شاهین امین_روزنامه نگار
شهریور1367 ماهنامه فیلم در اولین ویژهنامه فصلی خود پروندهای بر «هزاردستان» علی حاتمی تدارک دیده بود و شاه بیت آن گفتوگوهایی با علی نصیریان و زندهیاد عزتالله انتظامی؛ دو بزرگی که نشانه اعتبار و اصالت بودند. و من خواننده نوجوانی شیفته بازیگری علی نصیریان در«سربداران»، «هزار دستان» و «شیرسنگی». از صبح تا شب مجله را بلعیدم و گفتوگوی نصیریان را 2بار خواندم. بعد ازآن گفتوگو، برایم شمایل بازیگری توانا به هنرمندی توانا و فرهیخته بدل شد.
یک نیمهشب سرد پاییزی 1373. پشت صحنه «بوی پیراهن یوسف» ابراهیم حاتمیکیا. برای تهیه گزارش رفتهام، در سالهای آغازین فعالیت مطبوعاتی؛ صحنهای که علی نصیریان (دایی غفور)، نیکی کریمی(شیرین) و خود حاتمیکیا (در نقش یک جانباز تازه از سفر درمانی بازگشته) حضور دارند. جانباز، دایی غفور و شیرین را به تصور بمباران از تاکسی پیاده میکند تا در یک کانال آب پناه بگیرند و هر سه خیس و گلی هستند. بین فیلمبرداری تمام حواسم به علی نصیریان بود. مابین صحنهها، گوشهای آرام مینشیند، پتویی بر دوش و برنقش خود متمرکز است. کمتر حرف میزند. محترمانه بهگونهای رفتار میکند که کسی سراغش نرود و دیگران هم مراعات میکنند. من از یک سو بسیار مشتاقم که باب گفتوگو را با ایشان باز کنم و از سوی دیگر جرأت نمیکنم حریم استادی راکه میخواهد در عالم نقشاش باشد، بشکنم. اما دوری جایز نیست، سبکسرانه پیش میروم با ترس و تردید. استاد سرد و گرمکشیده شوق من جوان 23ساله آن روزها را درک میکند. موقر و محترم جوری رفتار میکند که نه احساس خامی کنم و نه اعتماد بهنفسم از دست برود. با خوشرویی همکلام میشود؛ به قدری که در یک پشت صحنه دشوار امکان دارد. در همین دقایق نهچندان بلند مانند یک میزبان آدابدان مهمان جوان را میپذیرد و سؤالات را پاسخ میگوید. و من احترامم به جناب نصیریان دوچندان میشود.
21بهمن 1375. سالن همایشهای بینالمللی سازمان صدا وسیما. اختتامیه جشنواره فیلم فجر. قرار است علاوه برمجری اصلی اختتامیه جشنواره، داوود رشیدی، عزتالله انتظامی و علی نصیریان هر یک بخشی از مراسم را اجرا کنند. زندهیادان داوود رشیدی و عزتالله انتظامی با همان پرسونای آشنا، بخش خود را اجرا کردند؛ یکی با طنزی ملیح و دیگری گرم.
اما علی نصیریان حکایت دیگری بود و به کلی تمام تصورات را بههم ریخت. او که خارج از فضای بازیگری همیشه بسیار آرام و باطمانینه است، هنگام اجرا مانند تمام مجریان کار کشته آنچنان صحنه را دردست میگیرد که حاضران حیرتزده میشوند؛ بجا شوخی میکند، بجا و متناسب نکته میگوید. بموقع صدایش را بالا و پایین میبرد و... او از این فرصت هم بهره میبرد تا گوشهای از تواناییهای کمتر دیدهشدهاش را به نمایش بگذارد یا شاید هم مانند یک نقش تازه میخواهد نمایشی غیرتکراری ارائه دهد.
سال1393. قرار است برای نکوداشت محمد علی کشاورز در جشنواره فیلم فجر، کتابی را در زمانی محدود (50روز) به همراه رامک صبحی آماده کنیم. گفتوگو با علی نصیریان حتما باید انجام گیرد. با اشتیاق تماس میگیرم. درحالیکه مدتهاست گفتوگو نکرده؛ بابت رفیق دیرینش کشاورز میپذیرد. در فرهنگسرای رسانه قرار میگذاریم. کنار در فرهنگسرا ایستاده بودم از دور قدمزنان با سرعت و قبراق با کلاهی بر سر و سری پایین میآید. با ذهنی بسیار منضبط و دقیق از خاطرات پنجاه و اندی سال پیش میگوید در 80سالگی؛ بیتکلف، فروتنانه و بهسادگی. دوست دارم ساعتها بپرسم و بشنوم اما حجم گفتوگو محدود است. حسرت من برای حرفهای ناگفته فراوان و شنیدن از زبان استاد.
سال1397. باز هم اختتامیه جشنواره فیلم فجر. سیمرغ بلورین نقش مکمل به علی نصیریان برای فیلم «مسخره باز» تعلق میگیرد. با احترام روی صحنه میآید. او خود که هدیه است به سینمای ایران و از هر جایزهای بالاتر، یادآوری میکند تا آن زمان سیمرغ نبرده است. از هیأت داوران تشکر میکند برای جایزه «درجه 2». میگوید سعادتمند است که در 84سالگی شانس حضور در فعالیت خلاقانه را دارد. رفتارش درس ادب است برای بسیار سینماگرانی که جشنواره فجر و مراسم پایانی آن را محل تسویهحساب، عقده گشایی، مظلومنمایی، فضلفروشی یا فخرفروشی کردهاند؛ مَنشی که متمایزکننده هنرمند صاحبسبک فرهیخته و اصیل بود با گندم نمایان جوفروش.
....و درآخر.کارنامه عالیجناب علی نصیریان آنقدر پربار است که این امکان را به هر نویسندهای میدهد که درباره آن مطول بنویسد. اما من که از نوجوانی شیفته شمایل او بودم دوست داشتم چند مواجهه مستقیم و غیرمستقیم خود را با آن بزرگ بنویسم.
علی نصیریان نمونه کاملی از نمایشگران بزرگ جهان در عرصه بازیگری ایران است؛ از آن دست نمایشگرانی که میتوانند نقشهای متفاوت را درخشان و باورپذیر ایفا کنند؛ آنهایی که نقش را ابتدا در خود درونی میکنند و سپس شخصیتی یگانه و غیرتکراری را روی صحنه یا قاب دوربین جان میدهند.
علی نصیریان هم از این تیره کمیاب است؛ مانند الک گینس، آنتونی هاپکینز، دانیل دی لوییس و...؛ کسی که هم میتواند نقش «آقای هالو» را تجسم ببخشد و هم در قامت استوار ستارخان و علییار شیرسنگی قرار گیرد؛ بزرگی که هم میتواند پدر دل سوخته و چشم انتظار بوی پیراهن یوسف باشد و هم پدرخوانده بیرحم و بیبدیل «شهرزاد». بازیگری که هم میتواند چهره چند رنگ و مکار قاضی شارع را با جلوهگری تصویر کند، هم قادر است آرام و کمحرف شخصیت ابوالفتح هزار دستان را عینیت ببخشد. آنقدر نقشهای متفاوت، متضاد و درخشان دارد که اگر نگوییم غیرتکراری حتما از غیرتکراریترین بازیگران ایران است.
تولدتان بر ما مبارک آقای علی نصیریان. تولدتان مبارک عالیجناب فرهنگ و هنر ایران.
سه شنبه 14 بهمن 1399
کد مطلب :
123517
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/Dk73Y
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved