سال اخراجیها
بیش از 2میلیون نفر به تماشای نخستین فیلم دهنمکی شتافتند
سعید مروتی
میزان استقبال تماشاگران از فیلم «اخراجیها» در روزهای پایانی سال85، تکلیف اکران بهار86 را روشن کرده بود. سال86 سال «اخراجیها» بود. سردبیر نشریاتی چون جبهه و شلمچه در نخستین فیلمش نشان داد قاعده بازی را بلد است. از انبوه بازیگران محبوب (عبدی، حیایی، شریفینیا و...) و امکان شوخی با مضامینی که جزو خطوط قرمز محسوب میشد، بهعنوان دلایل موفقیت اخراجیها نام برده میشود. دلیل اصلی اما انطباق حالوهوای سازنده اخراجیها با روحیه جمعی و فضای اجتماعی پس از روی کار آمدن احمدینژاد بود. فیلم در اوج فروش بود که نسخه قاچاقش به بازار آمد وگرنه رکوردها را جابهجا میکرد. (کاری که اخراجیهای2 انجامش داد.) مهمترین رقیب اخراجیها میتوانست «سنتوری» مهرجویی باشد؛ فیلمی که واکنشهای پرشور تماشاگران جشنواره بیستوپنجم، میتوانست مقدمهای بر موفقیت تجاری گستردهاش باشد. سنتوری با جرح و تعدیلهایی پروانه نمایش گرفت. بیلبوردهایش در سطح شهر نصب شد ولی در آستانه اکران، وزیر ارشاد شخصا توقیفش کرد. درحالیکه سازندگان فیلم در حال مذاکره برای حل مشکل سنتوری بودند و حتی بهرام رادان ترانههای محسن چاووشی را (که هنوز خوانندهای زیرزمینی بود) دوباره خواند تا سنتوری از محاق بیرون آید، نسخه قاچاق فیلم به کنار پیادهروها آمد. سال86 سال اوج گرفتن پدیده قاچاق فیلمهای سینمایی بود؛ فیلمهایی که به سهولت و به سرعت بیرون میآمدند؛ مثلا در روز اول اکران «اگه میتونی منو بگیر» سیدیاش کنار سینما قدس که سینمای سرگروه فیلم بود به فروش میرسید. فیلم «نقاب» هم وقتی پس از 3سال توقیف با ممیزی فراوان روی پرده آمد، نسخه بدون سانسورش منتشر شد و نتیجه افت فروش و شکست فیلم بود. تراژدی قاچاق فیلمها به مضحکه تبدیل شدهبود. تحصن سینماگران در اعتراض به قاچاق محصولات سینمایی و مذاکره اتحادیه تهیهکنندگان با نیروی انتظامی و یافتن راهکارهای قضایی فضا را چند ماهی آرام کرد.
در سالی که اخراجیها فاتح گیشه لقب گرفته بود، «توفیق اجباری» همپای فیلم دهنمکی فروخت؛ فروشی که جایگاه محمدرضا گلزار را بهعنوان ستارهای پولساز تثبیت کرد. در این سالها هر فیلمی با بازی گلزار از گیشه سربلند بیرون میآمد (جز «گل یخ» که بازسازی ناموفق «سلطان قلبها» بود.) «خون بازی» یکی از معدود نمایندگان سینمای اجتماعی در اکران86، میتوانست مطالعهای موردی درباره معضل اعتیاد میان جوانان طبقه مرفه پایتخت باشد و در عین حال تصویری اسنادی از شهر خاکستری ارائه دهد. تغییر مدیرعامل فارابی و رفتن علیرضا رضاداد و آمدن مجید شاهحسینی، نشانهای از تغییرات مطلوب وزیر ارشاد در حوزه مدیریت سینمای ایران بود. اصولگرایان دولت را در دست داشتند ولی معجزهای که منتظرش بودند، دستکم در حوزه سینما رخ نداده بود. ضمن اینکه شکافی جدی بین وزارت ارشاد و تیم رئیسجمهور وجود داشت. یک سو محمدحسین صفارهرندی بهعنوان اصولگرایی کلاسیک قرار گرفته بود و سوی دیگر جواد شمقدری و مهدی کلهر بهعنوان مشاوران رئیسجمهور، ساز دیگری میزدند. در داخل خانواده سینما هم اختلافات صنفی بیداد میکرد. صنف تهیهکنندگان دچار انشعاب شده بود و کار به جایی رسید که اتحادیه تهیهکنندگان جشن خانه سینما را تحریم کرد. در فضایی سرد، جشنواره بیستوششم هم برگزار شد؛ جشنوارهای که پدیدهاش فیلمی بود که شایسته حضور در بخش مسابقه دانسته نشدهبود؛ «تنها دو بار زندگی میکنیم» نخستین فیلم بلند بهنام بهزادی، ستاره غافلگیرکننده فجر بیستوششم لقب گرفت. فیلم محبوب منتقدان از جشنوارهای که اثر برگزیدهاش «آواز گنجشکها» بود.
در روزهای پایانی سال86، سینما آزادی بازگشایی شد؛ سینمایی که 29فروردین76 هنگام نمایش «تعطیلات تابستانی» طعمه آتش شده بود، 19اسفند86با اکران نمادین آخرین فیلمی که قبل از سوختن روی پرده داشت، آغازی دوباره را جشن گرفت. سینما آزادی و سینمای دنج و کوچک مجاورش، شهر قصه، حالا تبدیل به پردیسی شیک و مدرن شده بود؛ پردیسی که معماریاش نه یادآور دو سینمای مهم و خاطرهانگیز تهران (آزادی و شهر قصه) که تداعیکننده پاساژهای تجاری بود. پردیسی که انتهای اسفند86 افتتاح شد ربط چندانی به سینمایی که در انتهای فروردین76در آتش سوخته بود نداشت. بیش از یکدهه گذشته بود و خیلی چیزها تغییر کرده بود.