فرورتیش رضوانیه_روزنامهنگار
یک نفر تعریف میکرد: «چند سال پیش با دوستم از محل برگزاری یک جلسه خارج شدیم. اتومبیلش را کنار خیابان پارک کرده بود. سوار شدیم و راه افتادیم. از او درخواست کردم موزیک پخش کند. گفت: «داخل داشبورد را بگرد، باید چند سیدی آنجا باشد.» سیدیهایش را بررسی کردم، اما از اینکه دیدم چنین سلیقه سطح پایینی دارد، جا خوردم و گفتم: «واقعا به این مزخرفات میگویی آهنگ؟» پرسید: «مگه چشه؟!» یکی یکی نام خوانندهها را برایش خواندم. تعجب کرد. گفت: «من از این چیزها گوش نمیکنم. » کنار خیابان ایستاد و سپس داشبورد را باز کرد، سپس به صندلی عقب خیره شد. چند ثانیه بعد با اضطراب گفت: «یه چیزی میگم نترس! این ماشین من نیست!» فوری از آن پیاده شدیم. ما اشتباهی سراغ خودروی فرد دیگری رفته بودیم و از آنجایی که سوئیچشان بهطور اتفاقی مشترک بود متوجه خطایمان نشدیم. دوستم ترسیده بود. درهای اتومبیل فرد غریبه را قفل کرد، سپس با تاکسی به محل قبلی برگشتیم و سوار اتومبیلش شدیم.» وقتی این داستان را شنیدم، از راوی پرسیدم: «با پلیس تماس نگرفتید؟» پاسخ منفی بود. گفتم: «خب آن بدبخت بیچاره صاحب خودرو میآید میبیند اتومبیلش نیست، با ۱۱۰ تماس میگیرد، بهش میگویند جرثقیل آن را نبرده، فکر میکند به سرقت رفته، توی سرش میزند و از کار و زندگی میافتد.» راوی گفت وقتی آن اتفاق رخ داد آنقدر ترسیده بودند که فکرشان به اینجا نرسیده و فقط از صحنه دور شدهاند. گفتم: «شما کار اشتباهی نکرده بودید. پلیس وقتی توضیحات شما را میشنید سوئیچها را امتحان میکرد و به درستی ادعای شما پی میبرد، اما سرگردان و مضطرب کردن صاحب آن خودرو کاری اشتباه و جبرانناپذیر بود.» خیلی از ما وقتی در موقعیت پیچیده یا غیرمنتظرهای گرفتار میشویم، فقط به فرار خودمان فکر میکنیم و برایمان مهم نیست که بعد از آن چه کسانی قرار است آسیب روحی یا مالی ببینند. اگر میبینید لاشه یک حیوان که تصادف کرده وسط بزرگراه افتاده بلافاصله با ۱۳۷ تماس بگیرید و آن را گزارش کنید. شما به موقع آن را دیدید و خطر از بیخ گوشتان گذشت، اما ممکن است راننده بعدی نبیند و چپ کند.
سی دی داخل داشبورد
در همینه زمینه :