فریبا بخشایش- سایکل توریست
دوچرخه قبل از اینکه وسیله حمل و نقل یا تردد باشد، یک وسیله دوست داشتنی است که تا عاشقش نباشید نمیتوانید سوارش بشوید و رکاب بزنید. از زمانی که به یاد دارم دوچرخه سواری کردهام. در دوران کودکی برایم تفریح و سرگرمی بود و نوجوانی و جوانی هم ورزش مفرح محسوب می شد و همچنان که بزرگتر میشدم دوچرخه هم برایم جذاب تر میشد تا جایی که به یک وسیله دوستداشتنی و جدایی ناپذیر تبدیل شد. امروز علاوه بر تهران در شهرها و استانهای دیگر و حتی کشورهای دیگر با دوچرخه میروم و برایم بسیار لذت بخش است. با توجه به اینکه سالهای مدیدی است دوچرخهسواری میکنم، شاهد فراهم شدن بستر دوچرخه سواری در پایتخت بوده و هستم و این تحولات را حس میکنم. به حق مسیرهای خوبی برای دوچرخه سواری احداث شده و فرهنگ استفاده از این وسیله نقلیه پاک هم تا حدود زیادی میان شهروندان نهادینه شده است. در مقایسه با سالهای اخیر زن و مرد، پیر و جوان، همه و همه به راحتی میتوانند در معابر رکاب بزنند. حال نکته مهم که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته اما اهمیت زیادی در حوزه دوچرخه سواری دارد،گسستگی زیرساختهاست. به این معنا که ارتباط مناسبی بین دوچرخه و ناوگان حمل و نقل عمومی وجود ندارد. کسانی که از دوچرخه استفاده میکنند در برخی از نقاط مجبورند با استفاده از اتوبوس و مترو به مسیر خود ادامه دهند و به دلیل نبود امکانات لازم برای حضور با دوچرخه در وسایل حمل و نقل عمومی، دچار مشکل می شوند. احداث مسیر دوچرخه لازم و ضروری است اما کافی نیست و این اقدامات زمانی میتواند ما را به نتایج مطلوب در استفاده از وسیله حمل و نقل پاک برساند که بتوانیم پیوستگی میان همه مدهای حمل و نقل فراهم کنیم. شاید استفاده از دوچرخههای اشتراکی این مشکل را نداشته باشند اما باید پیش بینی کرد که بخشی هر چند محدود از دوچرخه شخصی استفاده میکنند و قطعاً ایجاد این پیوستگی ضرورت دارد.
گسستگی میان مدهای حمل و نقلی
در همینه زمینه :