بدون تاریخ، بدون امضا
سینمای ایران در دهه90 تغییر نسل داد، دومین اسکارش را گرفت و با کمدیهایش گیشه را فتح کرد
سعید مروتی
سینمای ایران دهه90 را با التهاب و حاشیه و جنجال آغاز کرد. درگیریهای جناحهای سیاسی، دامنگیر سینمای ایران هم شد تا سینماگران ۲سال پایانی دولت احمدینژاد را با انبوهی حاشیه و جنجال پشتسر بگذارند. خانه سینما توسط وزارت ارشاد منحل شد. احمدینژاد خیلی دوست داشت قبل از پایان ماموریت دولتش، خانه سینما را بازگشایی کند که این اتفاق با مقاومت جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی رخ نداد. تا پایان دولت احمدینژاد، مسعود دهنمکی موفقترین کارگردان سینمای ایران در گیشه بود. «اخراجیها 3» پرتماشاگرترین فیلم سال90و «رسوایی» پرتماشاگرترین فیلم سال92 شدند. البته مقایسه تعداد مخاطبان نشان میداد که سکه اقبال دهنمکی در حال کمرنگشدن است(2میلیون و 200هزار تماشاگر اخراجیها 3در برابر نزدیک به یک میلیون مخاطب «رسوایی»). بحران تعطیلی خانه سینما روی دیگر سکهاش را در تحریم فیلمهای ایرانی توسط حوزه هنری نشان داد. با تغییر دولت، حسن روحانی به آسانترین وعدهاش عمل کرد و خانه سینما در 21شهریور92 بازگشایی شد. با روی کارآمدن دولت روحانی بهنظر میرسید سینمای ایران سرانجام رنگ آرامش را بهخود خواهد دید. عدهای انتظار بازگشت به سینمای عصر اصلاحات را داشتند ولی خیلی زود مشخص شد که از دولت اعتدال نباید خیلی انتظار داشت و مدیریت محافظهکار فرهنگی، برای سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندد. ضمن اینکه در این سالها جناح مقابل آنقدر قدرت گرفته بود که میتوانست پروانه نمایش وزارت ارشاد را هم به چالش بگیرد. دهه90، دهه حکمرانی سرمایههای کلان بر سینما بود؛ دهه پردیسهای مدرن، اسپانسرها و نهادهای تازهنفسی که با خود مناسبات تازهای را به همراه آوردند. دهه عبور از نگاتیو و ورود به عصر دیجیتال. دههای که پرتماشاگرترین فیلمهای سال یا فیلم کودک بودند («کلاه قرمزی و بچه ننه» و «شهر موشهای 2») یا کمدی («من سالوادور هستم»، «نهنگ عنبر2»، «هزار پا» و «مطرب»). تنها استثنا فیلم «محمد رسولالله» مجیدی بود که کل اکران سال94 را تحتالشعاع خود قرار داد و با بیشترین سالن و اکران طولانی مدت، پرفروشترین فیلم سال شد. در میانههای دهه90، فرهادی دومین اسکارش را هم برای «فروشنده» گرفت؛ اسکاری که بیشتر از بغض ترامپ بود تا حب فیلم فرهادی. در این دهه، فیلمسازان دهه شصتی به پایان خط رسیدند و میدان را یکسره به جوانها سپردند. سینمای ایران تغییر نسل داد و رضا درمیشیان، محمد حسین مهدویان و سعید روستایی از راه رسیدند و در کانون توجه عمومی قرار گرفتند. بازخوانی دهه60، تم محبوب سینمای ایران در دهه90 بود؛ از کمدیهایی چون سری نهنگ عنبر و هزار پا گرفته تا محصولات ایدئولوژیکی مثل ماجرای نیمروز یک و دو. دهه90 سرمایههای مشکوک بر سینمای ایران تسلطی غریب یافت و بخش خصوصی را در سیطره خود گرفت؛ دههای که با افول نهادهای سنتی چون حوزه هنری، سازمان اوج از راه رسید و تولیدات استراتژیک سینمای ایران را عرضه کرد. در انتهای این دهه، کرونا سینمای ایران را هم مثل همه شئون زندگی تحتتأثیر قرار داد. سینماها در بیشتر ماههای سال پایانی دهه90 یا تعطیل بودند و یا با تعطیلی فرق چندانی نداشتند. اکران آنلاین گزینه از سر ناچاری بود و همراهی با جریانی که از سالها قبل در سراسر دنیا به راه افتاده بود ولی سینمای ایران قبل از کرونا دلیلی برای همراهی با آن نمییافت. پایان قرن برای سینمای ایران، پایان یک دوران از نمایش عمومی هم بود. در یک فضای آخرالزمانی سینمای ایران با بیم و امید به استقبال قرن تازه میرود؛ با چشماندازی که در هیچ زمانی به اندازه امروز، مهآلود و مبهم نبوده است. سینمایی که در دهه90 اغلب بدون تاریخ و بدون امضا دنبال جذب سرمایه تولید رفت و سنت فروختن در گیشه را به مرور کنار گذاشت و به شکل عجیبی راه بقایش را پیدا کرد در آستانه قرن تازه، مستأصلتر از همیشه بهنظر میرسد.