من تلاش از بهر بیداری ملت میکنم
سید اشرفالدین گیلانی نسیم شمال ۱۳۱۳0 ۱۲۴۹
مرتضی کاردر
اگر شعر مشروطه را شعری سیاسیـ اجتماعی بدانیم که زبان سادهای دارد و آکنده از واژههای روزمره و مظاهر زندگی جدید است و میکوشد شعری برای عموم مردم باشد و بخواهیم از میان شاعران دوره مشروطه یک نفر را بهعنوان نماینده انتخاب کنیم، نسیم شمال بر صدر مینشیند.
شعر نسیم شمال ساده و عامیانه و اغلب طنزآمیز است که کارکرد سیاسیـ اجتماعی دارد، در عین حال برخلاف شعر ایرجمیرزا رکیک نیست و در خلوت و جلوت میشود خواند. نوعی شعر روزنامهنگارانه است که به دغدغههای روزمره مردم مثل فقر و گرانی و نابهسامانی اوضاع و احوال میپردازد و سنگ بنای نوعی از طنز را در شعر امروز میگذارد که تا سالها بعد نیز بسیاری از شاعران طنز بدین سبک و سیاق شعر میگویند.
سید اشرفالدین گیلانی که به نام روزنامهاش نسیم شمال معروف است، در قزوین و نجف و تبریز درس میخواند و لباس روحانیت به تن میکند اما برخلاف دیگرانی مثل عارف قزوینی یا ملکالشعرای بهار لباس روحانیت را از تن درنمیآورد. او روزنامه (هفتهنامه) نسیم شمال را ابتدا در گیلان و بعد در تهران منتشر میکند. نسیم شمال در سالهای مشروطه و سالهای استبداد صغیر چندبار توقیف میشود و پایمردی سیداشرف است که سبب انتشار دوباره روزنامه میشود. اصلیترین مطالب روزنامه شعرها و نوشتههای خود او است.
تا مصدر کار مُستبد است
تا دل به نفاق مستعد است
تا ملت ما به شاه ضد است
تا شاه به خائنین ممد است
جان کندن و سعی ما خفنگ است
این قافله تا به حشر لنگ است
بیشتر شعرهای نسیم شمال تا امروز نماندهاند. شعرهای او مثل روزنامه کارکردی روزانه داشتند و به مرور زمان فراموش شدند. اما اگر بخواهیم به نیمه پر لیوان شاعری او بنگریم، او از پیشقراولان شاعرانی است که زبان دشوار شعر سنتی ایران را میشکند و شعر را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک میکند و قبح ورود واژههای تازه، حتی واژههای نامتعارف بیگانه، را به شعر از بین میبرد و زمینه را برای تغییر زبان شعر فراهم میکند.
با این همه، سطرهایی از او آنقدر مشهورند که به ضربالمثل تبدیل شدهاند مثل «عید آمد و ما قبا نداریم»، «با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد»، «لال شوم، کور شوم، کر شوم/ لیک محال است که من خر شوم» و... که هنوز هم مردم زمزمه میکنند.
سید اشرف همه عمر را تنها زندگی کرد. به قولی در سالهای پایانی عمر به اختلال مشاعر و اعصاب دچار و در تیمارستان بستری شد. هر چند عدهای جنون را تهمتی برای بستن دهان او میدانند. به هر روی، او سالهای پایانی عمر را در انزوا و سرخوردگی گذراند.
در روز اول فروردین۱۳۱۳ روزنامه «نسیم شمال» خبر درگذشت بنیانگذار خود را اعلام کرد. تاریخ درگذشت او ۲۹ اسفند۱۳۱۲ است.