قتل، جنایت و آشفتگی سیاسی در برلین وایمار
سریال بابیلون برلین در قالب یک اثر جنایی نئونوآر به شرایط اجتماعی و سیاسی آلمان در سالهای پیش از تاسیس آلمان نازی میپردازد
آرش نهاوندی ـ روزنامهنگار
آلمان دوره وایمار چگونه بود؟ مردم چطور زندگی میکردند؟ اوضاع از نظر سیاسی چطور بود؟ برلین در دوره طلایی خود چگونه شهری بود و زیر پوست شهر برلین چه جنایتها و توطئههای سیاسیای در جریان بود؟ سریال «بابیلون برلین» در قالب یک اثر پرکنش و پرهیجان به تمام این سؤالات پاسخ میدهد. سریال بابیلون برلین به کارگردانی تام تیکور، آخیم فون بوریس و هندریک هاندلوگتن، با اقتباس از مجموعه کتابهای جنایی به همین نام اثر فولکر کاتشر، ساخته شده و از 13اکتبر 2017 تا به امروز در 3فصل و 28قسمت انتشار یافته است. سازندگان این سریال در قالب یک مجموعه جنایی در ژانر نئونوآر، آخرین برهه دموکراتیک تاریخ آلمان پیش از روی کار آمدن آدولف هیتلر و تاسیس آلمان نازی با نام رایش سوم را به تصویر کشیدهاند. دوره تاریخی این سریال، دوران حاکمیت جمهوری وایمار در آلمان را به تصویر میکشد که به عصر طلایی آلمان و برلین از نظر هنری و فرهنگی نیز مشهور است. در بابیلون برلین ، وقایع سالهای پایانی این جمهوری در کنار داستانی جنایی، مهیج و جذاب به تصویر کشیده شده است. در فصل اول این سریال بهطور وضوح به ظهور و بروز جنبشهای کمونیستی تروتکیست و سرکوب آنها توسط دولت آلمان در قالب روایتی جنایی، عاشقانه و همراه با خیانت نشان داده میشود.
به گزارش وولتور، داستان این مجموعه جذاب در دوره تاریکی از بیثباتی سیاسی و اجتماعی در تاریخ آلمان رخ میدهد. 2افسر پلیس، گیریون رت (فولکر براچ) و برونو ولتر (با بازی پتر کورت)، در حال تحقیق روی یک پرونده اخاذی در یکی از کلوپهای شبانه برلین هستند. گیریون رت شخصیت اصلی این سریال، افسر پلیسی است که بهمنظور انجام ماموریتی از شهر کلن به برلین آمده و در مقرر اصلی پلیس برلین خدمت میکند. او پیشتر در جنگ جهانی اول شرکت داشته و از اختلال ذهنی رنج میبرد و در تصورات خویش برادرش را که در زمان جنگ مجروح شده بود به پشت جبهه منتقل نکرده و از این بابت رنج میبرد. گیریون رت و برونو ولتر ضمن تحقیق روی این پرونده در درگیری خیابانی میان کمونیستها، پلیس آلمان و نازیها گرفتار میشوند، در این حین آنها بهتدریج موفق به کشف توطئهای در ارتش آلمان میشوند که براساس آن برخی از سران ارتش تلاش دارند دموکراسی نوپای آلمان را از بین ببرند و با مسلح کردن ارتش، آلمان را به دوران رایش (امپراتوری) بازگردانند. شخصیت دیگر این داستان نیز دختری است به نام شارلوت ریتر که با مادر، خواهران و شوهرخواهرش در خانهای محقر در محلهای فقیرنشین زندگی میکند و دست به هر کاری میزند تا وضعیت زندگیاش بهتر شود. او در کلوپ شبانه کار میکند و دست بر قضا وارد ماجرایی میشود که او را به گیریون رت و اداره پلیس نزدیک میکند و از این پس رؤیای پلیسشدن در ذهنش شکل میگیرد. در بابیلون برلین، دنیای شبانه برلین سالهای 1920میلادی نیز به طرز زیبایی به تصویر کشیده شده است.
