• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
شنبه 24 آبان 1399
کد مطلب : 115600
+
-

عصر تکنوکرات ها

عصر تکنوکرات ها

  مصطفی شوقی 

در یکی از گزارش‌های خبری که از تلویزیون ملی ایران پخش شده بود، گوینده متن با لحنی هیجانی از توسعه ایران با لفظ «شتابناک» نام می‌برد. آن موقع در حال تولید فیلم مستند «هویدا» بودم که با توجه به فضای مستند که درباره زندگی، زمانه و مرگ او بود، ناگزیر به روایت دوران نخست‌وزیری او شدیم که حداقل در نیمه‌اول دولتش، جهش صنعتی فوق‌العاده‌ای داشت. با استفاده از منابع و اسناد تاریخی، روایت‌ها و آرشیو فوق‌العاده تلویزیون ملی، موضوع را در قسمت دوم مستند به‌طور خاص تحلیل کردیم. سؤال جدی این بود چرا این دوره از تاریخ معاصر ایران سرعت صنعتی‌شدن به‌شدت در حال افزایش بود؟ چه کسانی این پروژه را مدیریت می‌کردند؟ چه شد که اینگونه ایران شتابناک به سوی صنعتی‌شدن می‌تاخت؟ 
گفتن از این دوره سخت است؛ چراکه در میانه دو روایت انتقادی و طرفداری قرار‌ می‌گیرد.
در اواخر دهه30شمسی با فترت و بی‌حالی‌‌ای که ناشی از کودتای 28مرداد 32در ایران رخ داده بود، بسیاری از روشنفکران و تکنوکرات‌ها ایران را ترک گفته یا در رده‌های میانی دولت و اجتماع در حال زندگی بودند. نخست‌وزیران می‌آمدند و می‌رفتند و سیاست در ایران اساسا مایه‌ای برای بروز نداشت. شاه برای افزایش قدرت که در دهه20شمسی آن را تجربه نکرده بود، در تلاش و گاه مخاصمه با رجال قدیمی بود. آمریکا به‌عنوان متحد اصلی ایران بعد از 28مرداد با وسعت‌بخشیدن به طرح‌های عمرانی خود در روستاها با عنوان اصل 4ترومن، سعی می‌کرد که لایه‌های زیرین جامعه ایران را متاثر از خود کرده و دشمن کمونیسم را از ایران دور کند. گرچه تجربه تاریخی نشان داد که در این موضوع کمتر موفق بود و با شتاب‌گرفتن اصلاحات ارضی رفته‌رفته از روستاها و شهرهای کوچک خارج شد. در همین سال‌ها در آستانه روی‌کارآمدن کندی در آمریکا، سازمان سیا در گزارشی به‌شدت بدبینانه به رئیس‌جمهور نوشت که ایران در وضعیت به‌شدت بحرانی به‌سر می‌برد و عن‌قریب است که در ایران، انقلابی کمونیستی رخ دهد. دولت امینی و اصلاحات شاه و ملت بر همین مبنا شکل گرفت که باز هم راهی برای برون‌رفت از مشکلات و البته نگرانی‌های غرب نداشت. در همین سال‌ها، اما زیرپوست سیاست ایران، گروهی در حال رشد بودند که بیش از وابستگی خانوادگی، فن‌سالار و متخصص بودند؛ افرادی عمدتا دانش‌آموخته اقتصاد و علم مدیریت بازار سرمایه که در دوران جوانی، تجربیاتی را در نهادهای مالی بین‌المللی یا دانشگاهی کسب کرده بودند. این گروه گرچه تحت رهبری حسنعلی منصور در کانون مترقی و بعدها حزب ایران نوین متجلی شده بودند اما در نهایت با برهم‌خوردن دولت مستعجل منصور که ناشی از ترور او بود، بدون واسطه به شاه وصل شدند. در واقع هویدا در روزگار نخست‌وزیری گرچه نقش ریاست کابینه را در اختیار داشت اما با توجه به خلقیاتش نهاد دولت را در اختیار شاه قرار داد. در راس این گروه که ایده‌ها و طرح‌های اقتصادی را پیش می‌برد، علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد قرار داشت. او فرزند مباشر املاک رضاشاه در شهریار بود. در دانشگاه تهران حقوق خوانده و در فرانسه دکتری اقتصاد گرفته‌بود. بعد از بازگشت به ایران در میانه دهه50میلادی یکباره و برخلاف جریان اصلی، عضو سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) شد؛ اتفاقی عجیب و مهم که بر همه دوران