گفتوگو با شروین وکیلی، جامعهشناس تاریخ درباره جایگاه غیرت در جامعه ایرانی و تاریخ آن
غیرت یا غیریت؟
نگار حسینخانی_روزنامه نگار
تاریخ پر است از اتفاقاتی که ما را در خود حل کرده و بخشی از فرهنگ را در جامعه شکل میدهد؛ تاریخی پر از غیرت، سلحشوری، طمع، تهاجم، شکست و پیروزی. اما به واقع ما چقدر در گزینش یک امر تاریخی در رفتارهای اجتماعی خود دخیل بوده و تا چه اندازه توانایی تغییر آن را داشتهایم. آیا میتوان غیرت را بخشی از تاریخ فرهنگساز جامعه ایرانی دانست و اگر چنین است، چرا این واژه همواره در معانی مذموم خود، شمایل روشنتر با پیشفرضهای مشخصتری داشته است. برای پاسخ به این پرسشها با شروین وکیلی، جامعهشناس تاریخ صحبت کرده و معنای مستفاد از این واژه را مورد کنکاش قرار دادهایم.
آیا میتوان در تاریخ، معنای درستی از غیرت ارائه کرد؟ و اگر چنین است جایگاه این واژه در جامعه ایران چگونه جا به جا شده است؟
در واقع غیرت بیش از آنکه مفهومی تاریخی باشد، عاملی زیستشناختی است. در زبان مرسوم ما دوقطبی غیرت/حسادت وجود دارد که دوسویهای مردانه و زنانه از احساس و رفتاری را نشان میدهد که پذیرفتنی یا حتی ستودنی قلمداد شده است. مفهوم بنیادین آن عبارت است از انحصارجویی جنسی و نگرانی از اینکه مبادا افراد خویشاوند فرد –بهویژه جفت جنسیاش- با کسانی «غیر» ارتباط جنسی برقرار کنند؛ یعنی بهطور مشخص این کلمات به حصربندی فعال و اغلب خشونتآمیز فعالیت جنسی دیگران اشاره میکنند؛ خواه این خشونت فیزیکی و علنی باشد که اغلب در مردان دیده و با کلمه برچسب معرفی میشود و خواه خشونتی کلامی و رفتاری و پنهانیتر باشد، که بیشتر در زنان رواج دارد و حسادت نامیده میشود.
اشاره کردید که این مفهوم، مفهومی زیستشناختی است، منظورتان از این تعبیر چیست؟
غیرت/ حسادت در این معنا یک رفتار عام میان تمام جانورانی است که جماعتها و گروههایی بزرگ را تشکیل میدهند؛ رفتارهایی همسان با انسان غیورحسود در پرندگان، پستانداران و حتی حشرات و بندپایان دیده شده است.
ولی آنها جانور هستند و ما انسان هستیم. بهنظر نمیرسد بتوان مفهومی فرهنگی مثل غیرت و حسد را به جانوران هم تعمیم داد؟
اتفاقا چرا. بار فرهنگی را ما روی این موضوع گذاشتهایم. برخی از رفتارها در کل جوامع انسانی در سراسر تاریخ مشترک بودهاند، مستقل از زبان و نژاد و زمان و مکان و سطح پیچیدگیشان، و یکی از آنها همین برآشفتهشدن از جفتگیری خارج از محدوده افراد خویشاوند، بهویژه شریک جنسی است، بنابراین اتفاقا چنین رفتاری با گونه ما پیوند خورده و نه با فرهنگی خاص. دقیقا همین رفتار را در شامپانزهها، مرغهای ماهیخوار، شیرها و گونههای پرشمار دیگر میبینیم. بنابراین اصولا با رفتاری ویژه انسان سر و کار نداریم. هر جانوری که رفتار جفتگیری پیچیده و مغزی درشت داشته باشد و در جماعتی و گروهی زندگی کند، به جفت خود همچون عاملی ارزشمند برای پروردن فرزند (مادهها) یا فراهمآوردن منابع (نرها) نگاه میکند و نگران است که مبادا دیگران از این منبع استفاده کنند. به همینخاطر به شکلی فعال جلوی ارتباط جفت خود را با دیگران میگیرد و این هسته مرکزی مفهوم غیرت/ حسادت جنسی است.
پس به تعبیر شما انسان و جانوران در طول تاریخ در اینباره تفاوت چندانی با هم نداشتهاند؟
اصولا که تفاوتی ذاتی ندارند، جز آنکه انسان جانور چندان خوبی نیست! اما در اینباره کافی است قدری از دور به عینیت رفتارها و الگوهای تکاملی پشتشان بنگریم تا شباهتها را دریابیم.
اما غیرت در تاریخ و ادبیات خلاف تصور عموم مردم واژهای کلی است و شامل مصادیقی چون غیرت ملی، دینی، انسانی، محارم و... میشود. چرا وقتی گزارشگری، یک بازی ملی را گزارش میکند و از این واژه بهره میبرد به مذاق عموم خوش میآید، اما در مصادیق دیگری چون محارم و... این واژه کاملا رویهای عکس پیدا میکند؟ از سویی اصرار عموم بر اینکه غیرت بر محارم صرفا امری نکوهیده نیست از چه باور جمعیای نشات میگیرد؟
حقیقتش آن است که این کلمات بهطور خاص به همان محدوده ارتباط جنسی مربوط میشوند و گهگاه از این دایره خروج کرده و بهصورت استعاری در جای دیگر هم بهکار گرفته میشوند. وقتی کسی میگوید درباره سرزمین یا قبیلهاش غیرت دارد، در واقع دارد همان رفتار تهاجمی و خشونتآمیزی که به حصر و جداسازی جنسی خویشاوندانش مربوط میشود به موضوعهایی کلانتر فرافکنی میکند.