تصویری از وضعیت آلمان پس از جنگ در بابیلون برلین
تام تیکور، کارگردان بابیلون برلین، درباره این سریال در گفتوگو با والاستریت ژورنال گفته است: در زمان جمهوری وایمار مردم نمیدانستند جامعهای که از خاکسترهای جنگ جهانی اول برخاسته چقدر بیثبات است. برای ما بررسی این مسئله در قالب یک سریال جذاب بود، چراکه در دوره کنونی تاریخ آلمان (مطرحشدن دوباره جریانات تندرو در سپهر سیاسی آلمان)، دمکراسی دوباره به آزمون گذاشته شده است. در سال1929، سالی که داستان سریال در آن میگذرد، فرصتهای جدیدی برای زنان ایجاد شده بود و درمجموع شرایط برای مشارکت در اجتماع نسبت به گذشته مهیاتر شده بود؛ به ویژه بازار کار با ورود تفکرات جدید، هنر مدرن، تئاتر، موسیقی نوین و رواج روزنامهنویسی جدید، تکان خورده بود. البته من و دیگر کارگردانان این سریال درصدد نبودیم که از جمهوری وایمار یک حکومت ایدهآل بسازیم. مردم این مسئله را فراموش کردهاند که دوران حاکمیت جمهوری وایمار با وجود ظاهر پرزرق و برقش، دورانی بسیار سخت در تاریخ آلمان بود. فقر در آن دوره زیاد بود و مردمی که جنگ جهانی دوم را از سر گذرانده بودند دچار انواع و اقسام آسیبهای روحی و روانی شده بودند. کارگردان بابیلون همچنین در گفتوگو با سایت وولتور با اشاره به اینکه در دوره جمهوری وایمار در زمینه حقوق زنان پیشرفتهای زیادی انجام گرفت و در سریال بابیلون برلین تلاش شده که تا حدی این مسئله نیز نشان داده شود، گفت: شارلوت ریتر سریال بابیلون برلین نمونه خوبی برای اثبات این مسئله است؛ زن خیلی مستقلی که با پشتکار خودش میتواند وارد پلیس برلین شود و کارش را در آنجا آغاز کند. آلمان در آن سالها بهتازگی از جنگی وحشتناک که در آن شکست خورده بود داشت سر بلند میکرد. در این جنگ تعداد زیادی از مردان کشته شدند. بهخاطر مرگ تعداد زیادی از نیروی کار مرد آلمان، فرصتهای شغلی بهتری برای زنان ایجاد شده بود. آنها در این دوره فرصت یافتند تا خود را اثبات کنند. در واقع اداره آلمان در دوره جمهوری وایمار بیشتر بر دوش زنان بود، چراکه نیمی از مردان مرده بودند و نیمی دیگر از آنها در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماریهای روانی ناشی از جنگ بودند.
جذابیتهای پیشزمینههای تاریخی
در فصل اول این سریال همانطور که اشاره شد درگیری نیروهای پلیس با کمونیستها و تشکیل گروههای شبهنظامی با حمایت بخشهایی از ارتش آلمان که همچنان از شکست در جنگ جهانی اول احساس سرشکستگی میکردند، به تصویر کشیده شده است.
کارگردان بابیلون برلین در پاسخ به سؤال خبرنگار وولتور مبنی براینکه آیا برای مخاطب خارجی دادن پیشزمینههای تاریخی برای یک سریال جنایی جذاب است و آیا از اصل و اساس نیازی به این بود که به چنین پیشزمینههایی در سریال اشاره شود؟ گفت: تصور نمیکنم مشکل اینجا باشد. این سریال خیلی جزئیات و اطلاعات در اختیار بیننده قرار میدهد. در این سریال ما درصدد نبودیم درس تاریخ بدهیم. ما نگاه خود را درباره تحولات تاریخی در معرض دید بیننده قرار میدهیم. بهعنوان مثال، در روز اول ماه مه1929 که روز بسیار بدنامی برای تاریخ دموکراسی آلمان است، تظاهرات بزرگی در برلین شکل میگیرد. در جریان این تظاهرات، کمونیستهایی که حکومتنظامی را نادیده گرفتهاند، توسط نیروهای پلیس تحت امر یک رئیس پلیس سوسیال دموکرات در خیابان کشته میشوند. در واقع در جریان سرکوب این شورش، این نیروهای چپگرای لیبرال بودند که چپگرایان تندرو را بهسختی مورد حمله قرار دادند. در این سریال ما از این منظر نگاه کردهایم که چقدر تراژیک است که نیروهای چپگرا دورهای طولانی با یکدیگر مبارزه کردند و دشمن واقعی خود را ندیدند.
