لیلی خرسند ـ روزنامهنگار
بازار کتاب، سالهاست که فهرست جدیدی از کتابها را بهخودش اضافه کرده، کتابهایی که میگویند چطور بهتر زندگی کنیم، شادتر باشیم، چطور هدفگذاری کنیم و به خواستههایمان برسیم، چطور یک شبه روند زندگیمان را تغییر بدهیم و... . با گسترش فضای مجازی بخشهایی از این کتابها هم به شکل پیامهای انگیزشی دست بهدست میچرخد؛ پیامهایی که مضمون اصلیاش مثبتاندیشی است اما واقعا میشود با خواندن کتاب، فکرهای منفی را کنار گذاشت؟ محمد حیدرپور، جامعهشناس در گفتوگو با همشهری در اینباره صحبت میکند.
کتابهای زیادی هستند که درباره مثبتاندیشی نوشته شدهاند و تبلیغات گستردهای هم خواندن این کتابها را برای بهتر شدن زندگی توصیه میکنند. خواندن کتاب چقدر میتواند روی افراد جامعهای که درگیر فشارهای اقتصادی و دیگر مسائل هستند، تأثیرگذار باشد؟ و میشود با خواندان یک کتاب مسیر زندگی عوض شود؟
ضرورت مثبتاندیشی در جامعه ما بسیار مبرم و حیاتی است. در این ارتباط هم کتابهای مختلفی وجود دارد اما مسئله این است، در این بحث، آموزش خانواده در اولویت است. تأثیر آموزش از سن بحرانی، سن کودکی و نوجوانی آغاز میشود و به همین دلیل ایجاد انگیزش از طریق آموزش در خانواده بسیار مهم است. در مرحله بعدی، مدرسه و مربیان هستند که میتوانند تأثیرگذار باشند و بعد از این دو، رسانهها. منظور از رسانهها شبکههای تلویزیونی و کتاب است. کتاب، رسانه خیلی مهمی است و مطالعه کتابهای انگیزشی میتواند مفید واقع شود. دانشمندان اجتماعی چه درعلم مدیریت، چه در علم روانشناسی و چه در علم جامعهشناسی ایدههایی در این حیطه دارند که میتواند تأثیرگذار باشند. من بهعنوان یک جامعهشناس به قضیه مثبتاندیشی نگاه میکنم؛ در جامعهشناسی مکتبی وجود دارد بهنام جامعهشناسی وجودی. دیدگاهی در این مکتب وجود دارد که میگوید انسانها تواناییهای بسیاری دارند. این دیدگاه همان نگاه مثبتاندیشی است؛ انسانها میتوانند به خیلی از چیزهایی که میخواهند، برسند. میزان اعتقاد به این توانمندی میتواند انسان را به جلو هل بدهد. یکی از اندیشمندان این مکتب، ژان پل سارتر جملهای دارد که میگوید اگر شخص مفلوج قهرمان دو نشود، مقصر خودش است. ما چندین سال پیش در آفریقای جنوبی شخصی را داشتیم که با پای مصنوعی توانست قهرمان دو شود. یا همین چند شب پیش این خبر منتشر شد که شخصی ویلچرنشین از یک برجی بالا رفته. این یعنی مثبتاندیشی، یعنی ما میتوانیم بر بسیاری از موانع فائق بیاییم. اما چطور انسان به این دیدگاه میرسد؟ با آموزش است. آموزش چطور میسر میشود؟ از طریق خانواده، مدرسه و رسانهها و با مطالعه کتابهایی که در این زمینه وجود دارد.
شما این کتابها را دیدهاید و خواندشان را توصیه میکنید؟
کتابهای زیادی داریم که یا ترجمه شدهاند یا نویسندگان خودمان نوشتهاند. یکی از این کتابها «قدرت رهبری مثبتاندیش» است، کتابهای خوب دیگری هم هستند. اما باید به این نکته دقت کنیم که هدفگذاریهای ما در زندگی، باید توجه به توانمندیهایمان باشد. کسی که از لحاظ فیزیکی هیچ ارتباطی با وزنهبرداری ندارد، نمیتواند قهرمان وزنهبرداری شود اما میتواند با توجه به توانمندیهای خودش مشاوره بگیرد و در مسیر دیگری موفق شود. حتی میتوانیم برای افراد هدفهای اجتماعی تعریف کنیم. بعضی از افراد ایدههایی را مطرح میکنند که رهگشا هستند. مثلا نخبههای کارآفرین مثبتاندیش بودهاند، برای خودشان هدف تعریف کردهاند و برای رسیدن به این هدف تلاش کردهاند و با شکستهای اولیه ناامید نشدهاند.
