته. یا اتفاقاتی چون اعتکاف، محرم، زیارت امام رضا علیهالسلام و...
برای نزدیکی به مناجات و رابطه با خدا و گفتوگو با او، چه پیشنهادی دارید و با چه شیوهای این کار را انجام بدهیم که باعث اثر بیشتری در ما شود؟
مولوی میگوید «هیچ ترتیبی و آدابی مجوی/هرچه میخواهد دل تنگت بگوی» انسان باید منطقهای فردی و اختصاصی برای گفت و شنود با خدا تدارک ببیند. از طرف دیگر باید ریشههای این گفتوگو عمیق و دارای تفکر و تأمل باشد. مثلا دعای ابوحمزه ثمالی یا دعای افتتاح را روزی نصف صفحه، یک صفحه بخوانید. روی مضامین آن فکر کنید. این باعث میشود تا به درک بیشتری از این مضامین رسیده و دعاها و مناجاتها عاشقانهتر بشود.
اتفاقا این بحث خیلی رایج است و به نکته جالبی اشاره کردید. برداشت من این است که شما میگویید هر دو مدل باید وجود داشته باشد: هم آن مدلی که هر چه میخواهد دل تنگت بگو و هم استفاده از دعاها و مضامین و مناجاتهای رسیده از بزرگان و ائمه. درست است؟
من میگویم هر دو را با هم داشته باشید. ضمن اینکه مناجات و ادعیه وارده از ائمه اطهار علیهمالسلام، مانند شمش طلا هستند که شما با توجه به توانمندیهای روحی که دارید، میتوانید از آنها مثلا برای خودتان انگشتر یا گوشواره یا... بسازید. در نهایت اینکه ماده اصلی همان ادعیه وارده است. ولی هر دو را با هم باید داشته باشید. گاهی وقتی که رانندگی میکنید لازم دارید که با خدا مناجات کنید. حاجاسماعیل دولابی رحمهاللهعلیه، میگفت موقع خواب از زیر پتو دستهایت را به حالت گدایی دربیاور و به پیشگاه خدا بگیر. از سوی دیگر دعاهای وارده را هم باید مورد توجه قرار دهیم.
مخصوصاً با ترجمههای روانی که سالهای اخیر باب شده...
بله. ترجمههای روانی که صورت گرفته و امثال سیدمهدی شجاعی و دیگران، این مناجاتها و ادعیهها را به شکلی جذاب و خواندنی و امروزی ارائه دادهاند.
اگر جوانی به شما مراجعه کند و بخواهید که او را به سمت و سوی ارتباط عاشقانه با خدا و مناجات با خدا بکشانید، چطور او را متوجه این امر میکنید؟
بستگی دارد چهکسی باشد و در چه وضعیتی و جایگاهی؛ شاید نشود جواب کلی داد.
اتفاقا منظورم این است که جوابی کلی از شما بشنوم...
میتوانم این را بگویم که جوان، بدان که خداوند مشتاق شنیدن صدای ماست. در فرهنگ دینی داریم که اگر دعاهای شما نبود، خداوند اساسا اعتنایی به شما نمیکرد. به قول هاتف اصفهانی، «تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین/همه غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی». خداوند واقعا مشتاق شنیدن صدای بندگان خود است. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) آمده است که «خداوند در آسمان هفتم فرشتهای را قرار داده است که اسمش دعوتکننده است؛ وقتیماه رجب وارد میشود، فرشتهای که در آسمان هفتم است هر شب ازماه رجب تا به صبح ندا میدهد:«خوشا به حال ذاکرین، خوشا به حال اطاعتکنندگان» [این ملک میگوید]: خدا دارد میگوید: من همنشین کسی هستم که با من بنشیند. من اطاعت میکنم از کسی که از من اطاعت کند. هر که از من طلب غفران کند، او را میآمرزم.» آیا همین برای عاشقی کافی نیست؟