یادگاری 70 ساله در آذرآباد
رد پای روس ها وآلمانیها در سیلوی تهران
سودابه رنجبر| خبرنگار:
احتمالاً ساختمان خاکستری رنگ سیلوی گندم با شکل و شمایل استوانهای را در حد فاصل بین بزرگراه بعثت و خیابان شهید رجایی دیدهاید. از این کارخانه بهعنوان محل ذخیره و نگهداری گندم و جو برای تهران و دیگر شهرهای اطراف استفاده میشود. هرچند بخشهایی از آن فعال نیست. از زمان ساخت سیلوی گندم تهران بیش از ۷۰ سال میگذرد و امروز بهعنوان بخشی از هویت تاریخی تهران شناخته میشود. سیلوی تهران مرداد سال 1384 در فهرست آثار ملی قرار گرفت و نمونه ماشینهای قدیمی و کل این مجموعه بهعنوان آثار تاریخی تهران به ثبت رسید.
نزدیکترین محله به سیلوی تهران محله آذرآباد است. اهالی این محله به خاطر دارند که پدربزرگهایشان در زمان ساخت سیلو مشغول به کار بودند. تابلو برنجی که بر سردر بخش اداری سیلوی «شهیدجواد اسدزاده» نصب شده است میگوید: «کلنگ ساخت بنای ساختمان سیلو سال 1314 توسط کشور اتحاد جماهیر شوروی به زمین زده شد و سال ۱۳۱۸در زمینی به مساحت 190 هزارمترمربع به ظرفیت 64 هزار تن به بهرهبرداری رسید.»
زمانی که انبار غله خیابان شوش محل جمعآوری غلات بود کشاورزان اطراف شهر تهران گندم خود را بار شتر میکردند و به مرکز تهران میفرستادند. با افزایش جمعیت تهران انبار غله شوش ظرفیت حجم نگهداری گندم را از دست داد و برای انبار این گندم باید فکر جدی میشد. بنابراین در دوره پهلوی اول تصمیم گرفتند ۷سیلو در شهرهای بزرگ تبریز، تهران، مشهد، کرمانشاه، اهواز، شیراز و کرمانشاه ساخته شود.
میگویند طرح اولیه ساخت سیلو از آلمانیها بود اما در میان راه مهندسان اتحاد جماهیر شوروی سکان را به دست میگیرند. تجهیزات هم از شوروی خریداری میشود. بعد از 4سال ساخت سیلوی تهران به دست رضاخان افتتاح میشود. طبق همان نقشه اولیه خانههای مختص به کارمندان در همان حوالی، ساخته و تعداد 6واحد منزل مسکونی با 160مترمربع زیربنا در محوطهای هزارمترمربعی برای مهندسان و20 واحد مسکونی هم برای کارمندان عالیرتبه در نظر گرفته شد.
ساخت سیلو همزمان با ساخت کارخانه شیشه ایران بود که همسایه دیوار به دیوار سیلوست. ظرفیت سیلوها 64 هزارتن بود و اوایل، تخلیه گندم به کمک نیروی انسانی و بهصورت حمل با گونی انجام میشد. چند سال بعد در کنار سیلو کارخانه آرد ساخته میشود که آرد نانواییهای تهران را فراهم میکرد و این کارخانه آرد بعد از فراز و نشیبهایی که داشت اکنون غیرفعال است. ساختمان سیلوی گندم تهران هم این روزها بهصورت نیمه فعال کار خود را ادامه میدهد.
«احمد مسجدجامعی» عضو شورای اسلامی شهر تهران درباره این ساختمان قدیمی میگوید: «ساختمانهای مشابه سیلوی تهران اندک هستند. این در حالی است که شهر تهران از نظر داشتن بناهای باارزش و تاریخی غنی است. اما متأسفانه اینگونه ساختمانها در تهران کمتر دیده میشود.» وی میگوید: «کارشناسان اداره میراث فرهنگی برای حفظ این ساختمان باید تلاش جدی داشته باشند. ساختمانی که بخشی از آن درحال فرسودگی است.»
کارمند قدیمی سیلو
«فریدون فرهادیان» از کارمندان بازنشسته سیلو از تیر سال 1322 در سیلو مشغول به کار شد. او از سالهایی که در سیلو سپری کرده است میگوید: «از16 سالگی با مدرک سوم دبیرستان استخدام شدم. آن زمان از 15 آبان سال 1319 که سیلو توسط رضا شاه افتتاح شده بود 3 سال میگذشت و همه چیز نو و تمیز بود. نقشه و فونداسیون و پایهگذاری آسیاب و سیلو برای آلمانها و دستگاهها روسی بود.»
وی میگوید: «سیلو 206 کندو دارد که 5متر زیر زمین و 20متر هوایی است و این گندمها توسط تسمه نقاله بالا میرود.» روی زمین محوطه سیلو هنوز ریلهای راهآهن قرار دارد که کمکم در حال مدفون شدن هستند. «واگن خانه» چیزی شبیه به ایستگاههای قطار و زیر دریچههایی است که وقت تخلیه گندم باز میشد. قبل از اینکه بزرگراه بعثتی در کار باشد، قطارهای باری از محله گلابدره به سیلو میآمدند.
چند سالی است که کار قطار را کامیونها انجام میدهند و استفاده از ریل واگنها منسوخ شده است. آن زمان تعداد کارگرها 300 تا 350 نفر بود. این سیلو مدیران زیادی به خود دیده است. یکی از مدیران سرشناس سیلو «مهرنام» مهندس مکانیک بود که بعدها از دانشگاه آکسفورد دکترای حقوق گرفت و نماینده ایران در سازمان اوپک شد.
نان سیاه
فرهادیان میگوید: «از سالی که وارد سیلو شدم گندم از بندرعباس با قطار میآمد. در واگن خانه 4 واگن جا میشد. گندمها داخل گونی میآمد. کارگرها سر گونیها را باز میکردند و داخل حفره میریختند و به وسیله نقاله وارد سیلو میشد. بعدها تانکرها وارد عمل شدند و کف واگن بهصورت کشویی باز میشد و گندمها را داخل حفره میریختند. ظرفیت سیلو 64 هزار تن بود. آن زمان جمعیت کشور 15 میلیون و جمعیت تهران 700، 800 هزار نفر میشد که این میزان، مصرف یک سال را تأمین میکرد.
اوایل از کارخانه آرد، آرد را به نانواییهای شهر میدادیم. بعدها از طریق اتحادیه آرد نانواییها تأمین میشد. یک زمانی تولید انواع گندم ایرانی زیاد بود و47، 48 نوع گندم، تولید و حتی به کشورهای عمان و عراق هم صادر میشد. این گندمها همه جور آلودگی داشت. چون برداشت محصول مکانیزه نبود سنگ وشن زیادی داخلش بود. یکی از بدترین چیزها سیاهک بود که شبیه گندم است اما وقتی فشارش میدهی سیاه است. یک نوع دیگر آفت چاودار یا جوی دو سر که تیره و لاغر بود و از روسیه وارد ایران شده بود. از این نوع چاودار نان سیاه میپختند که کمی ترش بود.»