قرن در کوره آهن
ذوبآهن اصفهان؛ از سندیکای کارگری آمریکایی تا شوروی کمونیست
محمدصادق جنانصفت
در دوره حکومت قاجار و تا پیش از اینکه رضا خان، شاه اول سلسله پهلوی، القاب را بردارد به هرصاحب منصبی لقبی داده میشد. یکی از این لقبها را نیز به مرتضیقلیخان، پسر دوم میرزا علیقلیخان مخبرالدوله و نواده رضاقلیخان هدایت دادند که در هفدهسالگی یعنی در سال1252 خورشیدی به همراه پدرش، ناصرالدینشاه را در سفر به اروپا همراهی کرد. به وی که تحصیلات خود را میان سالهای 1255 تا 1263 خورشیدی در برلین در رشته معدنشناسی و در مدرسه صنعتی آلمان به پایان رساند، لقب «صنیعالدوله» داده شد. نخستین خاطرهای که ایرانیان از صنعت ذوبآهن در ذهن دارند، عزم و همتی بود که از نهاد ناآرام صنیعالدوله برخاست. او بود که نخستین کوره ذوب ایران را در سلطنت مظفرالدینشاه بنا نهاد. صنیعالدوله ابتدا یک کوره ذوبآهن وارد کشور و در داوودیه تهران نصب کرد. سنگآهن این کوره از کوههای «پس قلعه» با چهارپایان حمل و به کارگاه منتقل میشد و زغالسنگ آن را هم از منطقه شمشک استخراج میکردند. فعالیت این کوره چندماهی طول نکشید که رقبای غولپیکر خارجی با رقابت شدید آن را به ورشکستگی کشاندند. در آن زمان هنوز حمایت از صنایع داخلی مد نشده بود و به همین دلیل نخستین تجربه احداث کوره ذوبآهن کشور آن روز از بین رفت و حتی آثاری از آن هم در داوودیه باقی نماند. پس از آن در 1305 بود که در دوره رضاخانی، ایران به فکر افتاد که کارخانه ذوبآهن تاسیس کند. بعدها وقتی رضاخان آمار واردات آهن نیمه دوم سالهای 1313 و 1314 را طلب کرد و به عرض او رسید، از میزان وابستگی به وزارت راهآهن عصبانی شد» مهدی فرخ که بعدتر نخستین وزیر صناعت شد، آن موقع والی آذربایجان بود؛ او را به تهران احضار کردند و با انتصاب او به تصدی اداره صناعت، مسئله ذوبآهن مورد اقدام عاجل قرار گرفت. نخستین قرارداد رسمی تاسیس ذوبآهن در ایران، در زمان رضاشاه در سال1317 با کمپانی «دماگ کروپ» بسته شد. در خاطرات ابوالحسن ابتهاج که هنوز به ریاست سازمان برنامه نرسیده بود آمده است: «امضای قرارداد با این شرکت که از بزرگترین شرکتهای صنعتی آلمان بود با عجله و بدون مطالعه کافی انجام شد و در نتیجه محل نامناسبی در کرج برای این کار درنظر گرفتند که پس از جنگ جهانی دوم متوقف شد». نخستین بار در سال1337 ابوالحسن ابتهاج مطالبی پیرامون ذوبآهن اظهار داشت و اعلام کرد نمایندگان کروپ به تهران میآیند. کمی بعد عدهای از کارشناسان آن کارخانه در اوایل اسفندماه 1338 به ایران آمدند و مدت 10 روز با مقامات سازمان برنامه مذاکره کردند. در سال1339 اعلام شد کار ساختمان ذوبآهن ایران در ازنا بین کارخانه کروپ و شرکت مکو تقسیم شد و بهعلاوه عملیات ساختمانی از سوی یک مؤسسه سوئدی و اقداماتی جهت تامین اعتبار از بانک جهانی صورت گرفت. بهطور قطع و مسلم معلوم نبود که کارخانه ذوبآهن ایران چه مشخصاتی باید داشته باشد. کارشناسانی که در دهه40 با شورویها مذاکره کردند به یاد میآورند که کمپانی دماگ - کروپ در مدت 30سال بیش از 100 بار در چارچوب هیأتهای مختلف به ایران آمده یا از ایران نمایندگانی به آلمان رفتند و چندین بار نیز قراردادهایی برای مطالعه و طرح و غیره منعقد کردند. چند سال موضوع ذوبآهن به کلی فراموش شد. تا اینکه در اوایل دهه40 زمانی که جعفر شریفامامی، وزیر صنایع و معادن بود دوباره موضوع تاسیس ذوبآهن توسط آلمان در ایران مطرح شد. با اقداماتی که شریفامامی کرد، هیأتی از کارخانه کروپ آلمان به ایران آمدند و درباره ساخت کارخانه ذوبآهن مشغول مذاکره شدند. هنوز مذاکرات به نتیجه نرسیده بود که در نهایت تعجب، از آلمان به هیأت مذاکرهکننده دستور داده شد که بلافاصله مراجعت کنند. آنها رفتند و مذاکرات بینتیجه ماند.
