شهاب مهدوی_روزنامه نگار
زنده باد مصدق
موضع کارگردان از همان ابتدای فیلم مشخص است. تقی امیرانی شیفته مصدق است و این را میشود در همان اوایل فیلم متوجهشد. میدانیم که با فیلمی مواجهیم که قرار است با واکاوی ۲۸مرداد۳۲ از مصدق بهعنوان قهرمان ضداستعمار تجلیل کند. دقیقا به همین دلیل است که امیرانی حرفهای رکیک اردشیر زاهدی درباره مصدق را در فیلمش نگهمیدارد. فحشهای فرزند کودتاچی خود سندی مبنی بر حقانیت مصدق است. فرزند کودتاچی هم با حضورش در مقابل دوربین به شکلی ناخواسته به ترسیم چهرهای دوستداشتی و در عین حال مظلوم از قهرمان نهضت ملی شدن صنعت نفت، یاری میرساند. درحالیکه اغلب شاهدان ایرانی سمت مصدق قراردارند و با همدلی از او میگویند، مخالفخوانی اردشیر زاهدی، سلطنتطلبی که این روزها محبوب اصولگرایان شده، در عمل مهر تأیید بر رهبر جبهه ملی میزند. امیرانی در بررسی دلایل کودتا وارد نقدهایی که به عملکرد مصدق شده (شاید مهمترینش انحلال مجلس شورای ملی) نمیشود. نقد مصدق، موضوعیتی در «کودتای۵۳ » ندارد. این هم از نگاه ستایشآمیز امیرانی به آقای نخستوزیر میآید. نقد مصدق هم میتواند دستمایه آثاری دیگر باشد، مستند کودتای۵۳ چنین ماموریتی برای خودش تعریف نکرده است.
پایان امپراتوری
بخش قابلتوجهی از مستند کودتای۵۳ از دل مجموعه پایان امپراتوری بیرون میآید. مجموعهای که در دهه80 میلادی ساخته و پخش شد و یک قسمتش هم درباره ایران و کودتای ۲۸مرداد بود. امیرانی با تکههای حذف شده از سریال کار دارد. معمای کودتای۵۳ از همین جا شکل میگیرد؛ از سفیدخوانی بخشهای بیرون آمده. عوامل پایان امپراتوری هم بهعنوان شاهد در فیلم حضور مییابند، همچنان که در تصاویر آرشیوی پایان امپراتوری سهم بیشتری در محصول نهایی دارد. آیا اتکای بیش از حد به یک منبع ضعف مستند است؟ در این مورد خاص نه ! فیلم توجیهی دراماتیک برایش دارد و کشفی بزرگ که نشان میدهد بیجهت یک مجموعه تلویزیونی پخش شده در دهه80، موردتوجه و بررسی کارگردان قرار نگرفتهاست.
جاسوسی که از بریتانیا آمد
نورمن داربی شر ضدقهرمان تازهای است که تقی امیرانی در فیلمش آن را رو میکند. داربی شر آنقدر برای امیرانی اهمیت داشته که رالف فاینز بازیگر سرشناس را مقابل دوربین آورده تا نقشاش را بازآفرینی کند. تمهیدی هوشمندانه برای بخشیدن اهمیتی مضاعف به جاسوسی که سالهای طولانی جعبهسیاه کودتا بوده است. لحظه کلیدی فیلم، جایی است که جاسوس انگلیسی به مشارکت و اساسا طراحی نقشه ربودن و قتل افشار طوس، افسر ارشد وفادار به مصدق و رئیس شهربانی اعتراف میکند. این لحظهای است تاریخی که فیلمساز قدرش را میداند و تأکیدهای بهجایی بر آن میکند. نورمن داربی شر، حلقه مفقوده کودتاست که تا امروز رد و نشانی از او وجود نداشته. تمام نداشتههای فیلم تقی امیرانی را میشود به همین یک مورد بخشید.
روباه پیر
در این سالها آنقدر از کودتای ۲۸مرداد بهعنوان کودتایی آمریکایی نام برده شده که فراموش شده، شروع دعوا از سوی انگلستان بوده است؛ روباه پیری که وقتی دستش از چاههای نفت ایران کوتاهشد، تصمیم گرفت برای پسگرفتن جایگاه و منافعش دست به هر کاری بزند؛ حتی اگر این کار ساقط کردن دولت ملی مصدق باشد. روباه پیر نقشه کودتا را کشید، آمریکا را مجاب کرد که راهی جز سرنگونی مصدق وجودندارد و در نهایت هم همهچیز به پای سیا و کرمیت روزولت تمامشد. نقش انگلیسیها در همه این سالها تقلیل دادهشد و حالا کودتای۵۳ نیمه تاریکماه را نمایان میکند. اوایل فیلم روایتی از یک مأمور آمریکایی میبینیم که از ارزان تمام شدن کودتا میگوید: «ما یکونیم میلیون دلار برای کودتا درنظر گرفته بودیم ولی کار فقط با ۶۰هزار دلار انجام شد». مصاحبه کشفشده از نورمن داربی شر نشان میدهد که چرا کودتا برای آمریکاییها ارزان تمام شده؛ علتش یکو نیم میلیون پوندی است که انگلستان از طریق داربی شر در ایران خرج کرده و با آن همه را خریده بود. روشدن نقش پررنگ بریتانیا در کودتای۲۸ مرداد، برگ برنده فیلم امیرانی است. بیجهت نیست که انگلستان میکوشد فیلم کودتای۵۳ را مخدوش و دروغین جلوه دهد. تکذیب روایت شاهدان نشان میدهد کودتای۵۳ به جای درستی زدهاست.
