رازهای تولد یک روح
درباره فیلم انیمیشن روح که این روزها تماشاگر فراوانی دارد
جمال رهنمایی- روانشناس
بعد از به نمایش درآمدن «آپ» و «درون بیرون» حالا نوبت «روح» است که دوباره نام «پیتر داکتر» را سر زبانها بیندازد. انیمیشن «سول» نگاهی فلسفی و روانشناختی بهمعنای زندگی است که با استفاده از تواناییهای بیحد و مرز دنیای انیمیشن و دنیای پر رمز و راز زبان موسیقی به تأثیر دنیای «ناهشیار» در زندگی و چگونگی شکلگیری شخصیت در دنیای آبی رنگ و لطیف خلقت پرداخته است.
جان گاردنر، موزیسین میانسالی است که هنوز نتوانسته جای خود را در دنیای موسیقی پیدا کند، او در آستانه رسیدن به مهمترین آرزوی زندگی در گودالی سقوط میکند و اشتباهی وارد دنیای ارواح
تولد نیافته یا به تعبیر داستان، دنیای اولیه میشود. اینجا اشکال انتزاعی و دوبعدی که شبیه مادران بسیار منعطف و توانمند هستند کار هدایت توپکهای کوچکی که میتوانند نماد سلولهای انسانی باشند را به عهده دارند. آنها در محیط لطیف، پرزدار و با موزیکی از صدای آب که میتواند دنیای زهدان مادر باشد با آرامش و مهربانی بیپایان به توانمندسازی فکری سلولهای کودکان آینده مشغول هستند. قرار است این توپکها پس از پیدا کردن استعداد ویژه و منحصر به فرد خود پس از جفت شدن (لقاح) در قالب یک موجود جدید از دروازه زمین بگذرند و وارد زندگی بشوند.
اینجا همه ویژگیهای شخصی توپکها از قبل معلوم شده به جز استعداد منحصر به فرد هرجفت ترکیب شده که قرار است با مشارکت هر دو موجود، استعداد تازهای خلق شود تا جواز ورود به زمین از سوی مادران صادر شود. روی دیگر این تمثیل آن است که هر مخلوق تازه واردی به زمین، یقینا دارای استعداد منحصر به فردی نیز هست.
روح شماره22 که همچون نامش سرشار از دوگانگی و تضاد است با موفقیت توانسته ارواح بزرگی مانند آبراهام لینکلن، مادر ترزا، محمدعلی کلی، یونگ و ماری آنتوانت را به عنوان نمادهای استقامت، مهربانی، قدرت، دانایی و خشم ناامید سازد و هیچکدام از این سلایق انسانی نتوانستهاند در او تأثیری به جا گذاشته و استعدادی خلق کنند. روح شماره 22 از نظر خودش لیاقت زندگی را ندارد، ولی در ظاهر میگوید زندگی دارای ارزش زیستن نیست.
دکتر بورگنسون، روانشناس مشهور کودکان جفت تازه روح 22میشود تا در «تالار همهچیز» راهی برای ورود به زندگی بیابد. تلاشهای گاردنر- بورگنسون برای یافتن استعداد روح شماره22 با مشاغل جذاب، پرخطر، هیجانی و انسان دوستانه به جایی نمیرسد و قرار بر رفتن به جهان آخرت بدون استفاده از فرصت حیات میشود. ترس از مرگ کارساز شده و روح شماره22 با گرفتن فرصتی دوباره به سراغ کاپیتان کشتی نجات بخش ارواح سرگردان میرود. کاپیتان در دنیای سیاه و تاریک ارواح سرگردان هر از چند گاهی یکی از این ارواح سرگردان را که توانسته برای خود راهی پیدا کند، سوار کشتی نجات کرده و راهی کره زمین میکند. ویژگی مهم آوارگان دنیای ارواح سرگردان، وسواس به خرج دادن در پیدا کردن معنای زندگی است. کاپیتان با تجربه میگوید: برای زندگی کردن باید از وسواس پیدا کردن معنای زندگی رها شد. اگر لذت بردن از زندگی با وسواس همراه شود، آدم از زندگی جدا می شود.
نقشه میان بر کاپیتان برای ورود به زندگی زمینی با عجله گاردنر نقش بر آب میشود. روح گاردنر در بدن گربه درمانگر حلول کرده و روح22 وارد بدن گاردنر میشود. تجربه تلاشها و شکستهای گاردنر در اختیار روح شماره22 قرار میگیرد و او دیدن، شنیدن و مزهها را در بدن عاریتی خود احساس میکند. این تجربهها در دیدار روح22 با «کانی» شاگرد خصوصی گاردنر از او یک شفاگر میسازد که او را به تلاش برای موفقیت در دنیای موسیقی علاقهمند میسازد. او به کانی میگوید: وقتی توی زندگی کاری برای انجام دادن نداشته باشی، واقعاً زندگی مسخره است.
گاردنر و 22در دام حسابدار سمج جهان اولیه میافتند تا با برگرداندن آنها حساب هایش را جور کند. شماره22 تجربههایی را زندگی کرده که برایش هزاران بار از شرکت در سمینارهای خودشناسی بیشتر کار میکند. خود زندگی، بهترین مشوق زندگی است. گاردنر هم در جریان این تجربه مشترک به این نتیجه میرسد که دستیابی به استعداد، هدف روح آدمی نیست و هدف اصلی خود زندگی است. زندگی او هم با این تولد دوباره و اجرایی با شکوه در کافه «نت سیاه» شروع میشود. گاردنر با درک سادگیهای زیبای زندگی مثل راه رفتن زیر نور آفتاب و لمس شنهای ساحل با پاهای برهنه و رنگهای زیبای قرقرههای مادر میتواند معنای زندگی را در آنها ببیند و این زیباییها را در قالب قطعات موسیقی به زبان بیاورد. روح22 برای ورود به دنیای زمینی از استاد جدا و با دنیایی از ترس و امید راهی زمین میشود. جان نیز به پاس این الهامبخشی فرصت زندگی دوباره میگیرد و با این تجربه جدید وارد زندگی میشود که زندگی نه مقصد است و نه مسیر؛ تکتک لحظههای زندگی مهم هستند.