توفیقی که تکرار نشد
توفیق در سال 1301 نشریه ای ادبی بود و به مرور زمان به نشریه ای فکاهی بدل شد
غلامرضا کیانی رشید؛ روزنامهنگار و طنزپرداز پیشکسوت
توفیق، مجلهای بود که بهمدت 50سال منتشر میشد و استمرار داشت. این مجله مشکلات جامعه را منعکس و منتشر میکرد. توفیق تنها نشریه زمان خود به شمار میرفت که هیچگونه وابستگی به هیچ نهادی نداشت و طرفداران زیادی را در دایره خود کشید. اغلب طنزپردازان و کاریکاتوریستهای بزرگ عصر توفیق در این نشریه قلم میزدند و مینوشتند. بسیاری از کاریکاتوریستها و طنزپردازان نیز شروع کارشان با توفیق بود. توفیق بهعبارتی دیگر، مکتب و دانشگاهی بود که بدون دریافت دستمزد و شهریه، عده کثیری را در دامان خود پروراند و بسیاری از طنزپردازان آسمان طنز و کارتون ایران، در آنجا بالیدند و رشد کردند و به نام رسیدند. اگر توفیق نبود چه بسا بسیاری از آن شخصیتها، هنرشان را بروز نمیدادند. حسن توفیق که از بنیانگذاران مجله فکاهی توفیق بود، در نوع و به نوبهخود کاریکاتوریست برجستهای به شمار میرفت. او حدود 27سال طرح روی جلد نشریه توفیق را قلمی میکرد و میکشید. او علاوه بر اینها کار بزرگ دیگری انجام داد و آن تشکیل کلاس کاریکاتور در تابستانها، آن هم بهصورت مجانی بود و علاقهمندان به آنجا میرفتند و طرحهایی در اختیارشان قرار میگرفت، پشت نیمکت مینشستند و کار میکردند. در همین دوره بسیاری از کسانی که علاقه و ذوق و قریحه کاریکاتور داشتند بهترین و بزرگترین کاریکاتوریستهای ایران شدند. حسن توفیق طی سالهای متمادی از رشد و اعتلای کاریکاتور در ایران هیچ فعالیتی را دریغ نکرد. توفیق از ابتدا و در سال1301 نشریهای ادبی بود و بعدها به مرور زمان به نشریهای فکاهی بدل شد و کارهای اجتماعی را آغاز کرد و در مقاطعی، رنگ و بوی سیاسی هم پیدا کرد که اوجش دوره سوم و سالهای آخر انتشار این مجله است. بسیاری از رجال سیاسی و ازجمله نخستوزیر وقت از این نشریه خوششان نمیآمد و تلاشهای زیادی میکردند تا توفیق را توقیف کنند. آنها از قضا در این کار موفق شدند و نشریهای به نام «کاریکاتور» را جایگزینش کردند. البته آن مجله هم مدت چندانی دوام نیاورد و به طبع حکومتیها خوش ننشست. اما نشریه توفیق را مردم دوست داشتند و مهمترین ویژگی این مجله آن بود که مطالبش به زبان ساده نگاشته میشد تا همه متوجه شوند. سوژهها را هم به سادهترین افراد از چاپچی گرفته تا افراد کوچه و بازار میدادند و درصورت پسندید آنها، مطالب چاپ میشد. در زمان حکومت پهلوی البته چون نمیتوانستند مستقیم به شخصیت شاه نقدی وارد کنند، از طریق واسطه آن را بیان میکردند و از طریق کشیدن کاریکاتور امیرعباس هویدا، مطالب سیاسی و مشکلات مردم بیان میشد. امیرعباس هویدا به ظاهر و در ابتدا از این کار خوشاش میآمد اما در ادامه راهِ توفیق، بهاصطلاح شمشیر را از رو بست و حتی نزد شاه رفت تا این نشریه را توقیف کنند؛ چرا که انتقادهای توفیق به مذاقش خوش نمیآمد. او به ظاهر با روشنفکران عصر خود ارتباط خوبی داشت اما همین ارتباط ظاهری را هم با توفیق حفظ نکرد. باید قبول کنیم که بسیاری از رجال سیاسی وقتی واقعیتهای موجود به حد طنز میرسد و بیان میشود، تحمل آن را ندارند. در همان دوره روزنامههایی وجود داشتند که دولت به آنها آگهی میداد و چشم و گوش بسته از رژیم شاه تعریف و تمجید میکردند. هویدا میخواست همین کار را هم با مجله توفیق بکند که حسن توفیق آن را به هیچ عنوان قبول نکرد. اگر میپذیرفت که آگهی دولتی بگیرد طبعاً شمارگانش سقوط میکرد و از محبوبیتش کاسته میشد. نشریه توفیق از مثلها و داستانهای شیرین و عامیانه سود میجست و در همان قالب سخنانش را بیان میکرد؛ هم مردم میفهمیدند و هم دولتمردان متوجه میشدند. حسین در قسمت تحریریه بسیار فعال بود و روابط عمومی بالایی داشت. انسان پاک و خوش مشربی بود و سیاستمداران را هم جذب میکرد. دکتر عباس توفیق که عضو هیأت تحریریهمان بود، هماکنون در قید حیات است و کتابهای بسیاری درباره نشریه توفیق نوشته که ۲ جلد از بهترین آنها «توفیق چگونه توقیف شد» که نشر نو منتشر کرده و «توفیق را توقیف کردند» از سوی نشر هرمس چاپ شده، است. من از زمانی که دبیرستانی بودم یعنی سال1344 از شهرستان در دوران سپاهیدانش و سربازی از طریق حسین توفیق به تهران آمدم و به عضویت اعضای اصلی تحریریه توفیق درآمدم. هنوز هم آرزویم این است که توفیق به همان شکل و شمایلی که مردم، آن سالها دوست میداشتند، منتشر شود. اما متأسفانه این آرزو دیگر هیچگاه محقق نشد.