اصلا چه شد که ما غیرتی شدیم و چهکسی در طول تاریخ اجتماعی ایران این وظیفه را به مردان محول کرد؟
من درباره مفهوم غیرت بدان شکلی که در رسانهها بهکار گرفته میشود نقد دارم و فکر میکنم ۳ خطای روششناسانه باعث شده این مفهوم مبهم و مهآلود شود و اشتباههای گاه خطرناکی بهدنبالش بروز کند. یکی، همین نادیدهگرفتن تبارنامه عینی موضوع است که در نهایت خاستگاه تکاملی و عمومیت جانورشناسانه این الگوهای رفتاری را برملا میکند. دوم آنکه انگار مردم ایران فکر میکنند غیرت/ حسد امری وابسته به فرهنگ خودشان است و در سایر کشورها و فرهنگها نظیر ندارد. این هم به کلی غلط است. الگویی که حرفش را زدیم در همه جوامع شناختهشده –حتی جوامع بدوی و باستانی- کاملا رایج بوده و هست و اتفاقا طی دهههای گذشته در ایران تحولی ناگهانی و نوعی خوداندیشی در اینباره میبینیم. اما ایراد سوم؛ اغلب فرض میشود غیرت امری مردانه است و مابازای زنانه ندارد، درحالیکه چنین نیست. ما یک الگوی رفتاری کلی داریم که عبارت است از «نگرانی از جفتگیری جفت با دیگران» که در طیفی از رفتارها تجلی پیدا میکند؛ یکی سراغ رقیب بالقوه میرود و با مشت او را کتک میزند و دیگری یواشکی پشت سرش شایعه درست میکند. انگیزه و علت برانگیزاننده رفتار و هدف و غایتش همیشه یکی است و با یک چارچوب و یک طیف از پیامدها هم اجرا میشود. اینها میشود غیرت یا حسادت، و البته درست است که مردها بیشتر مشت را انتخاب میکنند و زنها بیشتر زبان را، ولی واژگونهاش هم در مواردی دیده میشود.
چقدر این واژه دستاویز به محاق کشیده شدن زنان در بسترهای اجتماعی شده است؟
باز بهنظرم ما با تقارنی در میان دو جنس روبهروییم؛ یعنی عمیقا شک دارم محدودیت اجتماعی تحمیلشده به مردان و زنان با دستاویز این مفاهیم، تفاوت خاصی با هم داشته باشند. شدتها بهنظرم یکی است، اما الگوهای اجرا متفاوت است. در هر صورت پیامد هر شکلی از محدودسازی ارتباط و رفتار که شالوده عقلانی و اخلاقی روشن نداشته باشد، نامطلوب است. اینکه محدودیتی تنها بهخاطر حس شخصی یک نفر به یک نفر دیگر تحمیل شود، بهخودی خود هیچ توجیه اخلاقی ندارد.
آیا با توجه به صبغه تاریخی این واژه در فرهنگ اجتماعی ایران میتوان آن را از معنا تهی کرد و در جایگاه خود نشاند یا مجبور به مبارزه با این واژه و مفهوم مستتر در آن هستیم؟
در زمانه ما گسترش رسانهها امکان نوعی هماندیشی جمعی را فراهم آورده، به شکلی که پیشتر در این مقیاس به کلی ناممکن مینمود. همین ماجرای کشتهشدن رومینا بهدست پدرش را درنظر بگیرید. در کل جوامع همیشه قتلهایی از این دست رخ داده است، اما اغلب زیرچتر تابوهای خانوادگی و عشیرهای اصولا موضوع برملا نمیشده یا در همان مقیاس خانوادگی پذیرفته میشده است. امروز اما چنین رخدادهایی برملا میشوند، موضوع بحث و اندیشه قرار میگیرند و افکار عمومی دربارهشان داوری میکنند. دزدی و خباثت و وطنفروشی و جنایت در روزگار ما بسیار بیش از گذشته فاش و نمایان میشود و بدنامیها و واکنشهایی بسیار گستردهتر و تندتر را بر میانگیزد. در میان این گروهها بهنظر میرسد مجرمان همبسته با غیرت، زودتر از دزدان و جانیان دارند متوجه تحولات تاریخی اطرافشان میشوند!
لزوم اصلاح فرهنگ جامعه
بهنظرم مسیری که جامعه ما در پیش گرفته درست و سازنده است. به سهم خودم فضای عمومی و رسانههای مجازی را رصد میکنم و تا جایی که دیدهام مسائلی که برای مردم مهم است و موضوع توجه و بحث قرار میگیرد، اهمیت دارد و به ندرت از جنس خبرسازیهای تبلیغاتی و سیاستزده است؛ یعنی مردم ایران نوعی هوشیاری درباره اخبار و موضوعهای جعلی و ساختگی پیدا کردهاند و از بینشان امور جدی و مهم را درست گلچین میکنند. داوریهای جمعی هم اغلب خردمندانه و عاقلانه است. یعنی بهنظرم چنین میرسد که عقل جمعی ما کار خودش را درست انجام میدهد. وظیفه ما در این بین آن است که در حد امکان زمینه را برای بحث و تبادل نظر بیشتر فراهم کنیم و دادههای غلط، ابهامها، خطاهای منطقی و گفتمانهای احساساتی غیرسازنده را مورد نقد قرار دهیم. در چنین شرایطی بسیاری از رفتارهای خطرناکی که با مفاهیمی مثل حسد مشروع و غیرت و شبیه اینها گره خورده بود، مورد بازاندیشی ریشهای قرار خواهد گرفت.