زندگی او سایه انداخت. در ساواک مسئول بررسی‌های اقتصادی شد و به همین دلیل با رژیم صهیونیستی سروکار زیادی داشت به‌صورتی که بسیاری او را مسئول میز اسرائیل در ایران می‌دانستند که هنوز روابط سیاسی و اقتصادی‌اش با این رژیم علنی نشده بود. در دولت علم به‌عنوان وزیر اقتصاد برگزیده شد و همین سمت را تا سال1348در دولت هویدا برعهده داشت؛ 7سال ریاست بر اقتصاد و صنعت ایران که اتفاقا دهه مهم صنعتی‌شدن ایران نیز در همین دوران است. عالیخانی را طراح زیربنای اقتصاد ایران در دهه40می‌دانند که با همکارانش در بخش‌های مختلف دست به نهادسازی اقتصادی در ایران زد. در واقع مهم‌ترین کار عالیخانی و همکارانش نظیر رضانیازمند، ابوالقاسم خردجو و مهدی سمیعی و... را باید همین نهادسازی اقتصادی و صنعتی در حوزه‌های مختلف بانکداری، بورس، احداث کارخانه‌های تخصصی، زیربنایی و صنایع مادر در ایران دانست. آنها با تهیه اساسنامه و آیین‌نامه‌های متعدد و البته ایجاد زمینه‌ها و مشوق‌های زیاد به کارآفرین‌های ایرانی که در دهه‌های مختلف عمدتا نمایندگی واردات شرکت‌های مختلف خارجی در ایران را داشتند، آنها را به سمت تولید سوق دادند. در این ماجرا راه میانبر البته ایجاد صنعت مونتاژ در ایران بود که با توجه به ظرفیت‌های خاص در کشور و نیروی کار متعدد رونق بیشتری یافت.
برگردیم به همان پرسش‌های ابتدایی که اساسا چرا این دهه اینقدر به چشم می‌آید؟ آیا حجم بالای تاسیس کارخانه‌های مونتاژ و یا تولیدی و احداث مجتمع‌های عظیم صنعتی در بخش‌های مختلف کشور باعث این امر شده است؟ پاسخ مثبت است و البته با این تبصره مهم که اساسا در سال‌های گذشته ایران فاقد چنین اماکن صنعتی بود و یا اگر در دهه‌های ابتدایی قرن تلاش‌هایی برای به‌وجودآوردن صنعت شده بود در تندباد حوادثی نظیر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و بی‌ثباتی سیاسی در کشور و البته ناکامی جنبش‌هایی نظیر ملی‌شدن صنعت نفت با کودتای غربی‌ها از بین رفت. ضمن اینکه در سال‌های متمادی حق‌داشتن صنعت برای کشورهایی نظیر ایران توسط غربی‌ها نادیده گرفته می‌شد و ایران به‌عنوان کشور هدف واردات مورد‌توجه بود. با این حال به‌نظر می‌رسد که در این دهه خاص یک تلاقی تاریخی رخ‌داده است؛ چراکه غربی‌ها حداقل توسعه و صنعتی‌شدن برای کشورهایی نظیر ایران را که در مسیر تندباد کمونیسم بود، به‌عنوان یک راه‌‌حل مورد توجه قرار ‌می‌دادند.
تیم عالیخانی در واقع تکنوکرات‌هایی بودند که عمدتا دل به سیاست رایج نمی‌دادند و به‌عنوان متخصص و حرفه‌ای گرچه در پروژه صنعتی‌شدن ایران، شاه را به‌عنوان لیدر خود برگزیده بودند اما پس از شوک نفتی و سرازیرشدن دلارهای نفتی در اوایل سال‌های دهه50دیگر به چشم شاه نیامدند و به‌تدریج از گردونه خارج شدند. جیمز بیل در کتاب معروف خود «سیاست در ایران» این روزگار را به‌طور بسیار هنرمندانه‌ای تحلیل می‌کند. او می‌گوید که متخصصان و فن‌سالاران ناگزیر بودند که برای اجرای برنامه‌های خود دست به دامان طبقه‌ای که گاه منتقدش بودند شوند؛ در واقع اصلاحات و توسعه در ایران دهه40از درون ائتلاف این دو طبقه یعنی تکنوکرات‌ها- متخصصین – و الیگارشی سنتی و خانواده سلطنتی – دیکتاتور- به‌وجود آمد. این تجربه البته برای تکنوکرات‌ها به همان تلخی‌ای بود که یک‌بار توسط نسل اول روشنفکران دولتی و متخصص همانند علی اکبر داور در تجلی دیکتاتوری رضاشاهی تکرار شده بود. در واقع با بالارفتن قیمت نفت، این گروه از تکنوکرات‌ها