روسیه بر محور پوتین
حسن بهشتی پور| کارشناس مسائل بینالملل:
در سیاست امر مطلقی وجود ندارد؛ همه امور نسبی است، اما قابل پیشبینی است که در انتخابات امروز ریاستجمهوری روسیه، آقای ولادیمیر پوتین باردیگر بهعنوان رئیسجمهور روسیه تا 6سال آینده(تا سال 2024) انتخاب خواهد شد. این پیشبینی بهدلیل آن است که 7رقیب پوتین هم به لحاظ نتایج نظرسنجیها و جایگاه سیاسی آنها در روسیه بعد از فروپاشی شوروی فاصله زیادی با پوتین دارند. افرادی مانند ژیرنوفسکی، رئیس حزب دمکراتیک لیبرال از سال 1991بهطور مرتب در انتخابات روسیه کاندیدا شده و در هیچیک از 6دوره انتخابات قادر به کسب رأی لازم نشده است. سایر رقبا نیز هیچ یک از جایگاهی برخوردار نیستند که بتوانند موقعیت پوتین را تهدید کنند.
روسیه بر محور پوتین
در نظام روسیه (چه در دوره تزاری و چه در دوره 70ساله بلشویکها و چه در روسیه جدید که از سال 1991شروع شد) اصولا «فردگرایی» نقش محوری داشته است؛ با اینکه در روسیه فعالیت احزاب آزاد است و حزبهای مختلفی با گرایشهای گوناگون در حال رقابت با یکدیگر هستند، اما «فرد» همچنان تعیینکننده آینده روسیه است. در مورد روسیه بعد از پوتین عملا باید بعد از سال 2024صحبت کرد؛ رقبای امروز پوتین حتی در آن زمان هم کسانی نیستند که بتوانند جایگاه پوتین را اشغال کنند؛ چنانکه یلتسین در سال 1999پوتین را بهعنوان نخستوزیر خود انتخاب کرد و سپس پوتین در سال2000تحت حمایت یلتسین در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد، میتوان پیشبینی کرد که پس از 2024، پوتین نیز از مکانیسم مشابهی برای تعیین جانشین خود استفاده کند. از آنجا که مطابق قانون اساسی روسیه و نیز بهدلیل شرایط سنی پوتین، وی در سال 2024قادر به حضور مجدد در انتخابات ریاستجمهوری نخواهد بود، به همین دلیل پیشبینی میشود که فردی را برای جانشینی خود مورد حمایت قرار داده و به مردم معرفی کند. این فرضیه هم وجود دارد که در آینده اصلاحاتی در قانون اساسی روسیه صورت گرفته و طی آن مقام، جایگاه و اختیارات نخستوزیر فراتر از رئیسجمهور قرار گیرد. در این صورت حتی در دوره پس از 2024نیز پوتین میتواند در قامت نخستوزیر حضور خود در سیاست را تداوم ببخشد. اما آنچه مهم است اینکه گردش نخبگان در روسیه تا سال 2024اتفاق نخواهد افتاد. این از ویژگیهای بارز فردگرایی، تمرکزگرایی و اقتدارگرایی است که در نظام روسیه است.
اما در مورد میراث پوتین از سال 2000تا 2018باید گفت که روسیه از جایگاه یک کشور وابسته به غرب در دوره یلتسین به کشوری تبدیل شده که امروز عملا رو در روی آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته است. اما مدل این رویارویی با دوران شوروی که مبنای ایدئولوژیکی داشت متفاوت است؛ تقابل امروز روسیه با غرب در واقع مقابله با یکجانبهگرایی ایالات متحده آمریکاست. تلاش پوتین بر این بوده است که جایگاه روسیه را بهعنوان یک قدرت منطقهای و بینالمللی احیا کند. ادغام روسیه برای الحاق کریمه و تحرکات آن در شرق اوکراین، میزان تقابل این کشور با غرب را تشدید کرد. فشارها و تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه نتیجه همین تقابل گرایی بوده است که دستاوردهای سیاسی و امنیتی پوتین را تا حدودی تحتتأثیر قرار داده است. به همین جهت یکی از وعدههای پوتین در انتخابات امروز احیای اقتصاد روسیه در دوره چهارم ریاستجمهوریاش است. این وعده میتواند از طریق نزدیکی روسیه به چین و هند و حضور فعال در چارچوب بریکس، اتحادیه اوراسیا و شانگهای قابل پیگیری باشد. اما واقعیت این است که روسیه بهعنوان یک کشور تک محصولی و متکی به صادرات نفت و گاز برای احیای اقتصاد خود با چالشهای متعددی مواجه است. با این حال پوتین بر آن است که از طریق ارتقای جایگاه سیاسی و بینالمللی روسیه در جهان بر مشکلات اقتصادی این کشور نیز فائق آید که امری دشوار بهنظر میآید.