فانتزی یا تاریخ؟
تام تیکور در پاسخ به این سؤال که آیا بینندگان خارجی این سریال را بیشتر سریال فانتزی خواهند دانست یا تصور خواهند کرد که موضوع سریال بابیلون برلین متعلق به دوران تاریخی عجیبی است و با آن ارتباط برقرار نخواهند کرد؟ گفت: با توجه به بازخوردهای قبلی مخاطبان سریالهای دیگر دارای موضوع تاریخی، میتوانم بگویم دقیقا عکس چیزی که میگویید در ذهن مخاطبان شکل خواهد گرفت. من تصور میکنم بسیاری با دیدن بابیلون برلین، بهخود خواهند گفت این مجموعه تصاویری واقعی از آنچه در دوران دهه 1920میلادی در آلمان رخ داده را نشان میدهد. این درواقع اثری است که یک مجموعه تلویزیونی بر بینندگان خود میگذارد. البته برداشت مخاطبان بسیار به این بستگی دارد که از چه زاویهای یک اثر سینمایی یا تلویزیونی را میبینند. من سریال «نیک» (2014، استیون سودربرگ) را دیدم و اکنون بر این باورم که نیویورک سال 1900 و بیمارستانهای این شهر همانگونه بودهاند که در این سریال به تصویر کشیده شدهاند. شما به سریال «مردان دیوانه» (2015- 2007، ماتیو وینر) نگاه میکنید و احساس میکنید که واقعا در آن سریال، جامعه آمریکا در دوره سالهای دهه 1960 تا 1970 تصویر شده است. من تصور میکنم این طرز تلقی تا حدی درست باشد. با این حال بر این باورم که در سریالها تنها امکان به تصویر کشیدن جنبههایی از یک دوران تاریخی وجود دارد و جنبههای دیگر نیز شاید مغفول بمانند. در سریال بابیلون برلین از نظر سیاسی یک رویکرد مشخص وجود دارد؛ یک رویکرد فمینیستی که من نیز از آن حمایت میکنم.
انعکاس نگرانی آلمانی
کارگردان بابیلون برلین در پاسخ به این پرسش خبرنگار وولتور که برخی از منتقدان معتقدند که هم سریال شما و هم سریال موفق آلمانی «سیاه» (2017-، باران بو اودار) بازتابدهنده نگرانی آلمانیها نسبت به آینده هستند و اینکه بهطور ویژه آیا میتوان سریال بابیلون برلین را بازتابدهنده نگرانی همیشگی آلمانیها دانست؟ گفت: من زمان زیادی را صرف مقایسه سریال سیاه با سریال بابیلون برلین کردهام. همیشه تمایل به این وجود داشته که از نگرانی آلمانی، جنبش یا نهضتی در مقابله با تندروها ساخته شود. البته من در زمان ساخت این سریال به نگرانی آلمانی توجه نداشتم. نگرانی آلمانی یک اسانس و یک ژانر است. نگرانی آلمانی موضوع جذابی است، چراکه رازآلود و تا حد زیادی بیثباتکننده است و کاملا به گذشته بیثبات ما ربط دارد. جالب اینکه بیثباتکنندهترین لحظات گذشته میتواند در آینده هم برای ما تکرار شود. ما نمیدانیم در آینده چه خواهد شد، اما میتوانیم احساس کنیم که اتفاقاتی بهدلیل افزایش محبوبیت احزاب تندرو در آلمان، در راه است. ما نمیخواهیم گذشته دوباره تکرار شود. در سال1929 کسی نمیدانست که 3سال و نیم بعد جامعه آلمان زیرورو خواهد شد (با به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان). نگرانی آلمانها همواره از رویدادهای گذشته و از اتفاقاتی است که میتواند در آینده هم تکرار شود. نگرانی آلمانیها در سالهای پایان جمهوری وایمار از آشفتگی سیاسی و همچنین رخ دادن حوادثی مشابه اتفاقاتی که به جنگ جهانی اول انجامید، بود. نگرانی آلمانیها امروز نیز روی کار آمدن یک دولت راستگرای افراطی در این کشور، مشابه دولت آلمان نازی است.
