شاعر مردم نه شاعر دربار
ایرج میرزا ۱۳۰۴0۱۲۵۲
مرتضی کاردر
تنها شاعر دوره مشروطه است که پس از 100سال هنوز زنده است و دیوان شعرهای او در بساط کتابفروشان کنار خیابان به فروش میرسد، نه به دلیل سهمی که در نوگرایی داشته بلکه به خاطر هجویات و هزلیات و آنچه همیشه خلاف شأن و عرف بوده و او اغلب به سادهترین و فصیحترین شکل به نظم درآورده است. اما سهم او در ادبیات مشروطه و تاریخ تجدد اجتماعی انکارناشدنی است. شعر او همواره در مقام رسانهای قدرتمند به میدان میآید و او به خاطر مخالفت با سنتها و زبان گزندهای که در هجوشان دارد تا مرز تکفیر نیز میرود.
ایرج میرزا فرزند غلامحسین میرزا (صدرالشعرا) که نتیجه فتحعلیشاه است، میتوانست مثل شاعر درباری باشد و تا آخر عمر در امن عیش دارالسلطنه تبریز زندگی کند و در مدح پسرعموهای خود شعر بگوید، اما میان شاعر دربار بودن و شاعر مردم بودن، دومی را انتخاب کرد و شاید آنچه او را تا امروز زنده نگه داشته آثار وضعی همین انتخاب است.
ایرج نوگرایان را خوش نمیداشت. او نه تنها بسیاری از رجال و عادتها و سنتها را هجو کرده است، بلکه نوگرایان را نیز از گزند خود بینصیب نگذاشته و در هجو بدعتهای ایشان نیز سروده است.
در تجدید و تجدد وا شد
ادبیات شلمشوربا شد...
این جوانان که تجدد طلبند
راستی دشمن علم و ادبند
اما اگر یکی از اصلیترین زمینههای نوگرایی را سادگی زبان شعر و نزدیکی به زبان زندگی روزمره و دوری از زبان فخیم و دایره بسته واژگان و قافیههای دشوار و مجموعه تعقیدهای شعر سنتی بدانیم، ایرج میرزا یکی از اصلیترین نقشآفرینان چنین اتفاقی است.
ایرج برخلاف نوگرایانی مثل میرزاده عشقی طبعی روان دارد، اما ذهنی ساختارگرا ندارد. به کارکرد سیاسی اجتماعی شعر باور دارد. شعرهای او انگار در لحظه سروده میشوند. گاه به چند بیت بسنده میکند و گاه به مقتضای حال تا دهها بیت پیش میرود. کثرت واکنشهای منظوم او به انبوه اتفاقهای دوره مشروطه گواه این مدعاست.
با این همه، اگر ایرج میرزا به جای نگاه کارکردگرایانه به شعر در خدمت اتفاقهای سیاسیـاجتماعی و ستیز با سنتها و هجو مخالفان قدری مهربانانهتر با هنر ذاتی خود مواجه میشد، جایگاهی رفیعتر و ماندگارتر داشت.
شماری از شعرهای او هنوز زبانزد خاص و عام است، ازجمله شعر «مادر»(گویند مرا چو زاد مادر) و «قلب مادر» (داد معشوقه به عاشق پیغام/ که کند مادر تو با من جنگ) و مرثیهاش برای علی اکبر(ع) (رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان/ رأفت برند حالت آن داغدیده را).
ایرج میرزا در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ در خیابان عینالدوله درگذشت و پیکرش در گورستان ظهیرالدوله آرام گرفت.
مصداق بارز نزدیکی زبان شعر به زبان مردم است، خواه از طریق هجویات باشد، خواه از طریق شعرهایی مثل مادر یا علی اکبر یا ایرج میرزا، شاهزاده و رجال قاجاری، نتیجه فتحعلیشاه سهم او در نوگرایی اندک/ کم نیست اگرچه ایرج میرزا نوگرایی را. چیزهایی در هجو تجدد نیز گفته است. اما او بیش از آنکه مخالف تجدد باشد، مخالف تظاهر به تجدد و ادای متجددان را درآوردن بود.