کتابهایی که هستند و بهدست مخاطبان میرسد، تأثیرگذارند یا اینکه باید با ارائه این کتابها و مدل آموزش مثبتاندیشی با مدیریت بهتری انجام شود؟
در هر حیطهای بعضی از افراد مطالبی مینویسند که صحت و سقم علمی ندارد. مثلا مینویسند با نگاه مثبتاندیش به هر هدفی که داری میتوانی برسی، این واقعیت است؟ نه. این حرف با توجه به ساختار اجتماعی و ساختار فرهنگی جامعهای که فرد در آن زندگی میکند، زده شده؟ نقدی که میشود به این کتابها کرد، این است که نویسندهها مسائل اجتماعی، ساختارهای فرهنگی و پیشینههای تاریخی جامعه را درنظر نمیگیرند. این ضعف است. خوشبینی مفرط در فرد ایجاد کردن، نگاه علمی نیست. در ایجاد واقعیتهای اجتماعی دو عامل سهیم هستند؛ یکی عاملیت انسانی و دیگری ساختار اجتماعی، فرهنگی و تاریخی جامعه. واقعیتهای اجتماعی با بازیگری هر دو شکل میگیرد. اینطوری نیست که ما فقط بگوییم عاملان انسانی هر چه اراده کنند، همان میشود. این نگاه خوشبینانه مفرط است. کتابهایی که در زمینه مثبتاندیشی وجود دارد، مسائل دیگر را درنظر نمیگیرند و به همین دلیل از دیدگاه واقعبینی دور میشوند. در فضای مجازی هم پیامهایی درباره مثبتاندیشی وجود دارد اما با خواندن پیام کوتاه در فضای مجازی نمیشود، تحرک ایجاد کرد. انسان با مطالعه عمیق میتواند، در خودش تغییر ایجاد کند، آن هم با مطالعه مطالبی که پایههای علمی قوی دارد. الان میبنیم که بعضیها جلسه سخنرانی میگذارند و ادعا میکنند ما میتوانیم زندگی شما را متحول کنیم. مگر میشود، اینها دکان باز کردهاند و تصورشان این است که فقط با عاملیت انسانی میتوانند شگفتی بسازند. یک آموزش برای اینکه تأثیرگذار باشد، به زمان نیاز دارد. نوع آموزش هم در هر سنی متفاوت است.
همین سن مسئله است. کسی که 30سال شاد زندگی نکرده، برای داشتن نگاه مثبت به زندگی هم آموزش ندیده، چطور میتواند با خواندن یک یا چند کتاب نگاهش به زندگی را عوض کند؟
هر کاری را که در زمان خودش انجام ندهیم، سخت میشود. کسی را که در دوران کودکی با انواع دلواپسیها، نگرانی، یاس و بدبینیها بزرگ شده، سخت میشود تغییر داد و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با خواندن یک کتاب متحول شود. کار باید پایهای انجام شود ولی نباید ناامید شد. این افرد باید درست راهنمایی شوند و کتابهایی بخوانند که علمی است نه کتابهایی که برخی بدون درنظر گرفتن واقعیتهای اجتماع مینویسند. آموزش باید مستمر باشد و با آدمهایی که دانش لازم را دارند، بیشتر تعامل داشت تا مسیر مثبتاندیشی تأثیرگذار باشد. با خواندن یکی دو کتاب یا چند جلسه سخنرانی جهت زندگی تغییر نمیکند.
کتابهای غیرعلمی که تعدادشان زیاد است بیشتر دیده و خوانده میشوند. این کتابها تأثیر منفی نمیگذارند؟
وقتی کسی کتابی را که روی جلدش نوشته شده، با خواندن این کتاب زندگیات متحول میشود، میخواند ولی اتفاقی نمیافتد به همهچیز بدبین میشود. در ارتباط با مثبتاندیشی باید منابع علمی از منابع غیرعلمی تفکیک شوند تا افراد بتوانند به منابع درست دسترسی داشته باشند. رسانههایی مثل تلویزیون هم میتوانند تأثیرگذار باشند. در این رسانهها جامعهشناسان، روانشناسان یا اندیشمندان علم مدیریت باید درباره مثبتاندیشی صحبت کنند، اینکه آموزش در این زمینه باید چطور، در چه مدتی و چه سنی انجام شود.
کتابهایی که در زمینه مثبتاندیشی وجود دارد، مسائل دیگر را درنظر نمیگیرند و به همین دلیل از دیدگاه واقعبینی دور میشوند. در فضای مجازی هم پیامهایی درباره مثبتاندیشی وجود دارد اما با خواندن پیام کوتاه در فضای مجازی نمیشود، تحرک ایجاد کرد. انسان با مطالعه عمیق میتواند، در خودش تغییر ایجاد کند، آن هم با مطالعه مطالبی که پایههای علمی قوی دارد
مسیر زندگی با یک کتاب عوض نمیشود
گپوگفت با محمد حیدرپور، جامعهشناس درباره کتابهای مثبتاندیشی
در همینه زمینه :