منتقدان از بابیلون برلین میگویند
اگرچه برخی از منتقدان آمریکایی همانگونه که در سایت وولتور نیز انعکاس یافته بر این باورند که سریال بابیلون برلین بخشی از تاریخ آلمان را روایت میکند که امکان دارد برای مخاطبان در سایر کشورها جذاب نباشد و بیشتر منعکسکننده نگرانی آلمانیها از تکرار گذشته بیثبات سیاسی در این کشور در سالهای آینده است، این سریال توانسته نظر مثبت صددرصد از 30منتقدی که درباره بابیلونبرلین در سایت روتن تومیتوز نوشتهاند را بهخود جلب کند که از این نظر برای یک اثر تولیدشده توسط نتفلیکس یک رکورد بهحساب میآید. در ماه آوریل2019 نیز سریال بابیلون برلین پربینندهترین سریال غیرانگلیسی در اسکای تی وی بود. کارولین اشتروبل، نویسنده هفتهنامه دی زایت، در نقد سریال بابیلون برلین در دی زایت نوشته است که این سریال بسیار مهیج است و در آن عناصری از زندگی اجتماعی دوره وایمار با حوادث جنایی و وقایع تاریخ آلمان بهگونهای بسیار دلپذیر در هم آمیخته شدهاند. کریستین باس، منتقد فرهنگی در اشپیگل، درباره بابیلون برلین با تمجید از این سریال نوشته است که این سریال نگاه واقعبینانهای به سنت سینمای آلمان دارد و در سیر تاریخی فیلمهای «متروپولیس» فریتز لانگ یا «کابینت دکتر کالیگاری» ساخته رابرت وین حرکت میکند. کریستین باس در ادامه نوشته است که واقعا میتوان بابیلون برلین را یکی از بزرگترین و مهمترین تولیدات تلویزیونی آلمان از زمان ساخت فیلم «زیردریایی» (1981، ولفگانگ پترسن) دانست. بابیلون برلین درواقع پس از فیلم زیردریایی نخستین اثر نمایشی آلمانی است که اینچنین در سطح بینالمللی مورد استقبال قرار میگیرد. توماس وبر، مورخ آلمانی، نیز در گفتوگو با والاستریت ژورنال درباره بابیلون برلین گفته است: این سریال از نظر تاریخی و از نظر نشان دادن این مسئله که دموکراسی جمهوری وایمار از سوی کمونیستهای چپگرا و محافظهکاران سنتی مورد حمله قرار گرفته بود اثری کاملا موفق است. هنک هاندلوگتن، دستیار نویسنده این سریال، نیز در همین گفتوگو با والاستریت ژورنال گفته است: یکی از دلایل اصلی ساخت سریال بابیلون برلین این بود که نشان دهیم که نازیها از آسمان نیامدند، آنها نیز انسانهایی بودند که به تغییرات جامعه آلمان آن زمان واکنش نشان دادند.
کارگردانان
تام تیکور، یک کارگردان، تهیهکننده، فیلمنامهنویس و آهنگساز آلمانی است. او را بیشتر بهخاطر فیلمهای«لولا بدو» (1998)، «بهشت» (2002)، «عطر: داستان یک قتل» (2006) و «بینالملل» (2009) میشناسند. البته شهرت او در سالهای اخیر بهخاطر کارگردانی سریال موفق بابیلون برلین ، در عرصه جهانی افزایش یافته است.
آخیم فون بوریس، یک کارگردان و فیلمنامهنویس آلمانی است. او دستیار تام تیکور در سریال بابیلون برلین بوده است. «تنها برلین»، «4روز ماه مه»، «عشق در افکار» و «خداحافظ لنین» ازجمله فیلمهایی بودهاند که او در ساخت آنها همکاری کرده است.
بازیگران
فولکر براچ: بازیگر تلویزیون و سینمای آلمان است. او را بیشتر بهخاطر ایفای نقش در سریالهای «نسل جنگ» (2013) و بابیلون برلین (2017) میشناسند. او در بابیلون برلین در نقش گیریون رت، کهنه سرباز جنگ جهانی اول و افسر پلیسی بازی میکند که بهتازگی از زادگاه خود، کلن به برلین منتقل شده و از آسیب روانی ناشی از حوادث جنگ جهانی اول رنج میبرد و بر این تصور است که در مفقودشدن برادرش در جبهه جنگ مقصر است.
لیو لیزا فرایز: او یک بازیگر آلمانی جوان است که بهتازگی بهخاطر ایفای نقش در بابیلون برلین به شهرت رسیده است. او در بابیلون برلین در نقش شارلوت ریتر، زن جوانی از منطقه فقیرنشین نویکلن برلین، بازی میکند. او در کلوپ شبانه کار میکند و بهعنوان یک منشی نیز در اداره پلیس برلین بهکار مشغول است. او رؤیای تبدیلشدن به نخستین کارآگاه زن پلیس آلمان را در سر میپروراند.
پتر کورت: بازیگر پرکار آلمانی است. او از سال1992 در 70 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است. پتر کورت در سریال بابیلون برلین در نقش سربازرس برونو ولتر، یکی از بازرسان پلیس برلین، ظاهر شده است. او اهداف پنهان خود را زیر ماسک وفاداری به دولت جمهوری وایمار پنهان کرده است. از فصل دوم سریال به بعد رفتهرفته ماسک از چهره وی کنار میرود و تبدیل به ضدقهرمان اصلی سریال میشود.