سندیکای آمریکایی؛ چرا آلمانیها رفتند؟
رضا نیازمند از بزرگان صنعت ایران در دهه1340 مینویسد: «ما خیلی تمایل داشتیم بدانیم چرا آلمانها رفتند و پشت سرشان را نگاه نکردند؟ پس از پرس وجوهای بسیار فهمیدم از دفتر رئیسجمهور آلمان به آنها تلفنی دستور دادهاند که قرارداد را امضا نکنید و فوری به آلمان برگردید!». چندی بعد معلوم شد رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور آلمان تلفن کرده و گفته کارشناسان شما به ایران رفتهاند تا قرارداد تاسیس ذوبآهن امضا کنند. اگر اینها قرارداد را امضا کنند، ما نمیتوانیم آهنهایی که در شیکاگو تولید میکنیم را بفروشیم. دستور بدهید اینها برگردند. به این ترتیب آنها هم برگشتند بدون اینکه قرارداد حاضر و آماده را به امضا برسانند. در آمریکا اتحادیه فولاد، زغالسنگ و سنگآهن بسیار فعال است و نقش تعیینکنندهای در انتخابات ریاستجمهوری دارد. روسای این اتحادیه وقتی فهمیده بودند قرار است ایران صاحب صنعت فولاد شود، بازار خود را در کشورمان متزلزل میدیدند، بنابراین رئیسجمهور وقت آمریکا را تحت فشار قرار داده بودند تا از ایجاد کارخانه فولاد در ایران جلوگیری کند. پس همکاری با آلمانها برای ساخت کارخانه فولاد با شکست مواجه شد و آرزوی داشتن صنعت فولاد در دل دولتمردان ایران ماند. تا اینکه در دهه40، یعنی سالهای1340 تا 1349 وزارت اقتصاد با ادغام 3 وزارتخانه صنایع و معادن، بازرگانی و اقتصاد در یکدیگر تاسیس شد و دکتر علینقی عالیخانی سکان اقتصاد و تولید کشور را در دست گرفت.
آیا باج به تودهایها بود؟
برخی باوردارند شاه دوم پهلوی برای ساکتکردن تودهایها که حزبی طرفدار شوروی وقت بودند چنین کرد. در همین زمان، به دلایلی شاه به روسها نزدیک شد. شاید شاه برای اینکه تودهایها را ساکت کند، به مسکو رفت و یک قرارداد همکاری صنعتی با دولت شوروی بست که طی آن قرار شد روسها بیایند و در ایران کارخانه ذوبآهن ایجاد کنند. علاوه بر آن یک کارخانه ماشینسازی هم در اراک بسازند و یک خط لوله گاز از چاههای نفت در جنوب ایران تا رودخانه ارس، سرحد شوروی با ایران بکشند. در سال1343 اعلان مناقصه ذوبآهن ایران در جراید مهم جهان منتشر و متعاقب آن پیشنهادهایی از سوی کشورهای صنعتی جهان تسلیم ایران شد که در آنها متقاضیان حاضر شدند در تاسیس کارخانه با پرداخت وام یا نصب یا بهرهبرداری و اداره یا سرمایهگذاری در کارخانه با ایران همکاری کنند. در این میان پیشنهاد اتحاد شوروی از همه بهتر و از لحاظ اقتصادی مقرون بهصرفهتر بود. پس از رفت و برگشتهای هیأتهای مذاکرهکننده ایران و شوروی، بالاخره در ساعت11 صبح 22 دیماه 1344 قرارداد نهایی ذوبآهن ایران در مسکو به امضا رسید و علاوه بر آن در همان موقع قراردادهای دیگری مانند همکاریهای فنی و اقتصادی ماشینسازی و انتقال گاز منعقد شد.