آمریکاییها
آنچه فیلم نشان میدهد از نقش آمریکا بهعنوان مجری نقشههای بریتانیا حکایت دارد؛ کودتایی که سازمان سیا در اجرایش نقش اصلی را ایفا کرد. اغلب مستندهای ساخته شده درباره کودتا بر این نقش حداکثری تأکید کردهاند؛ مستند کودتای۵۳ بدون اینکه این نقشآفرینی را انکار کند، حجم زیادی را به آن اختصاص نمیدهد. هدف فیلمساز پررنگ کردن نقش بریتانیاست و تمرکزش بر داربی شر بهعنوان ضدقهرمان ماجرا، مجال چندانی به حضور آمریکاییها نمیدهد. البته که فیلمساز سهم گسترده یانکیها در کودتا را هم تکذیب نمیکند ولی این فیلمی نیست که تمرکزش بر فعالیت سیا در ایران سال۳۲ باشد.
مخالفان داخلی مصدق
یکی دیگر از مواردی که فیلمساز خیلی به آن ورود نمیکند مخالفان داخلی مصدق است. پیروزی کودتا بدون همراهی از داخل امکانپذیر نبود؛ مخالفانی که یا با حضور دولت ملی مصدق منافعشان در خطر افتاده بود یا پول گرفته بودند و یا هر دو مورد دربارهشان صدق میکرد. کودتای۵۳ نقش عوامل مؤثر داخلی را خیلی بررسی نمیکند. یک دلیلش میتواند این باشد که داستان جذاب داربی شر فرصت زیادی برای این کار باقینمیگذارد. دلیل دیگر شاید محافظهکاری فیلمساز باشد؛ بهخصوص اینکه کودتای۵۳ در مورد مخالفان داخلی مصدق تمرکز و تأکیدش بیشتر بر دربار پهلوی و تودهایهاست. امیرانی یک طیف مهم را جاانداخته؛ گروهی که به رهبری آیتالله کاشانی در نهضت ملیشدن صنعت نفت کنار مصدق و یارانش بود و بعد با اختلافی که ایجاد شد بین طیف مذهبی و ملیون فاصلهافتاد. اینکه امیرانی وارد این داستان نمیشود قابلدرک است. او دوست داشته فیلمش در کشورش بهصورت رسمی و گسترده امکان نمایش داشتهباشد. پس آگاهانه وارد داستان مناقشهبرانگیز آیتاللهکاشانی نمیشود.
افسوس ابدی
تماشای کودتای۵۳ برای مخاطب ایرانی با افسوسی ابدی همراه است. ۲۸ مرداد ۳۲ از آن زخمهایی است که التیام نمییابد. سنگ بنای دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا و در سطحی کلانتر، ایران و جهان غرب از همین نقطه گذاشته شد؛ از دخالت دو کشوری که یکی استعمارگری کهنهکار و دیگری ابر قدرتی تازهنفس بود؛ دخالت در امور داخلی کشوری که میخواست از حق مشروعش برخوردار باشد و اجازه چپاول ثروت ملیاش را ندهد. کودتای سال۳۲ هم این حق را از ملت ایران گرفت و هم با ساقط کردن دولتی ملی زمینه خودکامگی پهلوی دوم را فراهم کرد. در ۲۸ مرداد۳۲ دموکراسی در ایران به مسلخ برده شد. کودتای۵۳ روایتگر گوشهای از اتفاقی است که مسیر تاریخ را در این سرزمین و کل منطقه تغییر داد و باعث تحمیل ۲۵سال دیکتاتوری تمامعیار در ایران شد. اهمیت بازخوانی رخدادی که نزدیک به هفت دهه از آن میگذرد در جلوگیری از تکرار آن است. کودتای۵۳ میگوید دل هیچ بیگانهای برای این سرزمین نسوخته است.
نگاه/جاسوسی که از ام آی سیکسآمد
کودتای ۵۳ ضدقهرمان تازهای برای ۲۸مرداد۳۲ رومیکند
در همینه زمینه :