خیلی زود به‌دلیل دیدگاه‌های انتقادی نسبت به برنامه‌های شتابناک شاهانه، کنار گذاشته شدند و یا در حاشیه دولت قرار‌گرفتند. شاه هم مانند پدرش در میل به استبداد و هیجان بالارفتن قیمت نفت که منجر به سرازیرشدن پول به اقتصاد ایران شد، خود را در برابر فن‌سالاران نق‌زنی دید که با برنامه‌های شاهانه و رفتن «به سوی تمدن بزرگ» مخالفت می‌کردند. همین شد که موتور تکنوکرات‌هایی که برنامه‌های توسعه‌ای را پیش برده بودند، خاموش شد اما میل به توسعه شتابناک همچنان پابرجا بود؛ به‌صورتی که با وجود درآمد بالای نفت، طرح‌های بسیار زیاد اقتصادی بدون بررسی در دستورکار قرار‌گرفتند و از سوی دیگر سیلابی از واردات تجهیزات نظامی و صنعتی به کشور وارد شد که بنابر گزارش‌ها و اسناد موجود بالاتر از ظرفیت گمرکات و بنادر و حمل‌ونقل جاده‌ای ایران بود که در سطور خاطرات مختلف رجال پهلوی مرتبط با صنعت و تجارت مشاهده می‌شود. عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه ‌و ‌بودجه در سال‌های سرازیرشدن دلارهای نفتی در خاطراتش از جلسه‌ای می‌گوید که پس از پایین‌آمدن نفت و بروز مشکلات در سال55با شاه داشته است؛ «مشکلات ‌دیگر روآمده‌ بود. گرفتاری‌های ‌واقعاً سخت ‌ولاینحلی‌ به‌وجودآمده ‌بود. خیلی ‌اعلیحضرت ‌مغموم ‌و افسرده‌ بودند. خیلی‌ روحیه ‌دلتنگی ‌داشتند. فرمودند: «چطور شد یک‌دفعه‌ به ‌این ‌وضعیت ‌افتادیم؟» خب، آقایان‌ همه ‌ساکت ‌بودند. من‌گفتم: قربان ‌اجازه‌ بفرمایید به ‌عرض‌تان ‌برسانم. ما درست ‌وضع ‌مردمی را داشتیم‌ که ‌در دهی ‌زندگی‌ می‌کردند و زندگی ‌خوشی داشتند ولی خب گرفتار خشکسالی شدند، آن‌قدر آب کم بود که نمی‌توانستند کشاورزی کنند. از خدا خواستند تا باران ببارد. آن‌قدر باران آمد که سیل شد و خانه‌هایشان را برد؛ خوشبختانه آدم‌ها زنده ماندند ولی زندگی‌شان را آب برد و اصلاً معیشت‌شان‌ به‌‌هم‌ ریخت. ما هم ‌درست ‌همین ‌وضع‌ را داریم. ما مملکتی ‌بودیم ‌که‌ داشتیم ‌به ‌خوشی‌ زندگی‌ می‌کردیم. خب، پول ‌بیشتری ‌دلمان ‌می‌خواست. درآمد بیشتری ‌دلمان ‌می‌خواست ‌که‌ مملکت ‌را بسازیم. یک‌دفعه‌ این‌ درآمد نفت‌ که ‌آمد، مثل ‌سیلی ‌بود که ‌تمام ‌زندگی‌ ما را شست ‌و رفت. اعلیحضرت خیلی ‌هم‌ از این ‌حرف ‌من ‌خوش‌اش ‌نیامد و ناراحت ‌شدند و پا شدند جلسه ‌را تمام ‌کردند و رفتند ‌بیرون. همه‌ هم ‌به ‌من ‌اعتراض ‌کردند که ‌این‌ چه ‌حرفی‌ بود که‌ زدی؟ گفتم: آقایان، این ‌واقعیت ‌است. بایست ‌به ‌اعلیحضرت ‌بگوییم. این‌ درآمد نفت‌ است‌ که‌ پدر ما را درآورد.»
صنعتی‌شدن ایران در دهه40یک پروژه بود نه یک پروسه. اگر به روال عادی حرکت می‌کرد شاید به ثبات اقتصادی و صنعتی می‌رسید اما به‌دلیل اینکه در برنامه‌ریزی و اجرا با وسوسه‌های شاهانه و شتابناک روبه‌رو می‌شد، نتوانست در برابر تندباد حوادث اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مقاومت کند، به‌طوری که در سال پایانی رژیم به‌دلیل فربه‌شدن بی‌اندازه دولت در همه زمینه‌ها ازجمله تصدی‌گری بی‌ضابطه، در امور صنعتی با مشکلات زیاد و ناکارآمدی بسیار روبه‌رو شده بود.
نویسنده گفتار متن این فیلم تبلیغاتی منتشر شده در تلویزیون ملی در توصیف صنعتی شدن ایران، با به کاربردن کلمه شتابناک قصدی برای طعنه‌زنی به سیستم نداشت. اما این واژه خاص و شاید بسیار بجا، در توصیف آن دوران بسیار کاربرد دارد؛ «عصر شتابناک توسعه آمرانه صنعت و اقتصاد ایران».
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :