دیپلماسی کف خیابانی!
اردشیر سنائی؛ استاد دانشگاه
مجلس یازدهم که با 42درصد آرای واجدین شرایط شکل گرفت بهشکل احساسی و هیجانی به تقابل با قوه مجریه برخاسته و بهدنبال آن است که شور انقلابی نمایندگانش را به رخ دولتمردان بکشد. در این راستا وزیر امور خارجه به مجلس فراخوانده شد تا به سؤالات نمایندگان درخصوص برجام و مشکلات آن پس از خروج آمریکا پاسخ دهد. بدیهی بود که نوع برخورد برخی از نمایندگان نه از باب تلاش و همفکری با مجری سیاست خارجی کشور برای برونرفت از این وضعیت بلکه بیشتر برای زورآزمایی با چهره اصلی کابینه یازدهم و دوازدهم و خط و نشان کشیدن برای رئیس قوه مجریه بود. مطالب طرح شده در این جلسه مصداق یکی از معروفترین چالشها در عرصه سیاست خارجی از گذشتههای دور تا کنون است؛ موضوعی که واکنش آقای ظریف را هم در بر داشت. وزیر امور خارجه کشور در مطلبی عنوان کرد که امروز سیاست خارجی به کف خیابان آمده و خیلیها با کشیدن عکس مار جامعه را تهییج میکنند همانطور که درباره چین این کار را انجام دادند و این خطری است که وزارت خارجه را تهدید میکند.
بیسمارک، صدراعظم آلمان در قرن نوزدهم معتقد بود که سرنوشت دولتها متکی بر سیاست خارجی آنهاست و اگر سیاست خارجی را شیوه نگرش دولتها به نظام بینالملل و نحوه کنش و واکنشهای آنها با سایر دولتها در نظام بینالملل بهمنظور تامین منافع ملی و دستیابی به اهداف ملی بدانیم، میتوان اذعان کرد که سیاست خارجی از پیچیدهترین و تخصصیترین امور حکومتی است و بنابرین کشیده شدن آن به کف خیابان و آمیخته شدن آن با عوامفریبی و عوامزدگی میتواند آسیبهای جدی به این حوزه وارد سازد.
همیشه نقش و تأثیر افکار عمومی تودهها بر سیاست خارجی محل چالش بوده است. گروهی منکر تأثیر افکار عمومی بر سیاست خارجی بوده و برعکس برخی معتقدند که افکار عمومی نقش مهمی در سیاست خارجی کشورها دارد. هرچند گروهی نیز معتقدند که در مورد نقش افکار عمومی در سیاست خارجی باید به 3 سؤال اساسی پاسخ داد. اینکه چهکسی افکار عمومی را در رابطه با چه مسائلی و در چه حوزهای بیان میکند؟
هرچند امروزه بهویژه با گسترش ارتباطات، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شاید دیگر نتوان منکر نقش و تأثیر افکار عمومی بر حوزه سیاست خارجی شد اما باید پذیرفت که اکثریت عظیمی از مردم حتی در دمکراتیکترین و باسوادترین جوامع در مورد بیشتر مسائل جهانی بیاطلاع، بیعلاقه و بیاعتنا هستند. همچنین تصورات و ایستارهای عامه مردم نسبت به کشورهای خارجی به دشواری تغییر میکند.
نتیجه سخن آنکه سیاست خارجی امری پیچیده و کاملا تخصصی و در بیشتر موارد پنهان و سری است؛ لذا کشاندن آن به کف خیابان و در میان تودهها نهتنها کمکی به پیشبرد سیاست خارجی و تامین منافع و اهداف ملی نمیکند چه بسا آثار زیانباری بر جای گذاشته و هزینههایی بر کشور تحمیل کند. البته کشوری در عرصه سیاست خارجی موفق است که بتواند افکار عمومیاش را تا حد ممکن توجیه و اقناع کند که در این صورت با پشتوانه محکم مردمی، تلاشهایش در عرصه سیاست خارجی موفقتر خواهد بود.
بهنظر میرسد ابراز نگرانی وزیر امور خارجه از کشیدن سیاست خارجی به کف خیابان و نگرانی از اینکه این موضوع وزارت امور خارجه را تهدید میکند ناشی از مواردی است که گفته شد. هر چند نقش نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نظارت بر فعالیتهای قوه مجریه و طرح سؤال، تذکر و استیضاح جزو حقوق مصرح آنان در قانون اساسی است لیکن انتظار نمیرود که موضوعات پیچیده سیاست خارجی دستاویزی برای عوامفریبی و عوام زدگی شده و بهعنوان ابزار سیاسی برای رسیدن به اهداف جناحی و سیاسی استفاده شود که اگر اینگونه شود در درجه اول منافع ملی کشور به مخاطره میافتد.
فراموش نباید کرد که چه بپذیریم و چه نپذیریم مطابق با قانون اساسی تدوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صرفا در چارچوب قوه مجریه، رئیسجمهور و وزیر امور خارجه نیست و لذا در قالب سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران قابل بررسی است و اگر برد یا باختی عایدش شود متعلق به کلیت نظام است نه شخص خاصی در قوه مجریه یا وزیر امور خارجه. هر چند از دولتمردان نیز انتظار میرود با بهرهگیری از نظرات کارشناسان و محققان و با شناختی واقعبینانه از فضای نظام بینالملل، سیاست خارجی را در راستای تامین منافع ملی و بر مبنای بیشینه کردن سود کشور و کمینه ساختن ضرر و زیان، توسعه رفاه و دستاوردهای اقتصادی، کاهش تهدید و تامین امنیت کشور تدوین و اجرا کنند.